آنقدر حالش بد بود که تا روی صندلی اتاق مشاوره نشست زد زیر گریه. وقتی مشاور دلیلش را پرسید، جواب داد: «نمیدانم چرا. فقط احساس میکنم مامان خوبی نیستم. حس میکنم همهٔ رفتارهای اشتباه بچهام تقصیر من است.». مادری که روبهروی مشاور قرار گرفته بود، پر بود از احساس عذاب وجدان.
به گزارش فارس، «نیره علائی» مشاور و رواندرمانگر کودک و نوجوان قرار است برایمان از عذابوجدان مادرانه و اثرات آن بر مادر و فرزند بگوید. همراهمان باشید.
مادری که در دام مقایسه میافتد و مدام خودش را با مادران دیگر مقایسه میکند؛ احساس میکند همه از او بهتر، تحصیلکردهتر و موفقترند؛ مدام در خودش احساس ضعف میکند؛ خودش را سرزنش میکند که من دارم برای بچهام کم وقت میگذارم و... قطعاً دچار عذابوجدان میشود.
علائی ضمن اشاره به نقش مقایسه در خودسرزنشگری میگوید: «معمولاً در مراجعههایمان میبینیم که مادران شاغل نیز بهشدت دچار عذابوجدان هستند و میگویند من نمیتوانم وقت کافی برای بچههایم بگذارم، پس بچههایم دچار مشکل میشوند».
علائی عوامل ایجاد عذابوجدان در مادران را اینطور دستهبندی میکند:
حتماً شنیدهاید که در دنیای مدرن مادرها به شدت تحت فشارند. مادر در دنیای مدرن ذهن بهشدت مقایسهگری دارد. کانالهای تربیتی، پیجهای زرد روانشناسی، کارگاههای زرد فرزندپروری و... به این مقایسهگری دامن میزنند. از طرف دیگر مادران اینستاگرامی مدام به مادر حس عذابوجدان میدهند.
مشاور و رواندرمانگر کودک و نوجوان با بیان این نکات، میگوید: «وقتی مادر در این پیجها و کانالها مطالب روانشناسی و فرزندپروری میخواند، مدام خودش را با آنها مقایسه میکند؛ که مثلاً فلان پیج گفته بچهها از ۲سالگی نباید پیش پدر و مادر بخوابند.
من جای بچهام را جدا نکردم، پس مادر بدی هستم. یا فلان پیج گفته حتماً روتین خواب و خوراک و کتابخوانی برای بچه داشته باشید. اما من روتین ندارم، پس حتماً مادر بدیام.
فلان مادر اینستاگرامی مدام بچههایش را به کلاس اسکیت، چرتکه، زبان و... میبرد. بچههای من این کلاسها را نمیروند، پس حتماً من مادر بدیام.
یا فلان استاد گفته اصلاً نباید بچهها را دعوا کنیم یا کتک بزنیم. من چند روز پیش بچهام را دعوا کردم، من چه مامان بدی هستم! یا توی فلان کتاب نوشته که حتماً نیمساعت باید با بچهها وقت بگذرانیم. من چه مامان بدی هستم که با بچهها وقت کافی نمیگذرانم... پس شروع میکند به سرزنش خودش.».
به بیان علائی گاهی ممکن است مادر، خواهر، دوست، مادر همسر یا هر کدام از اطرافیان، با نگاهی منفی مدام به مادر این احساس را بدهند که او مادر بدی است و مادریکردن او را زیر سؤال ببرند.
مثلاً دیگرانی که به مادر میگویند: «چقدر بچهات لاغر است! چرا به او خوب غذا نمیدهی؟»، «چقدر بچهات چاق است! چرا زیاد به او غذا میدهی؟»، «چقدر بچهات بینظم است!» و...
بسیاری مواقع، «دیگری» که به مادر عذابوجدان تزریق میکند، همسر کمالگرای اوست. علائی میگوید: «بعضی همسران مدام این حس را به مادر منتقل میکنند که تو مامان خوبی نیستی؛ تو برای بچهها کم وقت میگذاری.
