منصور جهانی ـ دکتر «داریوش رحمانیان» دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی» گفت: «مسعود جعفری جوزانی» از پیشگامان سینمای پس از انقلاب است که با ساخت فیلم «جادههای سرد»، سینمای بعد از انقلاب ایران را به جشنوارههای جهانی معرفی کرد و به عنوان پل ارتباطی سینمای شرق و غرب شناخته شد.
به گزارش عصر ایران جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی» The Stone Lion به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» توسط انجمن حقوقشناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی از منظر مردمشناسی، جامعهشناسی، فلسفه حق و حقوق عمومی؛ با حضور این کارگردان سرشناس سینما، «علیرضا شجاعنوری» بازیگر این اثر شاخص سینمایی، «فتحالله جعفری جوزانی» تهیهکننده، مترجم و پژوهشگر سینمایی، «سحر جعفری جوزانی» بازیگر این اثر «رامین مستقیم» خبرنگار ارشد بینالمللی و مترجم آثار ادبی، دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دینپژوه و استاد فلسفه و اخلاق، دکتر «حسن وکیلیان» دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر «داریوش رحمانیان» دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سردبیر فصلنامه «مردمنامه»، دکتر «سجاد فتاحی» جامعه شناس و پژوهشگر سیستمهای حکمرانی، دکتر «علیرضا غریبدوست» دبیر انجمن حقوقشناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی، «فیروزه درخشانی» و همچنین تعدادی از پژهشگران و علاقمندان به سینما در خانه اندیشمندان علوم انسانی در شهر تهران برگزار شد.
بعد از اکران فیلم سینمایی «شیر سنگی»، دکتر «علیرضا غریبدوست» دبیر انجمن حقوقشناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی، دل نوشتهای که به صورت اختصاصی برای «مسعود جعفری جوزانی» و این مراسم به رشته تحریر در آورده بود، قرائت کرد، که متن کامل آن بدین شرح است:
عموجان، امروز اینجا آمدهایم تا «بزرگ حرف بزنیم». چون دیگر بنا نداریم به بزرگی بگوییم که «صلاحدار شمایید»! چون زمانه عوض شده و ما تا خودمان نفهمیم چه درست است و کدام غلط، سر به هیچ حکمی نمیگذاریم.
این حرفها بوی خون میده عموجان، طرفداری از قتل نمیکنیم، اما باور داریم که «کسی نکُشتِش والا»، جوانهایمان سر چاه نفت کار میکنند، کوچ هم نمیکنن، اما دلمان با حکومت نیست ... . بزرگ حرف میزنی جِغله، این حرفها به تو نیامده! پس، طرفداری از قتل کنیم! خب اگر کسی آدم کشت، قتل کرد، باید تحویلش بدیم، قانون اینجور میگه، کجای این کار کجه؟ - خب خاکش کردم ...، تو چه کار داشتی که خاکش کنی ...
- خب آدمیم ما، سنگ که نیستیم، دلمان سوخت والا، گفتیم ثواب داره، چندبار گفتی خاک کردن مرده غریب، ثواب داره؟ به این قرآن خدا قسم که من نکشتمش ... آمدیم قسم قرآن هم خورد که چه؟ - بعد قسم قرآن هم مگر حرفی هست ... . رمز طرقی در قانونه، اروپا رو قانون اروپا کرده، شما که طرقی این آب و خاک رو میخواین نگذارین با یه قسم قرآن، قانونِ مملکت پایمال بشه، نگذارید چهارتا نفهم آبروی همه رو ببرن، دلتون نمیخواد ایران طرقی کُنه؟
خواهرا، اگه گریه کنید، «آلازنگیها» صدامون رو میشنوند و میان. دخترها ساکت شدند، اما دیگه کار از کار گذشته بود ... ، این حرفها بوی خون میده جغله ... - بگذارید حرف به حرف برسه حضرات، فقط بلدید زیر چادر شاهنامه باز کنید و بیت بخوانید؟ پس میخواید جنگ درست کنین ... - چه خوب بود اگر من هم مثل این جماعت بودم ...
