عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی 6 سند از اسناد مربوط به نحوۀ شکلگیری و فعالیت «شورای انقلاب» را در روزهای اوج انقلاب 57 منتشر کرده است. نهادی که مأموریت انتقال قدرت و بعد از پیروزی قانونگذاری در غیاب مجلس و حتی انجام وظایف قوه مجریه پس از استعفای مهندس بازرگان را تا 29 تیر 1359 بر عهده داشت.
برای این اسناد از این حیث که بعضا حاوی دستخط اصلی شخص امام خمینی و اصلاحات و نظرات ایشان همراه با اسامی چهرههای درجه اول در سال 1357 است میتوان اهمیت و اعتبار تاریخی و استنادی درخوری قایل شد. این اسناد را تارنمای جماران منتشر کرده و توضیح و تفسیر آقای حمید انصاری قائم مقام مؤسسه را هم به آن منضم کرده است.
هر چند بهتر آن بود که ایشان به جای ارایه تحلیل و تفسیر سیاسی تنها به بیان نکات فنی بسنده میکرد. مثلا این که روند انتشار اسناد چگونه بوده است و چرا این قدر دیر و با تأخیر این کار را انجام دادهاند در حالی که نه محرمانهاند و نه اطلاعات آن علیه منافع ملی به کار میآید اما آن قدر دیر منتشر شده که از اعضای اصلی شورای انقلاب به جز آیتالله سید علی خامنهای همه از دنیا رفتهاند (البته میرحسین موسوی و حبیبالله پیمان که در جلساتی حاضر بودهاند در قید حیاتاند ولی به اولی دسترسی نیست و حضور دومی هم چندان رسمی نبوده).
از راست: ردیف اول: بهشتی،آیت الله خامنه ای، منتظری، موسوی اردبیلی
ردیف دوم: هاشمی رفسنجانی، باهنر، طالقانی، مطهری
ردیف سوم: مهدویکنی، حسن حبیبی، عزتالله سحابی، علیاکبر معینفر
ردیف چهارم: عباس شیبانی، صادق قطب زاده، ابوالحسن بنیصدر و مهندس بازرگان
از این رو بهتر بود اسناد مورد بحث در زمان حیات چهرههایی چون عباس شیبانی، علی اکبر معینفر و مهمتر از همه خود آیتالله هاشمی رفسنجانی منتشر میشد تا به بهانۀ آن مجال گفتوگو با آنان و تحلیل و تفسیرشان فراهم میآمد زیرا جایگاه رهبری به عنوان یگانه بازمانده آن نهاد چنان است که نمیتوان از ایشان خواست دربارۀ فلان جمله توضیح دهند و قطعا در این جایگاه ذکر پارهای نکات را به مصلحت نمیدانند اما این امکان دربارۀ دیگر اعضای شورا میسر بود حال آن که اکنون از دنیا رفتهاند.
ابوالحسن بنیصدر و عباس شیبانی در زمره آخرینها بودند خاصه این که یکی از اسناد به خط ابوالحسن بنیصدر است که به اقتضای ریاست جمهوری در بخش قابل توجهی از آن دوران شورای انقلاب رییس آن هم بوده است.
ابتدا به طور خلاصه توضیح میدهم این 6 سند دربارۀ چیست و در پی آن نکاتی را پیرامون آنان میآورم:
سند اول: دست نوشتهای است از مهندس مصطفی کتیرایی از اعضای شورای انقلاب که در اختیار امام خمینی قرار گرفته و در آن با خط خودشان اصلاحات مختصر ولی بسیار کلیدی و مهمی انجام دادهاند.
سند دوم: نامۀ هیأت 5 نفره یا هستۀ اولیه شورای انقلاب به امام خمینی در 26 آذر 1357 است. این 5 نفر که خود روحانیاند در این نامه شخصیت ملی مذهبی و غیر روحانی را به قصد اضافه شدن به ترکیب شورا معرفی میکنند. از این رو میتوان گفت در این زمان شورای انقلاب 11 عضو (4+7) خود را میشناسد. چرا که آن 5 نفر موسویاردبیلی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، باهنر و مطهری بودند (به ترتیب امضای نامه) ودو نفر بعدی هم به هسته اولیه اضافه میشوند: آقایان خامنهای و مهدوی کنی بودند. آن 4 نفر که هیات اولیه 5 نفره بر صلاحیت همه جانبه شان مهر تایید میزنند هم: مهندس بازرگان، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس کتیرایی و مهندس عزتالله سحابی. بدین ترتیب در این زمان شورای انقلاب (تهران) 11 عضو خود را میشناسد. ( 4+2+5).