آنها بینظمی، بیادبی یا هر رفتار غلط بچه را تقصیر مادر میاندازند و میگویند تو برای بچه کم وقت گذاشتی که اینطور شده.».
مادری که عذابوجدان دارد چهکار میکند؟ این مشاور کودک و نوجوان میگوید: «مادر برای کاهش عذابوجدان خود شروع میکند به خدمات بیشتر، آموزش بیشتر، کنترل بیشتر، نصیحت بیشتر، سرزنش بیشتر، و حتی خرید بیشتر برای بچهها.
در واقع سعی میکند وقت بیشتری را با بچهها بگذراند. از طرفی این ذهنیت سرزنشگر باعث میشود احساس ناامیدی کند و با حس ناامیدی، نگرانی و حرص به فرزندانش نگاه کند.».
اینکه عذابوجدان باعث شود مادری بیشتر برای فرزندش وقت بگذارد و بیشتر به او رسیدگی کند، شاید در نگاه اول خوب به نظر برسد.
اما مشکل اینجاست که: «بچهها از طریق ناهوشیار کاملاً متوجه احساس عذابوجدان مادرشان میشوند. در واقع بدون اینکه مادر بگوید چه حسی دارد، بچهها این حس را از مادر دریافت میکنند. در نتیجه فرزند هم عذاب میکشد که چرا من باعث حال بد مادرم شدهام.».
اما عذابوجدان مادر چه تأثیری بر فرزند دارد؟ علائی این تأثیر را اینطور شرح میدهد: «بچه شروع میکند به بدرفتاری (مثل لجاجت بیشتر، پرخاشگری، وابستگی و…) یا تکرار رفتارهای اضطرابی (مثل لکنت زبان، شبادراری، تیکهای عصبی، ناخن جویدن و…). در واقع با این کارها میخواهد خودش را تنبیه کند تا از عذابی که درگیرش هست فرار کند. گاهی هم بیش از حد حرفگوشکن میشود و میخواهد عذابوجدان خود را با «بچهٔ خیلی خوبی بودن» از بین ببرد».
با دانستن تمام مطالب قبل، این سؤال مطرح میشود که چطور میتوان عذابوجدان مادرانه را کاهش داد؟ این رواندرمانگر کودک و نوجوان، در پاسخ ۵ راهکار ارائه میکند:
«۱. میتوان از این عذابوجدان یا احساس سرزنشگری در جهت مثبت استفاده کرد. وقتی مادر آگاهی پیدا میکند که این عذابوجدان چه تأثیر مخربی بر رفتار فرزندش دارد، عوامل ایجاد آن را شناسایی و مدیریت میکند.
در واقع بهطور آگاهانه انتخاب میکند که فلان کارش اشتباه بوده، پس تغییر مسیر و تغییر رفتار میدهد و از این تغییر رفتار او، حال فرزندش هم بهتر میشود. این بهترین حالت است.
۲. پیجها و کانالهای تربیتی و آموزشی را محدود میکند و کمتر کتابهای روانشناسی و تربیتی میخواند. در واقع خودش را کمتر در معرض مقایسه قرار میدهد.
۳. مادران اینستاگرامی را دنبال نمیکند و کمتر خودش را با دیگران مقایسه میکند.
۴. با قطعیت در تصمیمات مادرانگیاش، بهراحتی تحتتأثیر سرزنش دیگران (همسر، مادر و…) قرار نمیگیرد
۵. با پذیرش اینکه هیچ مادریای بینقص و کامل نیست، عذابوجدان خود را کنترل میکند و در جهت «مادر کافی بودن» قدم برمیدارد. خودش و گذشتهاش را میپذیرد.
به خاطر رفتار غلط گذشتهاش، کمتر خودش را سرزنش میکند و میپذیرد که همهٔ انسانها اشتباهاتی میکنند، اما اگر تصمیم به تغییر رفتار اشتباه خود بگیرند، میتوانند این رفتار را جبران کنند و بچهها را هم در مسیر اصلاح قرار دهند.».
میتوان گفت عذابوجدانهای مکرر، موتور محرک مادر را از کار میاندازند. انگار که در ماشین به جای بنزین، روغن سوخته ریخته باشیم!