عصر ایران - در خبرها آمده است که یک ماه پس از مناظره خودرویی میرسلیم و رشیدی کوچی (هر دو نماینده مجلس) ، میرسلیم، شکواییه ای به دفتر قائم مقام صداو سیما ارسال و در یکی از بندهای آن نوشته است:
"رشیدیکوچی در مناظره از خودروهای داخلی به عنوان "آشغالهای داخلی" نام برده که بیاحترامی محرز به ساحت رهبر معظم انقلاب است."
در باب کیفیت مفتضح خودروهای داخلی، بسیار نوشته ایم و نوشته اند و البته آنچه به جایی نرسیده و بعد از این هم با وجود امثال مصطفی میرسلیم نخواهد رسید، فریاد است!
لذا به این موضوع تکراری و اظهر من الشمس ورود نمی کنیم ، بلکه این سخن میر سلیم را از زاویه ای جدی تر می کاویم:
این یک جمله میرسلیم، بیان آشکاری از پدیده "تفکرات عجیب الخلقه" در این کشور است که می توانند هر چیزی را به غیرمنطقی ترین و عجیب ترین و نچسب ترین شکل ممکن تفسیر کنند و بر اساس همان "تفسیر دور از دهن"، تصمیم بگیرند و عمل کنند.
توجه کنید : رهبر انقلاب در جایی و زمانی و در موقعیتی از صنعت خودرو حمایت کرده اند ( و البته در جایی هم نقد تندی بر این صنعت داشته اند) ؛ در جایی دیگر ، زمانی دیگر و موقعیتی دیگر هم یک نماینده مجلس از این صنعت و خروجی آن انتقاد کرده و خودروی داخلی را آشغال نامیده است.
سوالی که باید روان شناسان و عصب شناسان و متخصصان مغز بدان پاسخ دهند این است که چگونه یک مغز می تواند این دو اظهار نظر متفاوت در دو مکان و دو زمان و دو وضعیت مختلف را درباره کیفیت خودرو، چنان به هم ربط دهد که نتیجه این باشد که به مقام معظم رهبری، بی احترامی شده است؟ آن هم با قید "محرز"؟!
چگونه در این بیش از یک ماهی که از آن مناظره می گذرد، هیچ کس در دنیا و ایران و از جمله پیروان و دوستداران رهبری متوجه این بی احترامی نشدند ولی ذهن خلاق(!) میرسلیم توانست به چنین کشف محرزی نائل آید؟!
نکته این است که با همین مغز و ذهنیت و طرز نگاه و آسمان و ریسمان بافتن، در موضوعات مهم تری برای یک ملت تصمیم گرفته می شود؛ حرف اصلی و درد این است و الا اگر فقط در حد همین بی ربط گویی باقی می ماند، می شد به عنوان اسباب خنده بدان نگاه کرد و به زندگی ادامه داد.
مصطفی میرسلیم در این یک ماه اندی، تحت فشار روانی شدیدی بوده است. حتی هم حزبی های او در موتلفه نیز بر او ایراد گرفتند که مواضع خودرویی اش، آسیب زاست.
موضوع تفاوت نداشتن لندکروز و 206 نیز چنان فراگیر شد که در سفر عتبات میرسلیم نیز رهایش نکرد و هنوز، طنز و کنایه های مردم در این باره ادامه دارد.
میرسلیم از این ماجرا خلاص نشده بود که موضوع ساعت اش مطرح شد و کفش های آمریکایی و گوشی اپل اش سر زبان ها افتاد و در این میان، درگیری مکتوبش با محسن پیرهادی، نماینده دیگر تهران در مجلس داغ شد به ویژه آنجا که پیرهادی ماجرای پسر میر سلیم (عضو سابق سازمان مجاهدین خلق) را مثل خاری به چشمان وی فرو برد.
حال در چنین شرایطی، میرسلیم به جای آن که یا سکوت کند تا آب ها از آسیاب بیفتد و یا درست بازی کند، از یک روش قدیمی و بسیار ناروا استفاده کرده است و آن، " هزینه کرد از رهبری " است.
سال ها پیش دوستی تعریف می کرد که در یکی از مساجد اصفهان، می خواستند آیاتی را دور محراب نوساز آن کاشیکاری کنند. هیات امنا، آیاتی را برای این کار در نظر داشت و روحانی مسجد، دوست داشت آیات دیگری دور محراب نقش ببندد.
