عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس پیشین مجلس شورای اسلامی گفته است «متمرکز اداره کردن کشور غلط است و باعث میشود نخبگان استانی احساس مشارکت نکنند». آقای علی لاریجانی تصریح کرده «مرکزنشینان مصالح منطقهای را به خوبی نمیدانند در حالی که مناطق میدانند».
او پیشنهاد کرده است: دولت به دو بخش تقسیم شود: یک قسم وزیران ستادی و یک قسم وزرای منطقهای. وی یاد آور شده: در قانون اساسی هم تنها از چند وزارتخانه نام برده شده مثل اطلاعات و خارجه و دفاع و دادگستری و طبعا اینها را نمیشود منطقهای کرد ولی بقیه را میتوان و از مجلس هم باید رأی اعتماد بگیرند.
هر چند علی لاریجانی از تعبیر «فدرالیسم» استفاده نکرده ولی میتوان از سخنان او این گونه برداشت کرد منتها نه فدرالیسم دموکراتیک یا سیاسی که نوعی فدرالیسم اداری و محدود.
محمد باقر قالیباف هم قبل از نشستن بر کرسی ریاست مجلس از «دولتهای محلی» میگفت ولی او هم از بیم متهم شدن به دفاع از فدرالیسم دیگر آن را تکرار نکرده و حتی نمیگوید منظور او از حکم رانینو که پس از اعتراضات مهسا چند بار به کار برده همین است.
سید محمد خاتمی اما چند سال قبل با صراحت از فدرالیسم سیاسی سخن گفت و محسن رضایی هم پیش از او از فدرالیسم اقتصادی. منتها حالا محسن رضایی هم دیگر از فدرالیسم اقتصادی نمیگوید چرا که ذات نگاه نظامی و امنیتی تمرکزگراست و بعد از انتخابات 1400 از آن حال و هوا فاصله گرفته مگر آن که بخواهد 1404 باز هم کاندیدا شود.
شکل کنونی تمرکزگرایی البته میراث دوران رضاشاه است. یاران نزدیک رضا شاه (سید محمد تدین، عبدالحسین تیمورتاش، علی اکبر داور و محمد علی فروغی) حزب تجدد را با شعار «تمرکز، تجدد و اقتدار» پایه گذاشتند و اکثریت کرسیهای مجلس پنجم را هم در اختیار گرفتند. این حزب و رضا شاه کوشیدند ایران را از «ممالک محروسه» در دوران قاجار به یک «مملکت» تبدیل کنند و به جد معتقد بودند بدون تمرکز گرایی در همۀ زمینهها نمی توان به تجدد رسید. از نگاه چهره شاخص آنان (تدین) تمرکز اگرچه همان تجدد نبود اما پیش شرط تجدد بود.
سید محمد تدین از پایه گذاران حزب تجدد و مدافعان تمرگز گرایی
در ایران حتی حکومتهای متحد آمریکا یا ولایات متحدۀ آمریکا به «ایالات متحده آمریکا» ترجمه شد در حالی که هر ایالت برای خود دولت فدرال دارد و در عین حال متحدند و ایالت معادل استان ما نیست.
پایهگذاران حزب تجدد معتقد بودند راه تجدد از تمرکز و اقتدار میگذرد و شعار حزب هم نشانگر همین باور بود. تمرکزگرایی با توجیه تجدد در واقع در خدمت اقتدارگرایی بود و هر گونه سخنی بر خلاف آن به ضدیت با ملیگرایی و تمامیت ارضی متهم میشد تا جایی که محمد رضا شاه هم مخالفان خود را به اقدام علیه تمامیت ارضی متهم میکرد.
در این که جغرافیای ایران در معرض خطراتی جدی است و بیگانگانی رای پاره پاره کردن ایران خوابهایی دیدهاند تردیدی نیست اما باور به توانمند سازی مردم مناطق در گرو تحقق دموکراسی است.
اگر قرار بود تمرکزگرایی افراطی به نتیجه برسد در دوران رضاشاه چنین میشد حال آن که دیدیم در جنگ جهانگیر اول که ارتش قدرتمند هم نداشتیم قشون محلی بهتر و بیشتر مقاومت کردند تا شهریور 1320 که ارتش پرتعداد داشتیم. چرا که انگیزههای محلی از بین رفته بود و همه چشم به مرکز داشتند. بعد از انقلاب 57 به رغم نفی تجدد به سبک آن دوره هر قدر اقتدارگرایی افزوده شد اگرچه به تجدد گرایی بیشتر نینجامید اما تمرکز گرایی فزونی یافت.
