نشانه های زیر می گویند نه گفتن برای شما کار دشواری است.
به گزارش روزیاتو، این احتمالاً مهم ترین دلیل اهمیت به دست گرفتن دوباره ی کنترل زمان و انرژی خود است.
برای آنکه احساس نکنید ارتباط تان با زندگی خودتان قطع شده و حس رضایتمندی را تجربه کنید، به خودمراقبتی نیاز دارید. اما شما این رفتار را با خودتان ندارید.
لازم نیست کار پرهزینه ای باشد. می تواند به سادگی پوشیدن یک لباس راحت و فراهم کردن یک غذای خوشمزه برای خود باشد.
کلید خودمراقبتی این است که در همه ی شئونات زندگی تان ارزشمند بودن تان را به خودتان یادآور شوید.
مثلاً فرض کنید فرصتی برایتان پیش آمده که بیشتر وقت تان را به استراحت بگذرانید. اگر عادت نداشته باشید، ممکن است احساس بی مصرف بودن کنید، در حالی که استراحت کردن بخشی از فرآیند تجدید قوا است.
این احساس گناه به قدری دائمی است که خودتان متوجه آن نمی شوید، چون همیشه به صورت ناخودآگاه رخ می دهد و شما متوجه نمی شوید که حس بدتان دقیقاً ناشی از چیست.
مثلاً هر بار که دست به کاری می زنید که برایتان خوشحال کننده است، حس تردید به شما هجوم می آورد. یا وقت هایی که دل تان نمی خواهد کاری را انجام دهید، اضطراب وجودتان را فرا می گیرد.
و این حس ها زمانی از بین می روند که برای کسی کاری انجام دهید، مثلاً چیزی برایش بخرید یا حمایت عاطفی از او داشته باشید.
حتی اگر آن کار را از سر توجه و اهمیتی که برای آن شخص قائل هستید، انجام داده باشید، باز هم یک حس گناه و شرم را تجربه می کنید.
ممکن است از خودتان بپرسید که آیا شخصی که برای او انرژی و هزینه ی خود را صرف می کنید قادر به جبران خواهد بود، یا اینکه آیا اصلاً از آن شخص خوش تان می آید یا خیر. شما به خاطر این افکار احساس گناه می کنید.
اما شما نباید به خاطر بی حس بودن تان نسبت به کسانی که انرژی زیادی صرف شان می کنید، احساس گناه کنید و خودتان را مجبور به دوست داشتن آن ها کنید.
گاهی میل آگاهانه به راضی نگه داشتن دیگران نیست که ما را مجبور به بله گفتن به آن ها می کند.
بسیاری از افراد اغلب به این خاطر از نه گفتن خودداری می کنند که خودشان هم نمی دانند که دل شان می خواهد به چه چیزی بله بگویند.
و این فقدان خودآگاهی می تواند باعث شود شما را هویت خود را به شکل رابطه تان با دیگران و کاری که می توانید برای آن ها انجام دهید، گره بزنید.
اگر متوجه شده اید که حس می کنید در زندگی تان مسیر مشخصی ندارید یا احساس می کنید ارتباط تان با خودتان قطع شده، گاهی با خودتان خلوت کنید و به کودک درون تان فکر کنید.
هر کودکی لیاقت محافظت شدن و شنیده شدن را دارد. بار دیگر که احساس کردید نمی توانید به خودتان محبت کنید، خودتان را همان کودک در نظر بگیرید.
و به مسأله ی نه گفتن، به چشم نه گفتن به دیگران نگاه نکنید، بلکه آن را بله گفتن به خودتان بدانید.
وقتی احساس کنید ارتباط تان با خودتان قطع شده، این امر می تواند در بلند مدت، بر نحوه ی تصمیم گیری تان هم تأثیر بگذارد.
اگر دائماً اجازه دهید نیازهای دیگران برنامه ی زندگی تان را تعیین کند، هنگام تصمیم گیری درباره ی خود، کمی احساس سردرگمی خواهید کرد.
و اگر هم بالاخره تصمیم تان را بگیرید، ممکن است آنقدری که باید از تصمیم خود مطمئن نباشید.
در مواجهه با این وضعیت ممکن است توجه خود را معطوق به حل مشکلات دیگران کنید.
این کار شاید در کوتاه مدت به شما حس رضایت دهد، اما اگر به رشد و پیشرفت هر کسی جز خودتان کمک کنید، تجربه ی بسیار منزوی ای خواهد داشت.
برای حل این مشکل، قبل از هر کاری باید خودتان را عادت دهید که تصمیم گیری هایتان را بر اساس ترس انجام ندهید.