تو بیشتر میدانی، کسی که بیشتر بدانه، غمش هم بیشتره ... - اگر میدانستم اینقدر دو دلی نمیکردم... نمیدونم، نمیدونم ... - چی رو نمیدانی؟ - نمیدونم این جماعت از چی میترسند؟ - از گرسنگی ... - همیشه از همین ترسیدیم، همیشه هم گرسنه ماندیم ... باد به سر داری، دنیا چم و خم زیاد داره، آدمی مجبوره گاهی سر خم کنه ... - که چه بشه؟
- که سقف بالای سرش باشه نون به سفرهاش، که حکیم و دوا دم دستش باشه،که یک کلیدِ بزنه، شب بکنه مثل روز ... - قیمتش مرد، من اینو میخوام بدونم، مگه از این بهشتی که میگی بدم میاد، اما کو، حکومت هم که چماقدار اجنبی شده به گله ما میکوبه ... کجای حرف حکومت کجه؟ میگن خونه بسازید، کار کنید، بد میگن... حکومت به مردایی مثل تو محتاجه، حُرمت میگذاره؛ اگه بخوای، قلعه هم بهت میدن ...
قلعهنشین شدی، یادت رفته گلهدار به ییلاق قشلاق زنده است ... گلهدار که نبایست تا آخر دنیا گلهدار بمانه، گلهداری برای نون درآوردنه، نه خود نشان دادن ... حالا فرقش چیه که جَوون با بُز و میش نون در بیاره یا سر چاه نفت؟ با یک تیکه آهن، طیاره درست میکنند که عقاب به گـَردشان نمیرسه ... پات رو از کوه بگذار پایین ببین مملکت چه خبره، حکومت داره آبادانی میکنه ... قانون حکومت نباشه هر روز باید با یک مملکتی به جنگ باشیم ...
من نگفتم حکومت نباشه، من میگم اجنبی پرستی نباشه ... خب مگه چی ازت میخوان، یکی کشته شده، میگن بیاد استنطاق پس بده، بد میگن؟ - خب اون بیچاره که دست رو قرآن گذاشته ... من میگم قانون تو میگی قرآن، اینها چیکار به هم دارند ... - تا یادمانه همین قرآن، قانون ما بوده ... زمانه عوض شده، حالا باید به قانون دولت استنطاق پس بِدن مردم، نه اینکه خودشان قسم بخورند کار تموم بشه ...
خب حالا کی این قانون رو برای ما نوشته؟ به چه حقی نوشته؟ چرا وقتی قانون مینوشت، هیچ اهمیتی به جامعه نداد؟ کی بهش حق قانونگذاری داده؟ چون حاکمه، حق داره؟ چون زور دست اونه حق هم با اونه؟ پس مردم چی؟ باروهای مردم، سنتهای مردم؟ آیینها، اسطورهها، فرهنگ این مردم کجای این قانونه؟ تمدن این مردم چی؟ نمیدانم عموجان، اما همچنان، اسب همان اسب است، تفنگ همان تفنگ است، اما مردان ما همان مردان نیستند ... وقت انتخابات، بوتاکس میزنند ... زیرابرو برمیدارند ...
هیچ چیز عوض نشده عموجان، ما کماکان در دادگاهی که بازجو، خودش قاضی است، غیرعلنی و بدون مدافع، توسط مامورِ دولت که گوش به فرمان اَجنبی است «مُغر» میآییم و گردنمان میاندازند تا جنگ درست نکنیم، تا «همه» تاوان یکنفر را ندهند! میرویم «بندیخانه»، که بند بند «وطن» را با توپ و طیاره پاره پاره نکنند ... بزرگ حرف میزنی جِغله ... من عزت این مردم رو میخوام، روزگار نو شده، این جماعت نمیفهمند ... - کارِت کجه خان، خودت هم میدونی ... دلت، جای عقلت رو گرفته، وقت جنگ مجال گوش کردن به دل نیست. اگر من و تو هم مجبور بشیم روی هم تفنگ بکشیم، اونی می بره که نترسه و اول ماشه رو بچکونه...
