اسحاق جهانگیری عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران تحلیل خود در باره وقایع پس از انتخابات را در گفتگو با خبرآنلاین مطرح کرد.
حامد طبیبی: پس از سکوت نسبی آقای هاشمی رفسنجانی پس از نماز جمعه تهران و اجلاس خبرگان ، مواضع اخیر او در سفر به مشهد به عنوان تداوم پافشاری رییس مجمع تشخیص مصلحت بر دیدگاههای گذشته خود ارزیابی شده است . اصولگرایان حامی دولت معتقدند آقای هاشمی تحت تاثیر اصلاح طلبان و برای مقابله با دولت اینگونه موضع گیری می کند . این انتقاد را وارد می دانید؟
آقای هاشمی فردی احساسی و کم تجربه نیست که تحت تاثیر گروه های سیاسی ، نظرات و مواضع اصولی خود را تغییر دهد . ایشان با پشتوانه علمی ، تجربه ماندگار و موفق مدیریت کلان و ارتباط گسترده با شخصیت ها از سلایق مختلف ، مواضعی را که به سود نظام و مردم تشخیص دهند اتخاذ می کنند . این مشی کارساز و شیوه مدیریت موثر آقای هاشمی در مسائل و بحران های پیش آمده برای کشور در سال های گذشته ، ایشان را به پشتوانه محکمی برای نظام بدل کرده است . هجمه به ایشان امر تازه ای نیست و افرادی که علاقه مند به تداوم شرایط فعلی کشور هستند طبیعی است که راهبردهای ایشان را که متمرکز بر حل معضلات فعلی است بر نتابند . تازه ترین سخنان آقای هاشمی در مشهد نیز ، تداوم مشی معمول ایشان است و اگر افرادی انتظار دیگری داشتند مشخص است که ایشان را به درستی نشناخته و در تحلیل خود دچار اشتباه شده اند . ایشان این روزها علاوه بر دغدغه های پس از انتخابات ، نگران از گسترش اختلافات و جدی بودن آن در سطوح بالاتر است که این مسئله همانطور که ایشان تاکید کردند قابل کتمان از سوی هیچ فرد و گروهی نیست . از سوی دیگر خواستار توجه به اهمیت وحدت در شرایط فعلی برای نظام و نقش موثر رهبر انقلاب در این مقطع حساس شدند که قابل تامل است .
به نظر شما غیبت آقای هاشمی ازنماز جمعه به جایگاه او لطمه نمیزند؟
درجریان رقابتهای انتخاباتی اخیر و به ویژه پس از نماز جمعه 26 تیر، حملات به او و خانواده شان وارد فاز تازهای شده . این مقدمهای برای حذف آقای هاشمی است؟
آقای هاشمی حذف شدنی نیست. شخصیت و جایگاه ایشان این امکان را نمیدهد. همواره تندروها با منش معتدل رئیس مجلس خبرگان سر سازگاری نداشته و قبل از 84 هم مواردی وجود داشت که البته قابل مقایسه با سال های اخیر نیست.
در ماه های اخیر چندین بار توسط افراد و جریانات منتسب به اصولگرایان ، بحث وحدت مطرح شده اما بلافاصله از سوی یک طیف دیگر منتفی اعلام شده است . به نظر شما در این شرایط چه جایگزینی برای آن باید یافت ؟
جریانات سیاسی ریشه دار می تواند با حفظ مواضع خود در ارتباط با مسائلی که به سرنوشت کل نظام بستگی دارد با همفکری و همکاری به راهکارهای مناسب برسند درعین حال باید پذیرفت که تکثر جریانات سیاسی لازمه ،پویایی نظام و کشور است و به همین دلیل پس از کنار رفتن جریان ملی - مذهبی که به «لیبرالها» مشهور بودند ، جریان داخل انقلاب به دو قسمت تقسیم شد. اصلاحطلبان امروز، به عنوان «خط امام» شناخته شده و گروهی که در سالهای اخیر به نام اصولگرا شناخته میشود نیز تحت عنوان جریان «بازار یا راست» فعال بود.
منظور شما اصولگرایان سنتی است؟
بله، چون گروههایی که امروز دولت را در دست دارند در زمان مجلس دوم و جود خارجی نداشتند. جریان خط امام به دنبال اجرای شیوههای مدیریتی نزدیک به امام بودند و جناح «راست» هم که البته از چهرههای وابسته به نظام و انقلاب بودند، معتقد بودند که در برخی بخشها شیوههای مدیریتی دیگری را به کار گرفت. در 25 سال از 30 سالی که از عمر نظام گذشته، بار اصلی اداره کشوربر دوش جناح اصلاحطلب بوده است.
گفته می شود بهبود فضای سیاسی کشور به پیششرطهایی نیاز دارد که تا برآورده نشود، سخن گفتن از هر طرحی برای برون رفت از آن ، علیالسویه خواهد بود. با توجه به اینکه این شروط رد شده است پس به چه راهکاری می توان اندیشید ؟
من معنای درست برخی از این سخنان و دلایل ارائه برخی طرحها را نمیدانم هرکس طرحی ارائه می دهد باید به پیش نیازهای عملی شدن آن هم پایبند باشد. جریان اصلاحطلبی چند سالی است که از مدیریت کشور کنار گذاشته شده و اخلالی در کار جناح حاکم ایجاد نکرده است. حداکثر نقد اصلاحطلبان این است که روش اداره کشور، روش اشتباهی است و منافع ملی و مصالح نظام را تأمین نخواهد کرد حتی همین نقد هم از رسانه ملی پخش نمی شود حداکثر در چند روزنامه با تیراژ محدود منتشر می گردد برخی تحمل این را هم ندارند.
