عصر ایران؛ مهرداد خدیر- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در توضیح موضع مجموعۀ تحت مدیریت در قبال ماجرای مدیر کل برکنار شدۀ اداره ارشاد استان گیلان به اتهام یا ابهام اخلاقی بر اساس فیلم منتشره دربارۀ او (رضا ثقتی) از دقیقترین وفنیترین کلمات استفاده کرده و گفته است:
«پیش از آن گزارش منفی دربارۀ او نداشتیم. این اتفاق، امری شنیع است و افکار عمومی ما به این مسایل حساس است. همه جای دنیا نیز همین است. اما هیچ قضاوتی در این موضوع نداریم چون باید در مسیر قضایی خود قرار گیرد و بررسی شود و هر آنچه حق و حقیقیت است اتفاق افتد. ما هیچ پیشداوری نداریم.»
به وضوح پیداست که در این ادبیات از هیچ واژۀ ایدیولوژیک و سیاسی از جنس اصولگرایی رادیکال نشانی نیست. مثلا گفته نشده "البته آن کانال تلگرامی که منتشر کرده وابسته به صهیونیسم بینالملل است" یا "دشمنان میخواستند در آستانۀ تاسوعا و عاشورا ذهن مردم را منحرف کنند" یا "یک شبکه جاسوسی به نفوذ اعتراف کردهاند" یا مثلا از آن سوی بام بیفتد و حکم شرعی لواط را بازگوید و داستان قوم لوط در قرآن را نقل کند و این که حکم شرعی در همان محل اجرا خواهد شد بلکه از کلمات شنیع، افکار عمومی، همه جای دنیا، قضاوت و پیش داوری نکردن و کشف حق و حقیقت استفاده شده که همه مدرن است.
شاید تصور شود غرض طرح این پرسش است که آیا اگر در دولت قبل هم این اتفاق رخ میداد ایشان در جایگاه منتقد آن دولت هم این گونه موضع میگرفتند یا کل دولت به فساد متهم میشد یا این سؤال که این نداشتن پیشداوری و پرهیز از قضاوت تنها منحصر به منصوبان و اصطلاحا خودیهاست یا اگر متوجه مدیر رسانه یا هنرمندی خارج از دایره رسمی بود هم چنین موضعی اتخاذ میشد؟ به این پرسشها اما به دلایلی نمیپردازم. یکی اینکه به عنوان رسانه در قبال وزارت ارشاد ملاحظاتی داریم. محظور و محذور البته نه. حالا به این عبارات توجه کنید:
«بدنۀ نیروی انسانی وزارت ارشاد با یک کار سخت و پرمانع در آستانۀ یک تحول جدی قرار گرفته و 400 نیروی جوان حزباللهی بعد از دو سال کار جدی تا آخر تابستان وارد وزارتخانه میشوند تا تغییر در بدنه به وجود آید. دیدید که در نمایشگاه کتاب امسال 1800 خواهر طلبه آموزشدیده در صحنۀ امر به معروف می کردند.»
این را هم آقای اسماعیلی وزیر ارشاد گفته است. (در مراسم پایانی طرح ولایت ویژه فعالان فرهنگی در حرم امام رضا علیهالسلام.) ادبیات این یکی با قبلی اما تماما متفاوت است چرا که پر است از اصطلاحات خاص و درونتشکیلاتی که اهل فرهنگ و هنر به مفهوم عام و جهانی کلمه با آن ارتباطی برقرار نمیکنند.
میدانیم که دولت آقای رییسی اعتماد یا اعتقاد چندانی به بدنۀ بوروکراسی و اداری کشور ندارد و از این رو در صدد تزریق نیرو از نهادها و جاهای دیگر است. شبیه همان کاری که وحید جلیلی در صدا وسیما انجام میدهد و از حسینیۀ هنر یا دفتر فرهنگی جببه انقلاب نیرو آورده هرچند هاضمه بوروکراسی ایرانی چنان است که انقلابیها را به مرور به بوروکرات تبدیل میکند. (این واقعیت حتی در لباس هم جلوه داشته. مثلا 43 سال قبل بهزاد نبوی که با رجایی به سازمان ملل رفته بود به جای کت، اورکت پوشید و چون مجاهدین و چپیها اورکت سبز آمریکایی میپوشیدند او که با آنان مرزبندی داشت اورکت سیاه بر تن داشت و پشت سر مرحوم رجایی ایستاد. این تصویر در کتابهای درسی هم بود و از سال 88 بعد از دستگیری بهزاد نبوی حذف شد. یا آقای احمد توکلی با اورکت بلند آلمانی و قبل از استعفا به عنوان سخنگوی دولت مهندس موسوی مصاحبه میکرد).