سند سوم: نوشتهای از مرتضی مطهری در پاریس است که نظر خود را درباره 12 نفر مطرح و به عبارتی کاندیدا شده بودند ابراز میدارد. برخی را کاملا تایید میکند و در بعضی تردید دارد. این افراد به ترتیبی که در نوشته او آمده عبارتند از: بازرگان، سحابیِ پسر، صدر حاج سید جوادی، مصطفی کتیرایی، کریم سنجابی، دکتر یزدی، حسن حبیبی، آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی، دکتر عبدالکریم لاهیجی، عباس تاج و دکتر کاظم یزدی
سند چهارم: میثاقنامه شورای انقلاب است به خط ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری و رییس شورای انقلاب در سال 1359 با ادبیات خاص او و وجه مهم آن امضاهاست: به ترتیب: بنیصدر، بازرگان، بهشتی، حبیبی، سحابی، آقای خامنهای، شیبانی، قطب زاده، مهدوی کنی، معینفر، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی.
سند پنجم: بیانگر تمایل شخص امام خمینی به عضویت داریوش فروهر در شورای انقلاب است.
سند ششم: مانند سند قبلی تمایل به عضویت آیتالله منتظری. هم آقای منتظری و هم فروهر گفته بودند چنانچه نظر امام باشد میپذیرند. رهبر انقلاب انتخاب اعضای جدید را به هیات 5 یا 7 نفره اول واگذار کرده بود ولی این دو تأیید خود امام خمینی را هم خواستند.
حال نکاتی به بهانۀ انتشار این اسناد 6 گانه و از منظر غور و دقت در تاریخ معاصر:
1. چرا دیر و با تأخیر و پس از مرگ اعضا؟ چنانکه در صدر این نوشته هم آمد چرا این قدر دیر و چرا این همه با تأخیر؟ کدام مصلحت ملی و امنیتی مانع انتشار زودتر شده است؟ وقتی امکان گفتوگو با معینفر و هاشمی و شیبانی و برای خارجنشینان بنیصدر فراهم بود چرا منتشر نشد؟ (یک حدس این است چون اولین رییس جمهوری ایران پیگیر و فعال بود لابد ملاحظه کردند تا بعد از مرگ او باشد که در مهر 1400 اتفاق اقتاد. چون ممکن بود ادعاهایی را مطرح کند و اسباب دردسر شود).
2. پیشبینی مطهری دربارۀ مسوولیت اجرایی دو روحانی شاخص؛ در نوشته مرتضی مطهری درباره هاشمی رفسنجانی از دو منظر ابراز تردید شده. یکی «عینا همان که در مورد آقای خامنهای هست»: آیا واقعا مصلحت است که «فردی که فعلا یا بعدا کاندیدای پست دولتی میشود وارد کار گردد؟»
مورد خاص هاشمی اما این است: ایشان شخصا بیعلاقه بود مگر آن که به او امر شود.
این در حالی است که هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست به اشتهای زایدالوصف سیاسی و میل به قدرت اشتهار داشت و شاید برای اولین بار باشد که درباره او با توصیف «بیعلاقه» رو به رو میشویم. اگر این سند قبل از دی 1395 منتشر می شد آنگاه توضیح هاشمی چه خواندنی بود و دریغ که تعلل و تأخیر این مجال را ستاند.
به یاد آوریم مهمترین انتقاد یاران و دوستان آقای خاتمی به او این بود که چرا مثل هاشمی رفسنجانی میل و اشتهای قدرت و نه الزاما تمنای قدرت ندارد و دیوژنوار کناره میگیرد؟ حالا ما درباره هاشمی با تعبیر «بی علاقه» رو به رو میشویم آن هم در حالی که در کنار مطهری در زمره 5 نفر و هسته اصلی بوده. بیعلاقه به چی؟ کیست که نداند هاشمی جایگاه تأسیسی داشته و در 10 سال رهبری امام خمینی عملا مرد شماره دو جمهوری اسلامی بوده است؟
3. دستخط اصلی امام نه رسولی محلاتی؛ یکی از ارزشهای تاریخی این اسناد این است که دستخط خود امام است نه مانند برخی اسناد (مشهورتر از همه نامه به گورباچف) که به خط آقای رسولی محلاتی و البته به امضا و مهر امام است و برخی موجب اختلاف شده. ویژگی خط خود امام این است که نقطه و ویرگول نمیگذارد. «آ»های او مد ندارد و شکل نوشتن کلمه «هم» خاص است.
