عصر ایران ؛ نهال موسوی - سریال رهایم کن تا به امروز 10 قسمت از آن در پلتفرم فیلیمو پخش شده است و آرام آرام دارد در بین مخاطبان جای خودش را پیدا میکند، علی الخصوص که جیران هم تمام شده است و حال جمعهها این مجموعه است که ارائه میشود.
شهرام شاه حسینی به عنوان دومین سریالی در نمایش خانگی ساخته است و نسب به «میخواهم زنده بمانم» حرکتی رو به جلو داشته است، اگرچه این بار اتفاقات قصهاش در گذشته و قبل از انقلاب است.
اگر بخواهیم بدون لو رفتن داستان به قصه رهایم کن اشاره کنیم میتوان گفت: قصه در زمان قبل از انقلاب (دهه 50) میگذرد و به صورت خلاصه میتوان گفت داستان یک خانواده (نایب سرخیها) است که پدر (نایب خان) و 2 پسر او حاتم و هاتف و تک دخترش افسانه هر کدام مسائل و مصائب خود را دارند. روایت اتفاقات این خانواده و اطرافیانشان در روستای سیاه رود مانند مارال(پرستار پسر حاتم)، بهرام (خدمتکار حاتم، کارمند کافه نایب سرخیها)، نغمه (همسر سابق حاتم)، ناصر (دوست نایب خان)، شاهین (پسر ناصر) و ... کلیت فضا و داستان را شکل میدهد.
نکته اصلی و قابل اشاره سریال رهایم کن فیلمنامه آن است که آرام آرام فضایی که میخواهد را میسازد و آجرهای داستانیاش را میچیند، زیاد اهل جار وجنجال یا به رخ کشیدن نیست و از طرف دیگر حواشی و یا صحنههای خسته کننده و اضافی ندارد، صاف و سر راست قصهاش را تعریف میکند.
برعکس بسیاری از سریالهای نمایش خانگی تکلیف فیلمنامهنویسان رهایم کن با خودشان مشخص است و میدانند که میخواهند چه بگویند و برای همین هم نقطه هدف را مشخص کرده و بدون به حاشیه رفتن به طرف آن میروند. حال این هدف برای هر کدام از شخصیتها به گونهای تعریف میشود و اتفاقا در نقاط برخورد تقابل و همراهی آنها با همدیگر است که جذابیت و تعلیق داستان را شکل میدهد.
فیلمنامهای که هم در سطح اتفاقات بیرونی ماجراهای داستانی و هم در روند کشش دراماتیک درونی شخصیتها دارد جواب میدهد و این کم دستاوردی نیست.
مجید مولایی تهیه کننده این مجموعه خود سالهای زیادی سابقه فیلمنامه نویسی داشته و در این زمینه سرد و گرم چشیده روزگار است، شاید به همین دلیل است که در همکاری او با 2 فیلمنامه نویس مشترک جوانتر سینا شفیعی و سجاد ابوالحسنی توانستهاند به چنین تعادلی برسدند. هم گرد تجربه و هم خون جوانی در فیلمنامه این مجموعه کاملا محسوس است. برای مثال این دیالوگ حاتم در مواجهه با دو بازرس که آمدهاند به معدن او سر بزنند، جالب توجه است: «پولو زودتر بگیری، میشه رشوه. دیرتر بگیری، میشه جریمه. شما دیرتر بگیر که شب راحتتر بخوابی».
از نکات دیگر قابل توجه کارگردانی بی تکلف اما کاربردی شهرام شاه حسینی است، او هم در راستای فیلمنامه سعی دارد با فرمی که انتخاب کرده است بدون خودنمایی و خود به رخ کشیدن مخاطب را در دل داستانکها قرار دهد. فضا سازی و لحنی که انتخاب کرده است با مجموعه هم خوانی دارد و این قدرت او در کارگردانی است.
نکته قابل توجه دیگر طراحی صحنه و لباس چشمگیر در اکثریت فضاها و لوکیشنهای این مجموعه مانند روستای سیاه رود، فضای معدن زغال، باشگاه بولینگ، رستوران ها و کابارههای تهران قدیم و ... است که انصافا سهیل دانش اشراقی به عنوان طراح صحنه و البته حتما در همکاری با فرید ناظر فصیحی (جلوههای ویژه بصری) به این مهم نائل آمدهاند.
موسیقی بامداد افشار به جایگاهی رسیده است که حال میتوان فقط از دیدن فیلم یا سریالی پی برد که آهنگساز آن اوست. یک لحن شخصی یا بهتر است بگویم فضا سازی با استفاده از سازهای زهی و ایجاد تعلیق و هیجان خاص خودش را یافته، که دارد جواب میدهد.
