عصر ایران - زکریا ابوخلال، بازیکن مراکشی باشگاه تولوز فرانسه، به دلیل گفتار نامناسب با خانم لورنس آریباژ، معاون ورزشی شهرداری تولوز، موقتا از این تیم کنار گذاشته و تا وقتی که جریمۀ نهاییاش معلوم شود، حق حضور در تمرینات تولوز را ندارد.
ماجرا از این قرار است که در جریان جشن قهرمانی تولوز در جام حذفی فرانسه، که در شهرداری تولوز برگزار شده بود، زکریا و رفقایش هنگام سخنرانی رئیس باشگاه، مشغول حرفزدن با یکدیگر بودند و خانم لورنس آریباژ به آنها تذکر داده که سکوت را رعایت کنند، زکریا هم به او گفته است: در خانۀ من زنان با مردان این طور حرف نمیزنند.
الان که دلیل تنش پدیدآمده بین زکریا بوخلال و لورنس آریباژ معلوم شده، مدیران تولوز زکریا را از حضور در تمرینات این تیم منع کردهاند و مشغول بررسی چند و چون جریمۀ او هستند.
زکریا ابوخلال 25 ساله است و برای تیم ملی مراکش بازی میکند. البته او در آمستردام هلند به دنیا آمده و در تیمهای ملی زیر 17 سال و زیر 19 سال هلند بازی کرده، اما نهایتا به تیم ملی بزرگسالان مراکش پیوست.
مادر زکریا ابوخلال اهل مراکش و پدرش اهل لیبی است. اینکه چرا او با وجود سابقۀ بازی در تیمهای ملی نوجوانان و جوانان هلند، حضور در تیم ملی بزرگسالان مراکش را برگزید، دلیلش بزرگ شدن زکریا در اجتماع مراکشیهای ساکن هلند بوده.
در واقع زکریا بیشتر با فرهنگ مراکشی یا با فرهنگ اعراب مسلمانِ شمال آفریقا بزرگ شده و این از جملۀ مردسالارانهاش خطاب به زنی که به او امر و نهی کرده، به خوبی پیداست.
در خانۀ زکریا ابوخلال، زنان به مردان امر و نهی نمیکنند؛ چون خانۀ او یک "مراکش/لیبیِ کوچک" در کشور هلند است. در مراکش و لیبی، امر و نهی کردن حق مرد است و اطاعت و تمکین وظیفۀ زن. در عربستان و افغانستان و عراق و سودان و امارات و قطر هم اوضاع چنین باشد.
با این حساب باید پرسید که ابوخلال و ابوخلالها چرا از خانههای خودشان، یعنی از مراکش و لیبی و افغانستان و پاکستان و مصر و کجا، به هلند و فرانسه و انگلیس و آلمان میروند؟ جواب روشن است: چون رفاه و نظم و ترقی جهان غرب را میخواهند. ولی در عین حال فرهنگ بومی خودشان را هم دستنخورده و اصلاحنشده میخواهند؛ چراکه اساسا در فرهنگشان کاستی و عیبی نمیبینند که نیازمند تغییر و اصلاحش بدانند.
ولی مسأله این است که اگر قوانین خانۀ ابوخلال بر هلند و فرانسه حاکم میبود، این دو کشور هم شبیه مراکش و لیبی میبودند. و اگر چنین شده بود، پدر و مادر زکریا ابوخلال در همان مراکش یا لیبی باقی میماندند و اصلا فکر مهاجرت به هلند به ذهنشان خطور نمیکرد. و زکریا به جای آمستردام در رباط (پایتخت مراکش) به دنیا میآمد و بزرگ میشد. ولی چه سود که او در آمستردام به دنیا آمده ولی ذهنیتش همچنان ذهنیت یک مرد رباطی است.
ممکن است گفته شود هلندیهای استعمارگر در سدههای پیشین از اینجا و آنجا دزدیدهاند و پیشرفت و رفاه امروزشان محصول آن دزدیهاست. اما امپراتوری روسیه هم در طول تاریخ کم چپاول نکرده است ولی روسیه هلند نشده. زیرا در روسیه استبداد جای خودش را به آزادی نداده.
چین کنونی دومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد و در بسیاری از زمینهها پیشرفتهتر از هلند است اما هیچ عاقلی زندگی در چین را به زندگی در هلند ترجیح نمیدهد. بنابراین مطلوبیت هلند صرفا ناشی از دزدیهای هلندیها در سدههای هفدهم و هجدهم و نوزدهم نیست. علت اساسی دیگری دارد: آزادی فردی.
آزادی فردی در فرهنگ مبتنی بر مردسالاری، فقط یا عمدتا شامل حال مردان میشود. وقتی که آزادی فردیِ زنان هم افزایش یابد، طبیعتا آزادی مردان کاهش مییابد. و این چیزی است که در "خانۀ ابوخلال" پذیرفته نیست.
ولی مسئله این است که جوامع لیبرالدموکراتیک قرار نیست شبیه خانۀ ابوخلال شوند. اگر چنین تحول مصیبتباری حادث شود، غرب هم شبیه شرق میشود و دیگر معلوم نیست که گرفتارانِ جوامعِ شرقی به گاه مصیبت باید به کجا بگریزند و رحل پناهندگی و اقامتشان را در کجا پهن کنند؟
به هر حال مشکل زکریا ابوخلال احتمالا حل میشود ولی قصۀ ابوخلال، پشتوانههای فرهنگی و تمدنی دارد. یعنی مشکل میلیونها انسان شرقی در جوامع غربی است. حتی آتهئیستهای شرقی نیز از این حیث مشکلاتی اساسی در غرب دارند. مردسالاری چیزی نیست که با آتهئیسم منتفی شود. در واقع هر آئهئیستی، لیبرال نیست. کسی که کفر میبافد، لزوما آزادیخواه نیست.