عصر ایران؛ مهرداد خدیر- نسل امروز که به آسانی میتواند به هر فرهنگ لغت سر بکشد و معنی هر واژهای را در چشمبرهمزدنی و روی گوشی تلفنهمراه بیابد و ببیند و با فرهنگهای دیگر مقایسه کند - خود نیز اکنون از «آبادیس» فراوان بهره میبرم- نمیداند که در روزگار قبل از اینترنت فرهنگهای مکتوب و چاپی واژگان تا چه حد به کار میآمدند و نویسندگان و گردآوریکنندگان آنها چه دود چراغی و در واقع چه خوندلی میخوردند یا چنانچه اهل کتاب و مطالعه و با مجموعه کامل «فرهنگ سخن» دکتر حسن انوری دمخور باشد شاید گمان برند از آغاز چنین بوده است حال آن که خود پدید آورنده فرهنگ سخن که اکنون بهترین است از پیشنیان به نیکی یاد کرده است.
همه البته میدانیم علی اکبر دهخدا چه گنجینهای بر جای گذاشت یا فرهنگ کوچه احمد شاملو چه کار سترگی است و چه نقش بیبدیلی داشته در ثبت فرهنگ عامیانه یا فولکلور و به تعبیر درست همان کوچه و بازار یا تا سالها تا صحبت از فرهنگ لغات میشد همه به یاد فرهنگ معین میافتادند که حاصل اهتمام دکتر محمد معین بود که 5 سال پایانی عمر را در کما به سر برد.
دیکشنریها یا دیکسیونرها هم اگر نبودند مترجمان چگونه میتوانستند ایرانیان را با دنیای جدید آشنا کنند ولو با نگاه امروز کامل نبوده باشد ولی چه کسی میتواند اهمیت «حییم» [حیم] و کار سترگ او را در یاریرسانی به مترجمان انکار کند؟
تا با کتاب روبهرو شدم با فرهنگ فارسی «عَمید» هم آشنا شدم. ابتدا با آن کتاب کوچک جیبی که خوب به خاطر دارم بالای آن نواری آبی بود و در پایین، دستی که یک کُره را در برگرفته بود و گزاف نیست اگر بگویم تقریبا تمام آن را از بر شدم اما دانستم کافی نیست و در پی آن فرهنگ فارسی عمید در دو جلد به کار آمد. در مواجهه با هر واژۀ تازه که از زبان کسی میشنیدم یا جایی میدیدم و میخواندم بیدرنگ به آن مراجعه میکردم یا به خاطر میسپردم تا وقتی به خانه رسیدم ببینم و بیاغراق همیشه آن دو جلدی روی میز تحریر کوچکم بود و چندان با آن خو گرفته و آن قدر به صفحات آن رجوع کرده بودم که کم مانده بود شیرازههاشان آن از هم بپاشد!
نام فرهنگ عمید هم مثل لغتنامه دهخدا یا معین برگرفته از نام و همت گردآورندۀ آن بود (و هست): حسن عَمید و چون نام معین آمد این اتهام سخیف را باید از عمید زدود که از روی معین رونویسی کرده است! چرا که فرهنگ معین در نیمه نخست دهۀ 40 منتشر شد (در نیمه دوم آن دکتر معین یک سر در بستر و در جدال خاموش با مرگ بود) حال آن که حسن عمید بسیار قبلتر و در جوانی- در 1308 خورشیدی -کتاب فرهنگ نو را منتشر کرده بود اگرچه در ویراستهای بعدی -و به تعبیر آن زمان تحریرهای بعدی- و بعد از فرهنگ معین طبعا به آن هم مثل آنندراج یا برهان قاطع مراجعه میکرده است.
با این که پیدا بود فرهنگ عمید بارها و بارها تجدید چاپ خواهد شد خاصه اگر 10 جلدی به جای دو جلدی منتشر میشد اما حسن عمید ترجیح داد به جای دریافت حق مؤلف از قیمت پشت جلد همه حقوق آن را واگذار کند و با دریافت یک جا رکورددار حقالتالیف تا آن زمان شد و شاید با توجه به ارزش پول هنوز هم باشد. (۹۰۰ هزار تومان نقد و ۱۰۰ هزار تومان در محضربرای واگذاری کل حق خود به انتشارات امیرکبیر).
اگرچه برخی او را سرزنش کردند و گفتند جعفری امیرکبیر زیرکی کرده زیرا عمید میتوانست با توجه به تیراژ ببسیار نفع بیشتری ببرد ولی فرهنگنویس فرهنگدوست در پی 50 سال کار مستمر اهل چرتکه انداختن نبود. با این همه باید گفت اگرچه از یک سو بخت با او یار شد ولی از طرفی دیگر بداقبالی آورد.
یار شد چون اگر چنین نکرده بود بعد از انقلاب سر و کار او با مصادرهکنندگان دارایی جعفری و برند امیرکبیر میافتاد و ارزش پول هم رو به افول بود و بداقبالی به دو سبب: نخست این که معلوم نیست مصادرهکنندگان با فیشها چه کردند. همان فیشهای 10 جلدی که هم در مقدمه خود حسن عمید به آنها اشاره شده و هم در خاطرات عبدالرحیم جعفری آمده. دیگر به این خاطر که 19 شهریور 1358 درگذشت و مجال پیگیری نیافت.