بازیگران هم انصافا هر کدام در نقش خود خوب ظاهر شدهاند، نکته قابل توجه در مورد بازیگران سرشناس رهایم کن این است که هیچکدام نقشی که دارند شبیه به نقشهایی که در گذشته ایفا کرده اند نیست و این یکی دیگر از نکات مثبت این مجموعه است. محسن تناینده (حاتم)، هوتن شکیبا (هاتف)، هدی زین العابدین (مارال)، مونا احمدی (افسانه)،بابک کریمی (نایب خان)، حسن معجونی (ناصر)، مهدی حسینی نیا (بهرام)، آزاده صمدی (نغمه)، شهرام قائدی (منوچهر)، یوسف تیموری (یونس)، پژواک ایمانی (شاهین)، سام نوری (دانیال پریزاد) و ... همگی این چهره و شخصیت جدید در ذهن مخاطب میمانند، حتی اگر نقش آنها هم کوتاه باشد.
یک رویکرد قابل تحسین و غیر معمول این مجموعه وجود شخصیت راما پسر حاتم با بازی محمد صادق میرمحمدی است که از کودکان سندرم داون انتخاب شده و این شخصیت و حضور او هم عمق قصه را بیشتر کرده است و هم کاملا در راستای چهارچوب داستانی و شخصیت سازی برای حاتم، مارال، نغمه و ... است.
قطعا چند نکته منفی هم در این 10 قسمت وجود دارد ولی فعلا به دلیل این که هنوز 10 قسمت از سریال جلو رفته و معلوم نیست که این مشکلات در کل مجموعه گسترش مییابد یا خیر از تمرکز و بازگشایی آن خودداری میکنم و فقط اشاره کوتاه میکنم که مثلا روند بعضی اتفاقات کمی کلیشهای و تکراری و یل قابل پیش بینی است ولی ... بماند برای بعد.
به عنوان کسی که فضای نمایش خانگی و سریالهای آن را دنبال میکند تا به امروز و همین 10 قسمت از مجموعه رهایم کن یک اتفاق مثبت در جهان سریال سازی داخلی است که باید به سازندگان آن دستمریزاد گفت، حال برویم جلوتر تا ببینیم چه پیش میآید.
دوست دارم این مطلب را با ترانه تیتراژ پایانی سریال ساخته زنده یاد تورج شعبانخانی به پایان برسانم:
هنوزم چشمای تو مثل شبای پرستارس
هـنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره اس
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره
تا گلی از سر ایوون تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غمزده از گوشه ی چشمانِ من آویخت
دوری بین من و تو دوری باغ و تماشاست
دوری بین من و تو دوری ماهی و دریاست
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره
كدوم مشكل؟؟؟ یه مشكل داشت بقول شما ! اونم برای امثال شما !!
الان چی ؟؟؟
هزارتا مشكل هست ! اون مشكلم هست !!!!!!!!!!!
دقیقا موسیقی این دو سریال مشابه است با اندکی تغییر. آهنگسازز هر دو نیز بامداد افشار است.
ممنون خانم موسوی اینقدر بی عقده می نویسین
اینها همان کارگردانانی هستند که سالها برای تلوزیون برنامه می ساختند ، اگر امروز آن سازمان را ترک کرده اند دلیل دارد.
قصه جدا سازی تولید سرگرمی از صدا و سیما و مستقل شدن آن از قهوه تلخ شروع شد و با شهرزاد رسمی شد.
قضیه از این قرار است که صداو سیما بودجه اش را می گیرد و خرج این تولیدات نمی کند (حتی دیگر برنامه هایش را هم برون سپاری کرده ).
تولید کنندگان سرگرمی هم از مردم پول می گیرند بابت محصولاتشان ،
مثل مدارس دولتی که دیگر رایگان نیست ،
مثل حمل و نقل عمومی و بیمارستان و دارو و خلاصه هر چیز دیگری که در این مملکت خصولتی شده است .
پلتفرم نمایش خانگی و تلوزیون هر دو به یک جا وصل هستند .
تفاوت در گرفتن بودجه کلان دولتی از یک طرف و ماهی صد هزار تومانی است که از مردم می گیرند.
حیف که من کنکور دارم و نمیتونم ببینمش فقط چند تا از قسمتای اول رو دیدم
شعر مردم رو خراب نکنید لطفاً...!
" ولی افسوس به نخواستن، دلم آروم نمی گیره"