عصر ایران؛ مرضیه منگلی- وقتی که قرار بود برای اولین بار بهار را در کشور جدید راهی مدرسه کنیم، من بیشتر از او استرس داشتم که قرار هست در دنیایی تازه اما غریب و ناآشنا قدم برداریم. بماند که در اولین مکالمه در مدرسه، نمرات آزمونهای ایلتس و تافل و تمام واژگانی که در کلاسهای انگلیسی یاد گرفته بودیم به چالش کشیده شد، موضوع گفتوگو با مسوولان مدرسه هم شکل تازهای برای ما داشت.
کاملا آماده بودیمدرباره استعدادهای فراوان دخترمان و ارزیابیهای موفق او در زمینههای مختلف سخنرانی کنیم در حالیکه بعد از نیم ساعت از جلسه ما هنوز هیچ پرسشی از سابقه تحصیل، ارزیابی، وضعیت ریاضی و علوم مطرح نشد!
پنداشتیم بهتر است با یک طرح یک پرسش، موضوع را به جلو ببریم و از آنجا که ما هم که درست مثل همه خانوادههای ایرانی نگران آزمون و امتحان بودیم، از چگونگی امتحان در مدارس انگلیس پرسیدیم. شاید به زعم خودم میخواستم اطلاعات کاملتری داشته باشم تا دخترم علاوه بر مواجهه با شهر و کشور جدید، درگیری ناخواستهای با شرایط مدرسه نداشته باشد.
ناگفته نماند که خواندهها و شنیدههای ما هم نشان از یک آزمون جامع برای این مقطع تحصیلی داشت (کلاس پنجم) و به این دلایل جویای اطلاعات بیشتری شدیم اما نگاه متعجبانه خانم مسوول، از شوق سخنرانی ما کاست و آرام آرام سکوت سردی حاکم شد.
- شما در ایران در دوران ابتدایی آزمون رسمی دارید؟
با خودم گفتم نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست ...بله امتحان داریم از نوع خوبش! و دوباره با دور تند کامل شیوه آموزشی کشورم را توضیح دادم.
دسیپلین اداری و فرهنگی خانم ترنر اجازه سوال بیشتر را نمیداد ولی من موج تعجب و حیرت را در چهره سفید و چشمان آبیاش به وضوح میدیدم. به خصوص در جایی که شیطنت کردم و گفتم حتی در صورتی که یک دانش آموز حد نصاب نمره را کسب نکند، سال بعد اجازه حضور در کلاس بالاتر را هم ندارد.
اما بعد از چشمان آبی گرد شده او، فهمیدم بعله، اینجا هم ارزیابی هست، اما به شیوه انگلیسی!
قرار نیست کودک در جریان زمان و شکل امتحان باشد تا استرس و تنش دامنگیر روان دانشآموز نشود. در انگلیس دانشآموزان ابتدایی فرصت بیشتری دارند تا با بازی و فعالیتهای علمی درس بخوانند و مهارتهایی را کسب کنند که برای یادگیری آنها نیازی به امتحان نیست و این رویکرد به دانشآموزان این امکان را میدهد که مهارتهای کاربردی و علمی را یاد بگیرند و در موقعیتهای واقعی از آن استفاده کنند.
شم خبرنگاری که به واسطه سختیهای مهاجرت رو به خاموشی میرفت دوباره بیدار شده بود و مشتاق رصد روز به روز مدرسه و سیستم آموزشی؛ ظرف یک ماه قسمت اعظم تفاوت ها در سه قسمت برای من نمایان شد:
1. ساختار آموزشی
در ایران، ساختار آموزشی از پیشدبستانی تا دانشگاه به ترتیب به سه مرحله؛ ابتدایی، متوسطه و دانشگاه تقسیم میشود که از آغاز تا پایان تحصیلات ابتدایی تا دانشگاهی یکنواخت است. در مقابل، بسیاری از کشورها ساختار آموزشی متنوعتری دارند که از ترکیب مراحل مختلف تحصیلی تشکیل شده است و به صورت یکپارچه نیست، دانشآموزان میتوانند مسیرهای مختلفی در انتخاب دروس و رشتههای تحصیلی خود دنبال کنند.
2. محتوای آموزش
محتوای آموزشی نیز تفاوتهای قابل توجهی دارد. در ایران، برنامههای درسی بر اساس منابعی تعیین میشوند که توسط وزارت آموزش و پرورش انتخاب میشود. این برنامهها برای همه دانشآموزان یکسان است و درسهای مشخصی را شامل میشوند. در کشورهایی مثل انگلیس و استرالیا، برای دانشآموزان انعطاف بیشتری در انتخاب دروس و رشتههای تحصیلی قایل هستند. همچنین، محتوای آموزشی در این کشورها بیشتر به تأسیسات آموزشی، نیازها و امکانات محلی وابسته است.