این که نهایتاً چه شد، مهم نیست؛ شاهد مثال ماجرا این است که در آن دعوا، روحانی مسجد برای این که حرف خود را به کرسی بنشاند، از رهبری هزینه می کرد!
چگونه؟! این گونه: من منصوب رییس سازمان تبلیغات استان اصفهان هستم، او منصوب رئیس سازمان تبلیغات کشور و ایشان هم منصوب رهبری است. پس من با دو واسطه منصوب رهبری ام و این که می گویم فلان آیات باید نوشته شوند، همانند این است که رهبری چنین نظری دارند! بنابراین شما مخالف رهبری هستید!
مسلم است که چنین استدلالی، نابخردانه و مضحک است ولی باز، حرف اصلی و درد اینجاست که هر جا مسؤولی در برابر استدلال کم می آورد یا می خواهد خود را موجه جلوه دهد و از نقد مصون بماند و کارهایش را پیش ببرد، پشت سر اسلام و انقلاب و امام و رهبری و شهدا پنهان می شود و چنان وانمود می کند که اگر کسی به او بگوید بالای چشمت ابروست، نه به چشم و ابروی او که به کل مقدسات اهانت کرده است!
البته میرسلیم با حرکت اخیر خود، مساله را یک پله ارتقا داده و نه نقد مسوولان که بی حرمتی به محصولات ایران خودرو و سایپا را بی احترامی به رهبری دانسته است که بی گمان، چنین بافته ای، مضحک تر از بافته های آن امام جماعت اصفهانی است.
نه تنها انتقاد از محصولات خودرویی، بی احترامی به رهبری محسوب نمی شود بلکه طبق قانون اساسی، قوانین عادی، شرع، عقل، عرف و نیز طبق بیانات خود رهبری، انتقاد صریح از خود رهبری نیز بی احترامی به ایشان محسوب نمی شود.
جالب است خود رهبری می گویند هر کسی می تواند نظر مخالف مرا داشته باشد و نقدم کند ولی میر سلیم، نقد خودروسازان را هم مترادف بی احترامی به رهبری قلمداد می کند و معلوم نیست هدفش از این کار چیست؟ و آیا چنین ادبیاتی اساساً به نفع رهبری است یا به ضرر این جایگاه و شخص ایشان؟! و اصلاً این موضوع برای میرسلیم اهمیت دارد؟!
در بازی والیبال، وقتی تیمی دچار ناهماهنگی و آشفتگی می شود و مدام امتیاز می دهد، مربی اش تقاضای " تایم اوت " می کند و تیم اش را برای چند ثانیه بیرون می کشد و بازیکنان را آرام و بازتنظیم می کند تا با ریتم بهتری به بازی ادامه دهند.
ای کاش دوستان و هم حزبی های میر سلیم، در حق این پیرمرد پرحاشیه لطف کنند و او را برای مدتی ولو کوتاه از بازی بیرون بکشند. این طوری بیش از همه ، به نفع خود میر سلیم است که هر چه در این مدت گفته، مانند بومرنگی با سرعت به سمت خودش برگشته و بیش از همه به او آسیب رسانده است.
الانم هم همینه
رییس یکی از نواحی آموزش پرورش اردبیلی؛ همچین افاضاتی داشت اون موقع؛ میگفت من منصوب مدیر کل آموزش و پرورش اردبیلم؛ ایشون منصوب وزیر مربوطه؛ وزیر هم نماینده رییس جمهور و النهایت محمود هم حکمش رو رهبر امضا کرده!!!
چه روزهای سیاهی بود؟ خود اون روزها تموم شدن ولی آثارش یحتمل تا صد سال ماندگار هست.
اولا که من یکی از اونایی هستم که بهت رای دادن و الان خیلی پشیمونم ، خییییییییییلی. ثانیا اگه حرف داری از خودت مایه بذار چرا از رهبری خرج می کنی
ثالثا این قدر ضایع از خودروسازها دفاع نکن، برای خودت بده
رابعا لندکروز و 206 فرق دارن :)
به راستی آیا قبل از زدن این حرف بهش فکر کرده؟!؟!؟!؟!؟!
اگه رئیس جمهور میشد چی میشد؟