از کارهای کوچک شروع کنید، مثلاً با درست کردن یک دست ساخته ی تزئینی برای خانه ی خود، افکار و احساسات خود را در فضای شخصی تان ابراز کنید.
و وقتی حس راحتی کردید، هر چقدر هم که ممکن است طول بکشد، برای پیدا کردن کسانی تلاش کنید که توانایی جبران کردن حمایت ها و کمک هایتان را داشته باشند.
از آنجایی که نگه داشتن تعادل در روابط تان به عنوان طرفی از رابطه که در حمایت، بخشش و کمک زیاده روی می کند، برایتان دشوار است، این امر می تواند باعث شود جذب روابط سطحی شوید.
در این روابط شما به طرف مقابل تان این اجازه را می دهید که در برابر شما آسیب پذیر باشد، چرا که این امکان را به او می دهید که از شما درخواست کمک کند.
اما از آنجایی که اجازه ی عکس این موضوع را نمی دهید، امکان اینکه دیگران شما را واقعاً بشناسند را از آن ها می گیرید.
ممکن است آن شخص واقعاً برایتان مهم باشد و با او حس پیوند داشته باشید. و در بعضی موارد هم این حس از سوی طرف مقابل تان جبران شود.
با این حال، اگر هر دو طرف رابطه انرژی یا زمان یکسانی را برای یکدیگر صرف نکنند، پیوند میان آن ها واقعی نخواهد بود.
ممکن است خودتان را لایق جبران شدن حمایت ها و کمک هایتان نبینید اما شاید هم این ناخودآگاه شما باشد که از هر وضعیتی با احتمال نه شنیدن دوری می کند، چون خودتان توانایی نه گفتن را ندارید.
به خاطر داشته باشید که اگر رابطه ای به لحاظ عاطفی متقابل نباشد، آن رابطه واقعی نیست.
داشتن احساس تنهایی و انزوا در روابط و لایق ندانستن خود برای برخورداری از روابط واقعی، می تواند شما را درگیر خشمی انباشته شده کند.
این خشم ابتدا در درون شما انباشته می شود، اما ممکن است رفته رفته به دنیای اطراف تان هم درز پیدا کند.
ممکن است برای اینکه چرا نیازی به دیگران ندارید، بهانه یا دلیل بیاورید، یا برای اینکه چرا کارها را تنهایی بهتر انجام می دهید.
اما این فقدان اعتماد به خود و دنیا نشانه ی این است که شما باید نه گفتن به موقعیت های یک سویه را شروع کنید، چون تنها باعث تقویت این تصور در شما می شوند که لیاقت تان همین شرایط است.
این امر ممکن است ناشی از حس شرمی باشد که در ذهن شما با دریافت کمک از دیگران گره خورده، چون بی نقصی شما را زیر سؤال می برد.
و وقتی دچار حس فرسودگی شوید، ممکن است از کسانی هم که از شما کمک می خواهند خشمگین شوید و بی ثباتی عاطفی را تجربه کنید.
رویارویی با این موقعیت دشوار است چون چشمان تان را به روی هم سبک زندگی خودتان و هم اطرافیان تان باز می کند. چون بیش از حد در دسترس بودن می تواند باعث جذب افراد سوء استفاده گر شود.
این افراد ناتوانی شما در نه گفتن را دوست دارند.
انرژی خوارها تنها زمانی که به شما نیاز دارند به سراغ تان می آیند. یا ممکن است عادت های منفی ای داشته باشند که همیشه مجبور به مرتب کردن اوضاع برای آن ها باشید. مثلاً اینکه همیشه از شما می خواهند هزینه هایشان را پرداخت کنید.
یک نشانه ی دیگر انرژی خوارها این است که بعد از وقت گذراندن با آن ها به شکلی غیر طبیعی احساس خستگی می کنید.
این افراد همیشه وجود داشته اند و رفتار شما باعث به وجود آمدن آن ها نشده، بنابراین نباید از این جهت خودتان را سرزنش کنید. اما می توانید مسئولیت خودتان را برعهده بگیرید و نه گفتن را شروع کنید.
به این فکر کنید که وقتی به انرژی خوارها نه می گویید، فرصت بیشتری برای بله گفتن به کسانی فراهم می کنید که لیاقت وقت شما را دارند، که یکی از آن افراد می تواند خودتان باشد.
به خاطر داشته باشید که وقتی به کسی نه می گویید، به او یاد می دهید که به شما احترام بگذارد. و وقتی هم توانایی نه شنیدن را داشته باشید، یعنی احترام گذاشتن به دیگران را یاد می گیرید.
بنابراین از بسیاری جهات، هنر نه گفتن برای داشتن روابط سالم و شاد ضروری است.