غلامرضا بنی اسدی در جمهوری اسلامی نوشت: پیرمرد روحانی بر منبر به وعظ نشست در مراسم فاطمیه. کلماتی که میگفت، شسته و شیرین بود. بیآن که به آن بد بگوید و به این اتهام بزند، از انگشتانِ دستش هم کمک میگرفت برای شماره کردن مؤلفههای موفقیت یک مدیر.
اولین مؤلفه را "دانستن" اعلام کرد. این که فرد باید بداند چه باید بکند در حوزه کاری خود. دومین عامل را هم "توانستن" اعلام کرد، چون اگر توانستن نباشد، دانستنِ تنها کاری را چاره نخواهد کرد. این دو ظرفیت که فعال شد نوبت به "خواستن" میرسد؛ باید بخواهد، چون به قول آن پیرشیرین سخن، "جونمرگ شده" اگر نخواهد، کار به سامان نمیشود.
درست هم میگفت بیآن که نیاز باشد انگشتهای بعدی را علامت کند، همین سهگانه، اصل کار است که، چون محقق نشود، کاری اتفاق نخواهد افتاد. او صحبتهایش را در تبیین ضرورت این سه ادامه میداد، اما من گزارههای ذهنم را مرور میکردم؛ برخیها قبلا میگفتند فصل خشکسالی به پایان آمده است و وارد ترسالی شدهایم.
اینها که از کمآبی میگویند وابسته به فلان جا و بهمان جایند. برخیها میگفتند، هر دولتی که بیاید، هیچ کاری نکند، تورم ۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش مییابد. میگفتند با یک میلیون تومان میشود شغل ایجاد کرد.
میگفتند آغاز مسئولیت ما پایان فساد است. مشکلات را نه نتیجه تحریم که حاصلِ بیعرضگی قبلیها میدانستند. تأکید دیگران بر اصلاح روابط جهانی را غرب گدایی مینامیدند.
امروز هم کم ماجرا نداریم و آخرینش هم همین قصه تکراری پمپ بنزین و ماجراهایی از این دست. حالا که دوره به آنان رسیده است میبینند زمین چقدر سفت است؛ لذا یک ملت را در جلسه امتحانِ الهی نشاندهاند.
انگار درِ جلسه هم بسته شده و کلید گم شده است. کسی هم نمیتواند از آن خارج شود! میمانم اینکه کدام یک از سه گانه از گفتههای پیرمرد روحانی وجود نداشته است که به اینجا رسیدهایم؟
نمیدانستند آقایان که اداره کردن کشور گرفتار انواع تحریمها سخت است. توانِ خود را اندازه نگرفته بودند که برداشتن موانع قوتی بیشتر میطلبد یا نمیخواهند؟ به قاعده سومی که نباید باشد.
برای چاره کردنِ اولی و دومی هم فقط یک راه میماند؛ دایره را بازتر بگیرند تا کسانی که میدانند و میتوانند به کمک بیایند. اگر به سوی دانایانِ توانمند دست دراز نمیکنند، دستِشان را هم پس نزنند تا بشود با کمترین هزینه به بیشترین عایدی رسید. این هم حکم عقل است و ایران به خرد فرزندان عاقل خود میتواند امید ببندد.