آه عموجان، هیچی سرجاش نیست، دروغ رو مثل راست حرف میزنند، نه دشمنت معلومه نه رفیقت، چه میشه کرد، دل میگه یک جور، عقل میگه یک جور، آخه میشه نشست و هیچ نگفت؟ چطور میشه وسط این دعوا ایستاد؟ ... اما اینبار دیگه حرف تو نیست، من باهات میام عموجان، یا سایه به سایهات، یا شانه به شانهات ... عموجان، «کوهیار» در بندیخانه تنها نبود.
«خدارحم» اولین نبود که کشته شد و «آسیدممد» اولین نبود که ایستاده مُرد. همانطور که امنیهچیِ در خدمتِ حکومت، اولینی نبود که میان عقل و عشق، بر توسن سرکش عشق نشست و «چیزی ندید» تا کشته شود. «آعلیار» آخرین عاشقی نبود که بر سر گورَش «شیرسنگی» گذاشتند ... من فرزند امروزم، عاشق سنتهای دیروز، خاطرخواه دخترِ گلهدارِ کوهنشین! فامیلیم با هم، اما او حرف مرا نمیفهمد و من هم داستان «ماهتیتی» و «آلازنگیها» را نمیدانم. نمیدانم عموجان، من اهل جنگ نیستم، کتاب میخوانم، اهل اندیشهام! از اهالی «خانه اندیشمندان» ...
اما اگر قرار باشد روزی تفنگ از کسی بگیرم، تفنگ «کوهیار» را خواهم گرفت ... و اگر مجبور شوم ماشه را بچکانم، چون «اسفندیار» فقط یک گلوله، فقط یک گلوله و در پیشانی اَجنبیای که در لباس خویشی، ما را به کشتن خویش وامیدارد، خواهم نشاند و حال و حکایت همین بود که گفتم نه کمتر نه بیشتر. راستی عموجان، از این خویشتن کشتن، اکنون چه سود ... .
در ادامه این نشست، دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دینپژوه و استاد فلسفه و اخلاق گفت: از من خواسته شده است که بحثی درباره فلسفه حقوق و آنچه در فیلم سینمایی «شیر سنگی» رخ میدهد؛ ارائه دهم، چون در این اثر سینمایی همانطور که مشاهده کردید؛ همه چیز بر این مدار میچرخد که حق با کیست؟ و حق با کسی نیست؟ و چه کار حق است؟ و چه کار حق نیست؟
وی همچنین گفت: حق، یک واقعیت از واقعیتهای جهان هستی نیست؛ یعنی آنچه در عالم انسانی ما با آن سروکار داریم سه چیز است که عبارتند از: واقعیات، ارزشها و تکالیف. ما با منابع شناختی شش گانهای که در اختیار داریم، هر چه جهان هستی را بکاویم، در آن ارزشها و تکالیف را نمیبینیم؛ بلکه ما فقط واقعیات را میبینیم. مشاهده میکنیم که چه چیزی در این جهان هستی هست و چه چیزی در آن نیست. چه چیزی دارای چه ویژگی است یا دارای چه ویژگی نیست. و چه چیزی با چه چیزی دارای چه ارتباطی است و چه چیزی با چه چیزی دارای چه ارتباطی نیست. این شش دسته، همه واقعیتهای جهان هستی هستند.
دکتر ملکیان در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: به نظر من، خیلی گریهآور و دردناک است که یک رژیم سیاسی در یک جامعه، به اولیات زندگی انسانها توجه نمیکند، زندگی آنها را دائماً به مرحله پایینتر و پایینتر و پایینتر تنزل میدهد و از منابر، خطبا، سخنرانها، تریبونها و در رادیو و تلویزیون و همچنین رسانههای طرفدارش هم دائماً سخن از فضائل اخلاقی میزند. اگر ضروریات زندگی به پایین کشیده شد، نباید انتظار داشت که چیزی به بالا میرود. همه خطاکاریهای سیاسی را با توسل به یک چیز دیگری توجیه میکنند.