3. رویکردهای آموزشی
آموزش در ایران، در قالب رویکردی سنتی و استاندارد وجود دارد که اغلب تمرکز بر تدریس مطالب در کلاسهای درسی دارد و این سیستم آموزشی به تکرار و حفظ مطالب دانشآموزان تکیه میکند و در نقطه مقابل، بسیاری از کشورها روشهایی مبتنی بر توسعه مهارتهای اجتماعی، فعالیت های تیمی و خلاقیت را نقطه تمرکز قرار دادند.
حضور در کشور جدید به من آموخت که دنیا یک مکان پیچیده است و باید با صبوری از این پیچیدگی ها یاد گرفت و قوی تر شد و این تفاوت ها هر روز به یک شکل بروز و ظهور دارد. یک روز بعد از مدرسه با چهره دخترم مواجه شدم که یک علامت سوال بزرگ همراه با خشم در صورتش و رفتارش فریاد میزد، مثل همیشه غیرمستقیم شروع کردم به صحبت از مدرسه و دوستانش. بهار گفت: مامان، متاسفانه معلم ما سواد زیادی نداره. منم گفتم خب شما کمکش کن همیشه نباید بزرگترها بیشتر بلد باشن، ما قراره همه با هم یاد بگیریم؛ شما از من، من از شما، آقای معلم از شما. هنوز نمیدونستم ماجرا چیه و سعی میکردم با آرامش قصه رو هدایت کنم.
به اندازه ۱۵ دقیقه تا به خانه برسیم همچنان بهار بر بی سوادی معلمش اصرار داشت، اینجا بود که فهمیدم در مدرسه معلم در مقام پاسخگویی مستقیم دانش آموز قرار ندارد.
گلایه دخترم این بود که چرا وقتی از آقای معلم سوال میپرسم درست جواب نمیده؟ نمیتوانستم از سیستم آموزشی باز برایش بگویم و این که « خیلی سخته دانش آموز رو غیرمستقیم به جواب هدایت کنی» ولی توضیح دادم « تلاش خودت برای پیدا کردن جواب هر چند طولانی، خیلی خیلی مهم تر و ارزشمندتره تا رسیدن سریع به جواب.»
من همچنان درگیر ذهن مقایسهگر خودم برای یافتن نقاط مثبت و منفی سیستمهای آموزشی بودم و شروع کردم به شمردن ویژگیهای سیستم آموزشی ایران: دروس فشردهتر، دانشآموز درگیر آموزش تئوریها و درسهای پایه، آزمونهای رسمی نفسگیر و معیار اصلی ارزیابی.
حلقه گمشده در نظام آموزشی ما که کمک به بروز و ظهور خلاقیت دانشآموزان است، حال آن که در اینجا به پیوسته در حال تقویت و خوراک دادن است تا بچهها در حین رشد کودکانه، خود را کشف کنند.
در این سیستم آموزشی، تاکید بر توسعه تفکر انتقادی، مهارتهای گفتاری و نوآوری است؛ مهارتهایی که به طور معمول با آزمونهای معمولی و سنتی که بر مبنای تستهای چندگزینه و پاسخ کوتاه انجام میشوند، قابل اندازهگیری نیستند. بنابراین، سیستم آموزشی بر روی ارزشیابی شامل ارزیابی مستمر، پروژهها، گفتارهاو تجربیات عملی تمرکز دارد.
از طرف دیگر، سیستم آموزشی ایران به طور گسترده از آزمونهای سنجشی استفاده میکند تا مهارتهای علمی و تئوریکی دانشآموزان را اندازهگیری کنند. این آزمونها به صورت معمول از دانشآموزان میخواهند تا مفاهیم تئوریکی را حفظ و در آزمونها بازگو کنند.
این تفاوتها ممکن است در ابتدا برای والدینی که به یک سیستم آموزشی متفاوت عادت کردهاند، چالش برانگیز باشد، اما تدریجاً به یک تجربه غنی تبدیل میشود، و من در پی هر رویکرد جدیدی در این مدارس، به دنبال دلیل آن و چرایی محروم بودن دانش آموزان کشورم از این شیوه بودم. گاهی حسرت همراه میشد و گاهی تحسین بر استعدادهای ناب ایرانی که قصه نیست و همیشه افتخار است.