از ابتدای انقلاب مدام به ادارت نیروی انقلابی تزریق شده ولی غالبا همانها البته با کلی آزمون و خطا به بوروکرات تبدیل شدهاند و این سرنوشت در انتظار جوانان دهه 70 و احتمالا دهه هشتادی تازه وارد هم هست. وزیر مسکن روحانی که یکی از تکنوکراتترین مدیران ایران است (عباس آخوندی) سال ها قبل از آن رییس بنیاد مسکن بوده یا زنگنه وزیر نفت نیروی جهاد سازندگی بود.
حال بعد از آن دو عبارت بالا با دو ادبیات مختلف نقل این عبارت هم خالی از لطف نیست:
«گفتمان این دولت روشن است. "ناس" میشود "جمهوریت". "قسط" هم میشود "عدالت". گفتمان دولت مثل گفتمان انقلاب، عدالتمحور است. این دولت، دولت عدالت و جمهوریت است و میخواهد بین این دو توازن برقرار کند.»
این را هم آقای اسماعیلی در تیر 1401 در گفتوگو با ماهنامۀ گفتمانی «برداشت اول» گفته که به نوعی زیرمجموعه خود وزارت ارشاد هم با آن همکاری میکند. با این حساب طی این دو سال و مطابق آنچه از آقای وزیر ارشاد نقل شد سه نوع ادبیات را از ایشان شاهد بودهایم:
اولی فنی و دقیق و بی پیشداوری است که در آغاز نقل شد. دومی در قضیه اعلام تزریق 400 حزباللهی ادبیات کاملا بسته میشود و انگار نه انگار که این وزارتخانه در واقع متولی فرهنگ و هنر است و وزیر باید از فرهنگ عمومی و تئاتر و سینما و ادبیات بگوید.
بارها نوشتهام کلمه «ارشاد» گمراه کننده است. دکتر ناصر میناچی از بانیان حسینیه ارشاد بود و وقتی وزیر شد از سر علاقه به دکتر علی شریعتی و به خاطر تغییر معنایی کلمه «اطلاعات» در «اطلاعات و جهانگردی» نام وزارتخانه را به ارشاد ملی تغییر داد و بعد هم که ملیها را برداشتند، شد ارشاد اسلامی. حال آن که بخشهای اصلی وزارت ارشاد مطلقا مأموریت تبلیغی - ارشادی ندارد و این کار را ادارات عقیدتی سیاسی و سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان ارتباطات اسلامی دارند انجام می دهند.
سومی اما ادبیاتی است که میکوشد کاستیهای ابراهیم رییسی در گفتمانسازی را جبران کند. چون او اولین رییس جمهوری است که در این دو سال حتی یک جمله اختصاصی از او نقل و زبانزد نشده در حالی که رؤسایجمهور غیر روحانی مثل بنیصدر و رجایی و احمدینژاد هم چنین نبودند چه رسد به رؤسای جمهور روحانی مانند آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی و خاتمی و روحانی.
توضیح آقای اسماعیلی درباره فقره سوم از این قرار است: «دال مرکزی گفتمان دولت سیزدهم روشن است: عدالت و جمهوریت. آقای رییسی به معنای کامل جمهوریت اعتقاد دارد نه به معنی بازی لیبرال دموکراسی. در نگاه او و ما جمهوریت یعنی میدانداریِ مردم برای اقامۀ عدل و اگر میگویم جمهوریت و نمیگویم "مردمی" برای این است که بعضی مردمی را به پوپولیسم برمیگردانند.» .
این سومی نه به بیطرفی و مدرنی اولی است نه به غلظت و ضیق دومی چرا که در آن بحث جمهوریت و عدالت مطرح است.
هر چند ایدهآل یا مطالبه اکثریت اهل فرهنگ و هنر شاید همان اولی باشد و این توقع که آقای وزیر در همه مواضع مدرن و با ادبیات جهانی سخن بگوید (مثل همان پیشداوری نکردن یا به دنبال کشف حق و حقیقت بودن) اما به هر رو ایشان وزیر دولت آقای رییسی است و عجالتا بین دو ادبیات «تحول جدی با تزریق به بدنه» و لابد به حاشیه راندن قدیمیها که هیچ کدام استخدامی رژیم پهلوی نیستند و سومی یا گفتمان «جمهوریت و عدالت» باز این آخری مجال بیشتری برای اندیشیدن و ارتباط فراهم میسازد.