در ادامه جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی» از منظر مردمشناسی، جامعهشناسی، فلسفه حق و حقوق عمومی؛ دکتر «سجاد فتاحی» جامعه شناس و پژوهشگر سیستمهای حکمرانی گفت: باید امروز، نسبت به روایتهایی که از ایران، ساخته میشود حساس باشیم. هر روایتی را نبپذیریم. به این دلیل که روایت در ذهن انسانی کنشها را میسازد، کنشها را توجیه میکند و اتفاقی میافتد که اتفاق تلخی در تاریخ ما بوده است. چون حال و روز ایرانیها نه تنها بهتر نشد؛ بلکه امروز، به کشوری تبدیل شدیم که آروزی هر جوانی مهاجرت از این سرزمین است. امروز تکرار دیروز نیست، بلکه امروز تلختر و تلختر از دیروز است و همه شاخصها این را گواهی میدهند.
وی افزود: در دهه سی، چهل و پنجاه شمسی؛ مهاجرت معکوس داشتیم؛ جوانی اگر برای درس به خارج از کشور سفر میکرد، به عشق ایران، به سرزمینش بر میگشت. خود استاد «مسعود جعفری جوزانی» بهترین مصداق این مدعاست. اما امروز، از هر کسی سؤال میکنی؛ میخواهد این سرزمین را ترک کند. به همین دلیل، روایت خیلی مهم است. چون روایتی که ساخته میشود؛ آینده ما را رقم میزند. به همین دلیل، باید مبتنی بر واقعیت و شواهد باشد و این مسئولیتی است که بر عهده اندیشمندان قرار گرفته است. چون اگر اینگونه روایتها ساخته نشوند، روایتهای کاذب و غیرواقعبینانه در ذهن عموم حاکم میشود، کنشها را شکل میدهد و آینده ایران، ممکن است که تلختر از امروز بشود.
دکتر فتاحی در ادمه سخنانش اظهار داشت: هر روایتی از ایران، باید به چهار پرسش اساسی پاسخ بدهد، پرسش اول این است که موضعش را باید در برابر چیستی ایرن مشخص بکند، باید به ما بگوید که ایران چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ از نظر جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی. پرسش دوم این است که وضعیت ایران را چگونه میبیند و توصیفش از آن وضعیت چیست؟ پرسش سوم این است که این وضعیت را نتیجه اثر چه عواملی میداند؟ این سه پرسش مهم هستند و در تاریخ ما و در سده گذشته، پاسخهای ناکافی و نادرست به آنها داده شده و باعث شده است که در پرسش چهارم به خطا برویم و حالا برای بهبود وضعیت چه کار باید بکنیم. پاسخهایی را دادیم که کافی نبوده و در واقع سراسر اشتباه بوده است.
این جامعه شناس و پژوهشگر سیستمهای حکمرانی در پایان سخنانش تأکید کرد: ما باید از نسل گذشتهمان عبرت بگیریم و درس بیاموزیم و روایتی که امروز در ذهن ما سوار میشود و کنشهای ما را جهت میدهد؛ فردای ایران را رقم میزند و بنابراین روایتی باشد که تا حد امکان، واقعبینانه باشد. چون اگر واقعبینانه نباشد؛ همان اشتباه رخ میدهد.
تمامی این تاریخ تلخ، محصول ناتوانی ما ایرانیها در بازآرایی و ساخت یک نظام سیاسی و حمکرانی بوده است که بتواند پایداری را برای این سرزمین رقم بزند و بتواند این سرزمین را تبدیل به جایگاهی برای مهر بکند که بزرگترین هدیه عرفان و ادبیات ایران به جهان بوده است. چون در حوزه عرفان و ادبیات، تا حدودی عشق و مهر را به جهان هدیه دادیم؛ اما در عرصه سیاست، به دلیل ناتوانی در ساخت آن نظام حمکرانی که شاید بتوان اسم آن را «نظام حکمرانی مهرمدار» بگذاریم نه با خودمان در درون سرزمین، مهربان بودیم و نتوانستهایم که این دین تاریخی را به ایران ادا بکنیم.