نظریه ایرانشهر که مرحوم دکتر سید جواد طباطبایی پیگیر آن بود نیز البته به تمرکز روی خوش نشان می دهد اما خوانشی دموکراتیک ازسیاست داشت.
به جای بحث بر سر فدرالیسم اقتصادی یا اداری یا سیاسی اما میتوان صریح و روشن از دموکراسی گفت. آقای لاریجانی که 12 سال پیاپی سه مجلس با نمایندگان حاصل نظارت استصوابی را مدیریت کرده و در سال 1400 خود طعم نظارت استصوابی را چشیده و حذف شده هم درد را میشناسد و هم درمان را و میداند نظارت استصوابی چگونه مانع ورود نخبگان مناطق مختلف به مجلس شده و سطح نازل مجلس فعلی نشان میدهد ریشه مشکل از کجاست.
این که در قانون اساسی تنها از چند وزیر نام برده شده دلیل دیگری دارد کما اینکه یک اصل کامل به وزیر دادگستری اختصاص یافته که کم اختیارترین وزیر است یا اگر قانون اساسی معیار است کجای آن از شورای عالی انقلاب فرهنگی یاد شده که قانون وضع میکند و آقای لاریجانی معتقد بود سیاستگذاری میکنند نه قانونگذاری. پس مشکل در نوع پارلمانتاریسم و تفوق نگاه نظامی و امنیتی است و تا این نگاه حاکم است تمرکزگرایی تشدید میشود.
در دولتی که وزیر کشور آن هم نظامی است و معاون سیاسی نیز کسوت نظامی دارد سخن گفتن از نظرات نخبگان قدری زیاده از حد خوشبینانه است و اگر وزیر منطقهای هم انتخاب کنند لابد باز نظامی یا با نگاه امنیتی خواهد بود.
همین که نه محسن رضایی دیگر از فدرالیسم اقتصادی می گوید نه باقر قالیباف از دولتهای محلی نشان می دهد با نگاه نظامی و امنیتی تمرکزگرایی یک لازمه است چندان که وقتی مملکت را به به خاطر گرمای هوا تعطیل می کنند اردبیل با دمای 12 درجه را هم تعطیل کردند!
یا وقتی دارند لایحه حجاب مینویسند برای کل این کشور با فرهنگهای مختلف یک یونیفورم واحد تعریف میکنند. برخی البته به جای تجدد، تمدن نشاندهاند و در توجیه تمرکز گرایی افراطی به تمدن مورد نظر خود به عنوان هدف اشاره میکنند. کوتاه این که تمرکز گرایی فرزند اقتدارگرایی است و این نگاه اقتدارگراست که نظرات نخبگان در مناطق را برنمی تابد.
جدای اینها پیداست که این ایده در کوتاه مدت عملیاتی نخواهد شد. بنابر این اگر آقای لاریجانی همان بحث «خالص سازی» را پی بگیرند که یک ترم جدید به ادبیات سیاسی افزوده و حالا دامان استادان دانشگاه را هم گرفته منشأ برکات بیشتر خواهد بود.
به عنوان مثال حتی ما شهروندان عادی هم می دانیم که استان خوزستان با وجود اینکه مهمترین استان کشور در تامین بودجه کشور است ، بازهم محروم است .
یعنی محرومیت در روستاهای خوزستان هیچ فرقی با سیستان ندارد.
راه حلش ساده بود ، اینکه بخشی از پول نفت مستقیما در همین استان هزینه شود .
ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیافتاده است .
خلاصه اینکه شکل حکومت ، ظاهر کار است .
مهم نتیجه ای است که برای شهروندان دارد.
وگرنه همین الان هم استانداران ظاهرا نماینده دولت در یک استان هستند ولی شهروندان برای کوچکترین مجوز و یک امضای ساده راهی تهران می شوند.
حل این مشکل نیاز به قانون جدید ندارد ، بلکه مسئولان اگر همین قانون اساسی موجود را به طور کامل اجرایی کنند بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
بعد انتظار دارد که دولت مرکزی ، مدیریت کشور را بدهد دست مدیران محلی که لابد قوم و عشیره شان را بیشتر از سیاست رسمی کشور دوست دارند.
از گذشته های دور ، ایرانشهر وطن اقوام مختلفی بوده است که ایرانی بودن آنها را به هم متصل کرده بود نه انتساب به یک نژاد خاص