4. دو منبع مشروعیت؛ مهمترین سند همان اولی است. اساسنامه شورای انقلاب به خط مهندس کتیرایی و از حیث 5 اصلاح بسیار مهم و کلیدی که شخص امام خمینی انجام داده است:
الف: در پیشنویس آمده است: «به حول و قوه الهی و بر اساس ابراز اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران نسبت به رهبری امام خمینی و به موجب حقوق ناشی از رهبری دینی شورایی با عنوان شورای انقلاب و بر طبق این اساسنامه تشکیل می شود». امام خمینی اما آن را این گونه تغییر میدهد:
«به حول و قوه الهی و بر اساس حقوق ناشی از رهبری دینی و سیاسی خمینی و به موجب ابراز اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران نسبت به رهبری ایشان شورایی به عنوان شورای انقلاب بر طبق این اساسنامه تشکیل میشود». اهمیت این تغییر و اصلاح فوق العاده است. یک بار دیگر دو جمله را با هم مقایسه کنید.
در اولی هم به «حقوق ناشی از رهبری دینی» توجه شده اما اولویت را به ابراز اعتماد اکثریت قاطع مردم داده است. در اصلاحیه امام اما حقوق ناشی از رهبری دینی با افزودن کلمه سیاسی جلوتر آمده است.
اضافه کردن کلمه سیاسی میتواند به منزله آن باشد که از همان زمان به ولایت فقیه نظر داشته اما در قالب این اصطلاح نمیگفته است. کما این که نه در سخنان و مصاحبههای پاریس و نه در پیشنویس قانون اساسی اشارتی به ولایت فقیه نیست.
ب: امام بر روی کلمه «دموکراتیک» خط میکشد و «جمهوری اسلامی» را کافی میداند. بازرگان و دوستان او نگران قرائتهای ضد دموکراتیک یا غیر دموکراتیک از مفهوم جمهوری اسلامی بودند و از این رو پیشنهادشان جمهوری دموکراتیک اسلامی بود. امام اما بر روی کلمه دموکراتیک خط میکشد. البته جمهوری اسلامی را هم به حکومت اسلامی یا امارت اسلامی تغییر نمیدهد و خود جمهوری هم مفهوم دموکراتیک و مدرنی است. در نظر داشته باشیم عنوان بستهترین حکومتهای اروپای شرقی و حتی کره شمالی هم «جمهوری دموکراتیک» است در حالی که هیچ یک از دموکراسی های پیشرفته بعد از جمهوری، دموکراتیک ندارند. مانند فرانسه و آلمان. آمریکا هم در واقع حکومت های متحده است.
پ: امام خمینی این جمله را به خط خود اضافه میکند: ریاست شوری [شورا] با رهبر انقلاب [است] و یا کسی که به نیابت، ایشان منصوب نماید.
با این جمله ادعای تحمیل مهندس بازرگان به امام باطل است چون رییس شورای انقلاب در واقع خود ایشان بوده است. بدین ترتیب ابوالحسن بنیصدر هم تنها در جانشینی فرماندهی کل قوا از طرف امام نیابت نداشته بلکه در ریاست شورای انقلاب هم چنین بوده است.
ت: امام خمینی تا قبل از آن از خود با عنوان «رهبر انقلاب» یاد نکرده بود و تعبیر جنبش یا نهضت و به تبع آن رهبری جنبش یا نهضت را به کار میبرد. انقلاب، اصطلاحی دینی یا قرآنی نیست و به همین سبب رهبران مذهبی مشروطه هم چندان به کار نمی بردند. جالب این که خود شاه در نیمه آبان1357 چند بار گفت صدای انقلاب تان را شنیدم و به کلمه انقلاب اعتراف کرد و رسمیت داد در حالی که طی 15 سال قبل از آن تنها برای « انقلاب سفید» این تعبیر را به کار می برد و خود را رهبر آن می دانست.
ث: از کلمات دیگری که امام خمینی بر روی آنها قلم میکشد این تعبیر است: جنبش مجاهدانه بیست و هفت ساله بعد از ملی شدن صنعت نفت. در متن پیشنهادی از «یک قرن مبارزات آزادی خواهانه و استقلال طلبانه» ملت ایران سخن به میان آمده و جنبش بیست و هفت ساله بعد از ملی شدن صنعت نفت ذیل آن قرار داده شده و انقلاب اسلامی 15 ساله هم زیر مجموعه آن. اما این که امام خمینی بر بخش «جنبش مجاهدانه بعد از ملی شدن صنعت نفت» خط کشیده تنها به خاطر آن نیست که گرایش و علاقهای به دکتر مصدق نداشته بلکه انقلاب را زیر مجموعه نهضت مقاومت ملی نمیدانسته البته بخش اول را خط نزده که ذیل یک قرن مبارزات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه است.
اهمیت نکته چهارم چنان است که بخش اول بررسی اسناد 6 گانه شورای انقلاب را در همین جا پایان میدهیم و نکات دیگر را در بخشهای بعدی می آوریم... (ادامه دارد)