در بخش دیگری از این نشست، دکتر «حسن وکیلیان» دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: روایت فیلم سینمایی «شیر سنگی»، فقط روایت برخورد بختیاریها با مقولههای مدرن نیست؛ بلکه روایت برخورد و مواجهه ما ایرانیها با امر قانون است که سرآمد مقولههای مدرن به شمار میرود. در این فیلم، با سه تیپ مواجه هستیم که هر کدام شخصیتی را نمایندگی میکنند؛ در تیپ اول، «علیار» و اطرافیانش که وابسته به سنت هستند و در جامعه کوچنشینی که در آن زندگی میکنند؛ مناسبات و ارزشهای سنتی بر آنها حاکم است. به همدیگر اعتماد دارند و حرف افراد و قسمی که یاد میکنند؛ نشاندهنده این است که یک حقیقیتی را بیان میکنند و به آن استناد مینمایند. این جامعه به افراد خارجی اجنبی میگویند و انسانهای سلحشور و آماده جنگ هستند و اگر حقی پایمال بشود طبعاً با همان ابزارهایی که در دسترس دارند، سعی میکنند که آن حق را مطالبه بکنند و بجا بیاورند.
وی افزود: در تیپ دوم که در واقع «نامدار خان» و «اسفندیار» آن را نمایندگی میکنند؛ آنها هم از همان قبیله و جایگاه هستند منتها فرقشان این است که از کوه پایین آمدهاند و با مظاهر مدرن آشنایی پیدا کردهاند و میدانند که طیاره چه قدرتی دارد که عقاب به آن نمیرسد. در خانه، گرامافون دارند و از یک رفاهی برخوردار هستند. در ضمن اینکه دلی در گرو سنت دارند؛ یک مقداری هم با مظاهر مدرن آشنا شدهاند و خیلی هم از آن بدشان نیامده است. منتها مردد هستند گاهی به این سمت میروند و گاهی هم به آن سمت میروند.
این استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنانش اظهار داشت: تیپ سوم، که آقای «عامری» آنها را نمایندگی میکند؛ نماینده حکومت هستند و قرار است که قانون اجرا کنند و به قانون عمل بکنند. روایتی که از این تیپ شده است، تیپی هستند که در خدمت اجنبی قرار گرفتهاند و عامل آنها هستند و یا خود اجنبیها هستند و میخواهند توطئه بکنند و این ایل و طایفه را سرکوب کنند. ما در این اثر، با آنها همدلی نداریم و آنها را نمیپذیریم.
دکتر «حسن وکیلیان» در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد: ما در «شیر سنگی» با تیپ اول همراهی و همدلی پیدا میکنیم؛ در سکانسهای مختلف میبینیم که نجوایی که «علیار» با کوه میکند؛ که دشمنمان مشخص نیست و چه روزگاری شده است. حسرتی که نسبت به گذشته دارد و اینکه چرا اینها در واقع آقای عامری و اجنبیها، همزمان با هم آمدند و این بدبختی و بیچارگی را بر ما تحمیل کردند.
در ادامه جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی»، دکتر «داریوش رحمانیان» دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سردبیر فصلنامه «مردمنامه» گفت: زمانیکه دانشجو بودم، این فیلم را در اکران عمومی دیدم و خیلی از آن لذت بردم و یادم است، اشکم بارها جاری شد و واقعاً گریه میکردم و نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم. «مسعود جعفری جوزانی» از پیشگامان سینمای پس از انقلاب است که با ساخت اولین فیلم سینمایی خود با نام «جادههای سرد»، سینمای بعد از انقلاب ایران را به جشنوارههای جهانی معرفی نمود و سینمای ایران، پا را از مرزها خود بیرون میگذارد و در سینمای دنیا حضور پیدا میکند و اثری است که به عنوان پل ارتباطی سینمای شرق و غرب شناخته شد.
وی همچنین گفت: دوربین، قلم تاریخ است؛ در حقیقت هم با دوربین میشود کار مورخانه انجام داد و دیگر اینکه هر آنچه دوربین میگوید و به تصویر میکشد، تاریخیت دارد. یعنی یک موجود زنده است. هیچ عکسی هرگز تا ابد، تن به یک تفسیر نمیدهد. درِ هر نوع تفسیری باز است. به شیوههای مختلف خوانده میشود و میتوان در پهنهها، زمانها و شرایط گوناگون آن را تفسیر کرد. بنابراین تاریخیت آنچه که شکل میگیرد، خیلی مهم است.
این استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: فیلم سینمایی «شیر سنگی»، درگیری که در جامعه ایرانی بین سنت و مدرنیته بین زندگی کهنه و زندگی نو، روزگار قدیم و روزگار جدید ایجاد شده است؛ را روایت میکند. آقای جوزانی در آن زمان 37، 38 سالش بوده که این فیلم را ساخته است.