19 شهریور 1358 و درست 44 سال قبل یعنی همان روز که روحانی محبوب و مردمی - آیتالله سید محمود طالقانی- هم درگذشت و همه خبرهای دیگر از جمله درگذشت حسن عمید را تحتالشعاع خود قرار داد و از این رو مرگ فرهنگنویس برجسته چنان که شایسته آن بود در مطبوعات آن زمان انعکاس نیافت. جالب این که او نیز به اندازه آقای طالقانی عمر کرد و در 67 سالگی درگذشت.
همچنین شهرت حسن عمید به فرهنگنویسی و فرهنگ عمید چنان است که به سابقه روزنامهنگاری و فعالیت سیاسی و گرفتاری او در زمان جنگ جهانی دوم کمتر اشاره میشود در حالی که سالها در مشهد به روزنامهنگاری (هفتهنامه و روزنامه طوس) اشتغال داشته است و البته نشر سالنامه البته به مفهوم تقویمی آن.
در جریان اشغال ایران به دست نیروهای روس دستگیر , به تهران تبعید و از آن پس تهراننشین شد. پس صابون سیاست به تن او هم خورده است و با همه افتراقات دیگر از سه وجه فرهنگنویسی و گرفتاری در دست اشغالگران و روزنامهنگاری شبیه احمد شاملو هم بوده که 13 سال از او کوچکتر بود.
با این اوصاف کاش در دوره قبلی شورای شهر تهران که به ابتکار محمد جواد حق شناس نام برخی از کوشندگان فرهنگی بر خیابانهای فرعی تهران نشست یک خیابان هم به حسن عمید اختصاص مییافت و اگر اتفاق افتاده باشد نیکوست.
نویسندگان فرهنگسازند چه رسد به آنها که فرهنگنویس هم هستند و حسن عمید و محمد معین و علیاکبر دهخدا و احمد شاملو و غلامحسین مصاحب و سلیمان حیم از این دست مردمان بودند و هستند شگفتا که در عصر کامپیوتر و انقلاب هوش هم همت و پشتکار آنان که یک تنه عمری را به کارهایی چنین عظیم سپری کردند نیز شبیه آنان به تعبیر مولانا یافت مینشود!
در روزگار ما اگرچه هر چه فرهنگ عمید دارد در کتاب سخن دکتر حسن انوری هم دیده می شود و با فرهنگ سخن نه تنها معین و برهان قاطع که عمید هم کهنه مینماید اما از تلاش دکتر فرهاد قربانزاده و همکاران او نمیتوان یاد نکرد که فرهنگ عمید را به روز کردند اگرچه بعدتر قفلنرم افزار او را شکستند و در برخی واژه یابها نامی از او نیست اما همت او سبب شد به رغم همه طعنهها که چرا بعد این همه سال و در غیاب نویسنده اصلی دست به ویرایش زدهاید کاری کرد تا غبارزدایی و به روز شود و میدانیم این کار برای فرهگ وبستر هم صورت گرفته و حالا ما هم با متن به روز و آواگذاری شده و حذف واژههایی که در متون فارسی شاهدی نداشتند و با فرهنگ عمیدی رو به رو ییم که اولین است به سبب ارایه با لوح فشرده و هر چند فرهنگ سخن عملا در صدر نشسته باشد.
نه حقالتالیف یک میلیون تومانی با دلار 7 تومانی سال 55، نه مرگ حسن عمید در سال 58، نه انتشار فرهنگهای مدرنتر پس از او خصوصا سخن انوری، نه همت فرهاد قربانزاده و تیم او طی سالها که در 1389 خورشیدی به بار نشست و در دسترس است اما هیچ یک مانع آن نیست تا از مصادرهکنندگان امیرکبیر بپرسیم با آن فیشهای 10 جلدی چه کردید و آیا راست است که آن سه جلدی که در میانه دهه 60 منتشر کردید میسر نبوده جز آن که فیشهای دیگری در کار بوده باشد تا دو جلد به سه جلد برسد و لابد حوصله نداشتند سراغ بقیه بروند؟!
یک بار نوشته بودم کاش امیر کبیر را به جای مصادره دستکم مشاطره میکردند چون در مشاطره همه را تصرف نمیکنند و نیمی را برای صاحب مال و ملک و ایده و برند باقی میگذارند. البته منتشر نشدن 10 جلدی عمید در مقابل ضربۀ بزرگی که مصادره امیرکبیر به صنعت نشر ایران وارد کرد قطرهای از یک دریاست.
چون بدون اینکه چیزی بگویید یا متوسل به گوشه و کنایه شوید یا گرفتار سانسور ،
خیلی راحت درباره هر رویداد فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی که مطلب می نویسید از کارخانه خودروسازی گرفته تا فرهنگ لغت (با چنین بازه گسترده ای) ، خود به خود می دانید که آن کارآفرینی ، آن نوآوری و آن موفقیت قرار است در یک سال خاص متوقف شود.
و این یک معیار بسیار مهم برای آیندگان است که دوران ما را قضاوت کنند.
امیدوارم به سعی و همت عصر ایران، "بخارا"ی دنیای مجازی زاده شود...
ما یک خانواده روستایی بودیم که فرهنگ عمید داشتیم و کلی از یادگیری ها و لغت ها رو مدیون این کتاب هستیم. خاطرات زیادی از دوران کودکی با این کتاب داریم. بسیاری از خاطراتم زنده شد ممنون
یاد حسن عمید گرامی