مرتضی هاشمیپور در نوشتاری از کاظم فیروزمند یاد کرده و نوشته است: سیمایی که از کاظم فیروزمند در نظرم مانده است سیمای شخصیتی باصداقت، خیرخواه و پرکار است.
مرتضی هاشمیپور ، سردبیر فصلنامه «فردان» در پی درگذشت محمدکاظم فیروزمند خلخانی، نویسنده و مترجم در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است:
تنوع و پُرشماری آثار ترجمهشده به قلم کاظم فیروزمند، نوشتن درباره مجموعه کارهای او را دشوار میکند. با این حال صفا و صداقت نهفته در رفتار و مراوده او با اطرافیانش، اینک به من این مجال را میدهد که پس از خاموشی او اندکی از ویژگیهای شخصیتی و درباره برخی از آثارش بگویم.
کاظم فیروزمند در دیماه ۱۳۲۵ در تبریز در خانوادهای اصیل به دنیا آمد. پدرش محضردار و از دوستداران دکتر محمد مصدق بود. او بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی از دست مأموران حکومتی گریزان شد. کاظم جوان در تبریز با علاقه به کتاب و خواندن، جمعی دوستانه را پدید آورد و در معاشرت و دوستی مناف فلکی بود. آثار معروف و محبوب آن روز را میخواند. این گروه با جلال آلاحمد مکاتبه کردند. فیروزمند در میانههای دهه ۱۳۴۰ با تعدادی از دوستان خود به خانه جلال آلاحمد در تجریش آمد.
فیروزمند میگفت هنگام وارد شدن به خانه آلاحمد، جلال داشت گلهای باغچه را آب میداد. آلاحمد با روی باز از این جوانان استقبال کرد. در آن میان مناف فلکی بود که میدانداری کرد و چون کارهای جلال را خوب خوانده بود بحث با آلاحمد را شروع کرد و سخت با او در پیچید. فیروزمند میگفت آلاحمد در پاسخ دادن مانده بود! گاه با خنده و شوخی پاسخ را رفع و رجوع میکرد. این تصویر جلال در ذهن فیروزمند همواره روشن و محترم بود. میگفت هر گونه داوری درباره آثار و اندیشه جلال آلاحمد باید با توجه به بافت اجتماعی و سیاسی زمانه او باشد. همین نظر را نیز درباره دکتر علی شریعتی داشت.
در اواخر دهه ۱۳۴۰ در رشته زبان و ادبیات فارسی پذیرفته و وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد. آن روزها دانشگاه فردوسی مشهد استادان سرآمدی داشت. فیروزمند از کلاس درس دکتر جواد حدیدی و دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر جلال متینی و دکتر علی شریعتی و تعدادی دیگر بهرهمند شد. تسلّط در آموزش و نحوه تدریس و آراستگی ظاهری دکتر جواد حدیدی را همواره میستود.
دکتر جلال متینی استاد راهنمای او بود اما روی خوشی به کاظم جوان نشان نمیداد؛ زیرا او همواره در صف اول اعتراضهای دانشجویی و تحصنها بود. به دکتر غلامحسین یوسفی نزدیک شد؛ زیرا دکتر یوسفی در همان آغاز نیمسال تحصیلی از دانشجویان خود خواست تا درباره کتاب غیردرسیای که به تازگی خواندهاند، مطلبی بنویسند؛ یعنی هم کتاب را معرفی کنند و هم نظر خود را درباره آن بنویسند.
کاظم فیروزمند که حدوداً بیستساله بود، درباره «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» نوشته شاهرخ مسکوب نوشت. همین باعث شد که دکتر یوسفی از او بخواهد که دستیارش شود. فیروزمند میگفت که دکتر یوسفی «فیش» نوشتن برای پژوهش و نیز روش تحقیق را به او آموخت. اگر چه جز یکی دو مقاله تألیفی کارهای فیروزمند غالباً ترجمه است اما ذهن منظم و انسجام متنهای او میزان تأثیر این آموزش را نشان میدهد.
در میان طیف گستردهای از آثار ترجمهشده به قلم او، چند اثر شاخص است و فکر میکنم علاقهمندان و پژوهشگران اسطوره و تاریخ و ادبیات این کتابها را در کتابخانه خود داشته باشند. «شاخه زرین» از جیمز فریزر که پوشیده نیست چه تأثیر قاطعی در دنیای تحقیقات ادبی و تاریخی داشته است. «شاخه زرین» سهم بسزایی در تولد شعر مدرن در شرق و غرب نیز داشته است.
فیروزمند این اثر دورانساز را با اقامت دوساله در یکی از روستاهای اطراف تهران به سرانجام رساند. او میگفت که مدتی خودم را در خانهای روستایی حبس کردم و با حداقل امکانات گذراندم تا این اثر ممتاز را به فارسی درآوردم. از حاصل کار نیز رضایت داشت.
جامعه کتابخوان و پژوهشگران نیز قدر آن را دانستند. «ایران میان دو انقلاب» اثر یرواند آبراهامیان و نیز «بریتانیا و انقلاب مشروطه ایران» به قلم منصور بنکداریان، دو اثر مهم درباره تاریخ معاصر ایراناند که فیروزمند به خوبی از پسِ ترجمه آنها برآمد. این دو کتاب با تکیه بر منابع دست اول و دوم سعی دارد برههای مهم از تاریخ ایران را بازشناسی کند.
میز کار کاظم فیروزمند در نشر نامک / عکس: مصطفی ذکریاپور
کاظم فیروزمند به دنیای هنر نیز علاقه داشت. از جوانی تئاترهای مهم دهه ۱۳۴۰ را دیده بود. یادم هست که با چه علاقه و ریزبینیای از تئاتر «آی باکلاه، آی بیکلاه» تعریف میکرد. بعد از پایان این نمایش، در پشت صحنه غلامحسین ساعدی را دیده بود و با او گفتوگو کرده بود. ساعدی و بهرام بیضایی و اکبر رادی سه نویسنده مورد علاقه او بودند و با دقت آثار هر سه را خوانده بود. شیفته سینما بود.
ناصر تقوایی را دوست داشت و همه فیلمهای او را دیده بود و نقدهای آنها را هم پیگیری کرده بود. «مقالههای اساسی کایه دو سینما» را نیز به فارسی درآورد. و با اشتیاق و هیجان درباره این اثر مهم سخن میگفت.
کتابی نیز درباره ایران قرون نخستین اسلامی از خانم پاتریشیا کرون ترجمه کرده که مراحل پایانی انتشار را میگذراند و قرار است نشر نامک آن را منتشر کند. دوست داشت «آنتولوژی داستانهای کوتاه جهان» را هم منتشر کند. تعدادی داستان هم ترجمه کرده بود. حیف که فرصت تکمیل و انتشار آن را نیافت.
با همه گستردگی ترجمهها و انتشار آنها با ناشران مختلف، سیمایی که از کاظم فیروزمند در نظرم مانده است سیمای شخصیتی باصداقت، خیرخواه و پُرکار است. کاظم فیروزمند، هنگام کار پُرطاقت و سمج، در همنشینی با دوستان صمیمی و سخنور، در یاری جوانان، مهربان و همراه بود. بعد از این ما از کاظم فیروزمند، با آثاری که به فارسی برگردانده است، یاد میکنیم. یادش خوش باد."