کارگردان و نویسنده فیلمنامه این اثر، نسبت به آن بافت و شرایط زمانی و زمینه کار، اشراف کامل داشته و نسبت به زمان خود، پیشگام است و به درجات، توانسته است ذهن بیننده فیلم را درگیر کند. وقتی که با دقت، فیلم سینمایی «شیر سنگی» را ببینیم متوجه میشویم که در این فیلم، جنگ چند گفتمان و روایت؛ به صورت مؤثر بیان میشود. در تاریخ معاصر ما، چالش بین سنت و مدرنیته البته مدرنیزاسیون و نوسازی خیلی حائز اهمیت است.
وی همچنین گفت: در فیلم سینمایی «شیر سنگی»، فارغ از هر نوع نقدی که ارائه کنیم، از نظر قدرت روایتگری؛ خاصبودگی سینما را مشاهده مینمائیم. چون تأثیر رسانه سینما و فهم و ادراک تاریخی آن بر مخاطب، خیلی حائز اهمیت است. چون یک تصویر، به هزار کلام میارزد. در زمینه اسلامیسازی علوم انسانی؛ این همه سرمایه، هدر رفته و ارقام نجومی خرج شده، ولی عرض دردمندانه امثال من را کسی نشنیده است. بیش از 15 سال است که اینها را تکرار میکنم، سواد تاریخی ما بسیار ضعیف است و سواد دیدمانی و تصویری ما هم از آن وحشتناکتر است.
امروزه هیچ ابزاری نیرومندتر از سینما و کلاً کار ویژوال، دیداری و دیدمانی نمیتواند در خدمت توسعه و اصلاحات و تعمیق دریافتهای ما از مسائل و مشکلاتمان قرار بگیرد. ما اساساً نیاز داریم که یک ابررشته، چندین رشته و همچنین چندین گرایش به نام «تاریخ دیدمانی» را داشته باشیم و در جهان امروز و آیندهای که زیر سلطه نیرومند دوربین و هنر سینماست ما هم صدایی از ایران بلند کنیم. فارغ از حضور کارگردانان ایران و کسب جوایز ارزشمندشان در جشنوارههای معتبر جهانی؛ ما صاحب صدا در جهان نیستیم. برای نمونه، ترکیه در بغل گوش ایران، درباره تاریخش آثارش خوبی تولید کرده است.
سردبیر فصلنامه «مردمنامه» در پایان سخنان تأکید کرد: با همه این تفاسیر، وقتیکه کارنامه هنری «مسعود جعفری جوزانی» را مطالعه کردم؛ متوجه شدم من ایشان را یک کارگردان تاریخی میدانم بهغیر از کارهای ماندگاری از جمله؛ سریال تاریخی «در چشم باد»، فیلم سینمایی «شیر سنگی»، فیلم سینمایی «در مسیر تندباد» و ... که به مسائل تاریخ معاصر پرداختهاند، چندین کار تاریخی ناتمامی همچون؛ فیلم سینمایی «کوروش کبیر»، فیلم سینمایی «پوریای ولی»، سریال «خواجه نصیرالدین طوسی» فیلم سینمایی «باسکرویل» و سریال «یعقوب لیث» دارند که بنا به دلایل نبود بودجه متوقف شدهاند. آرزویم این است که در ایران، یک پیوندی بین تاریخ و سینما و عکس برقرار کنیم و برای ایران امروز و آینده، سینماگر مورخ و سینماگر تاریخدان بپرورانیم.
در بخش دیگری از این جلسه، «مسعود جعفری جوزانی» فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم سینمایی «شیر سنگی» گفت: از صحبتهای همه سخنرانان محترم این مراسم، خیلی لذت بردم و برایم خیلی جالب بود، همین که یک کاری در عالم سینما تولید میشود و یک گفتمانی در جامعه شکل میگیرد یا متفکرین را وادار میکند که در مورد آن حرف بزنند.؛ همه داستان و همه ارزشها همین است که کسی وادار شود و در مورد اثری حرف بزند و در واقع در این رابطه، اندیشهای تولید میشود.
جوزانی سازنده سريال تاریخی «در چشم باد» در ادامه اظهار داشت: هنرمند در جامعهای زندگی میکند، از مردم میگیرد و به آنها تحویل میدهد؛ یک جریان ارگانیک بین ذهن انسان و جامعه بوجود میآید اگر به هر دلیلی میخواستم در آن زمان «کوروش کبیر» را تولید کنم؛ برای اینکه احساس میکردم بهترین وقت است که این کار را انجام بدهیم. برای اینکه مردی بوده که شاید بیش از 20 قرن، از زمان جلوتر بوده است. چون میخواست حکومتی تشکیل بدهد که چند ملیتی، زبان، مذهب، عقاید، آداب و رسوم و مردم در آن آزاد باشند و در کنار همدیگر با حقوق مساوی بتوانند زندگی بکنند و این حرفی است که هنوز مال آینده است و هنوز به آن نرسیدهایم. چون وقتی که حاضر نیستیم به دیگری فکر بکنیم به نظرم قطعاً جنگ، ادامه خواهد داشت.
کارگردان فیلمهای سینمایی «شیر سنگی» و «جادههای سرد» در ادامه سخنانش تصریح کرد: در کنار تولید آثار دیگر و همچنین تدریس در دانشگاه، وقتیکه تصمیم گرفتم فیلم سینمایی «شیر سنگی» را تولید کنم؛ میخواستم نگاهی داشته باشم به جنگی سالهاست گریبان ما را گرفته است، جنگ بین سنت و مدرنیته. در هر زمانی یکسری سنتها شکل میگیرند و ما انسانها به این سنتها عادت میکنیم و چنان به آنها نگاه میکنیم که انگار هستی از دست میرود. چون تبدیل به واقعیت میشوند. معنی انتزاعی به یک چیز قابل لمس تبدیل میشود و حاضریم برای آن، دیگری را بکشیم. این چیزها قراردادی است و ما به آنها این معنی را میبخشیم.
کارگردان فیلمهای سینمایی «سایه خیال» و «در مسیر تندباد» در پایان سخنانش تأکید کرد: در ساخت «شیر سنگی» نمیخواستم تعصب نشان بدهم و همه حرفهایم را در آن زدهام. «نامدارخان» از مدرنیته و اتفاقی که افتاده است دفاع میکند، از پدیده جدیدی دفاع میکند که زندگی را بهتر کرده است. الان هم هر کسی که به این اثر نگاه میکند از دید سیاسی و نگرشی که دارد آن را مشاهده میکند و از آن برداشت مینماید. طرح قانون، همیشه مسئله من بوده است چون در آن زمان، خیلی کمتر به آن فکر و نگاه میکردند.
ما با قانونهای انسانی طرف هستیم به شرطیکه به خوبی و با عدالت رعایت شوند. سؤال این است که چرا جنگ میشود؟ چون جنگ اضداد است و ما بر مبنای افکار و مفاهیم انتزاعی به جان هم میافتیم، برای نمونه ما یک تیکه از حقیقت را به دست گرفتهایم و فکر میکنیم که همه حقیقت دست ماست و چون شما هم یک قطعه حقیقت را در دست دارید، فکر میکنید که همه حقیقت در دست شماست. وقتی که اینجوری فکر میکنیم و اینقدر جذب آن میشویم، چارهای جز کشتن همدیگر نداریم و یکی باید از بین برود.
در ادامه این مراسم، از طرف انجمن حقوقشناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی، لوح تقدیر این نهاد آکادمیک و مردمی به پاس یک عمر دستاورد هنری توسط دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دینپژوه و استاد فلسفه و اخلاق، به «مسعود جعفری جوزانی» از چهرههای ماندگار ایران اهدا شد.
در پایان این نشست، همچنین از نسخه اصلی و بازیابیشده پوستر فیلم سینمایی «شیر سنگی» اثر زندهیاد استاد «مرتضی ممیز» رونمایی شد و به امضای شخصیتهای حاضر در این مراسم رسید. همچنین تعدادی از این اثر نیز که توسط انجمن حقوقشناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی چاپ شده بود به حاضران تقدیم شد.
عکسها: منصور جهانی