به طور تیتروار، به چه مواردی انتقاد دارید؟
در سال های اخیر به ویژه در جریان انتخابات بارها این مسائل مطرح شد ولی متأسفانه به این انتقادات کمترین توجهی نشد،در نتیجه وضعیت فعلی کشور حاصل سیاست های اتخاذ شده دولت و تاحدی مجلس است.
انتقادات در حوزه مسائل اقتصادی- سیاست خارجی و سیاست داخلی تمرکز بیشتری داشت دربخش اقتصاد معتقد بودیم که سیاست های اقتصادی دولت غیرکارشناسی- شتابزده و غیرعلمی است بیانگر بی برنامگی دولت است متأسفانه باید گفت تورم و گرانی و رکود که امروز زندگی آحاد جامعه را با مشکل روبروکرده،آسیب دیدن تولید داخلی از واردات بی رویه،کاهش رشد سرمایه گذاری خصوصا در طرح های بزرگ نفت و گاز،نیرو........، افزایش بیکاری خصوصا بیکاری افراد شاغل و افزایش مفاسد اقتصادی و ... نتیجه سیاست های اقتصادی دولت است.
درسیاست های داخلی همواره از روند تهمت زنی و گسترش بد اخلاقی در بین مسئولین انتقاد داشتیم متأسفانه اوج اتهام زنی به شخصیت های انقلاب و نظام در این ایام شاهد هستیم، واگرایی نیروی های انقلاب و دامن زدن به اختلافات که هرچه پیش رفتیم اختلافات گسترش بیشتری یافت به طوری که این روزها اگر کسی صحبت از وحدت کند به فتنه انگیزی متهم می شود.در زمینه انتخابات هم همواره این انتقاد به مسئولین اجرایی و نظارت بود که هرچه دامنه انتخاب را محدودکنید، رأی مردم کم اثر می شود، اعتراض های پس از انتخابات هم عموما به مسئولین اجرایی و نظارت و دخالت نهادهای غیرمسئول در امر انتخابات بود که با تندروی ها،خشونت ها و بی تدبیری ها آن را به سمت و سوی دیگری کشاند.
در زمینه سیاست خارجی هم مطالب مورد نیاز گفته شده وضع فعلی ما در شرایط بین المللی حاصل سیاست های خارجی دولت است، دشمنی قدرت های استکباری همیشه بوده و خواهد بود ولی با دیپلماسی قوی قادر بودیم با هزینه کمتر دستاوردهای مناسب تری داشته باشیم.
اما حامیان دولت، معتقدند که اصلاحطلبان درصدد تخریب دولت هستند نه نقد دولت. آیا انتقادات مطرح شده به دولت تخریبی نیست؟
اگر با آنها باشد، مشاهده میکنید که حتی نقدهای همفکران خود را نیز برنمیتابند. آنها میگویند همه سکوت کنند و تنها نظارهگر اشتباهات فاحش در اداره امور اجرایی کشور باشند. همه راهها بر اصلاحطلبان بسته شده است. چگونه چهرههایی که در ایجاد و بقای انقلاب در کنار مردم به ایفای نقش پرداختهاند، میتوانند در برابر اشتباهاتی که امروز با گستردگی بیشتری در حال رخ دادن است، سکوت کنند؟
به نظر شما فرجام اختلافات موجود به کجا خواهد انجامید؟
امیدوارم با تدبیرو تعامل عقلای سیاسی ختم به خیر شود ولی به نظر نمیرسد که حداقل در کوتاه مدت، تذکرهای عقلا منشأ اثر باشد. حملات به چهرههای باتجربه اصولگرا از سوی تندروها، این مسئله را ثابت میکند. تندروها به هیچ چیز جز خودشان رضایت نمیدهند و برای تحقق این استراتژی، تلاش میکنند تا طرف یا طرفهای مقابل را به حدی خطرناک جلوه دهند که همه فکر کنند حضور تفکری جز تفکر آنها، به کیان نظام آسیب خواهند رساند.
پس چرا طیف معتدل اصولگرا همچنان در اظهارنظرهای رسانهای از طرحهای موسوم به وحدت دفاع میکنند؟ چرا اصلاحطلبان نسبت به آن موضع روشنی نمیگیرند؟
اصلاحطلبان که از صحنه رسمی کنار هستند و امکانی برای اظهارنظر ندارند، در واقع بانیان و طراحان اصلی مباحث مربوط به «وحدت»، برخی از اصولگرا بودند. دلیل اصرار آنها روشن است. آنها با تجربه سالها کار اجرایی به خوبی میدانند که اداره کشور تا چه حد دشوار است و نمونه واضح ناکارآمدی حاکمیت تکصدایی را در شیوه مدیریتی 4 سال گذشته مشاهده میکنند. من بارها از آنها شنیدهام که اگر همه نیروهای کاردان و مدیران توانمند هر دو جناح و حتی مستقلها در اداره کشور به کار گرفته شوند، باز هم مشکلاتی پیشرو قرار خواهد داشت چه برسد به امروز که بخش زیادی از پتانسیل مدیران انقلاب، ازجریان اصول گرایی هم کنار گذاشته شده است.
گروه محدودی فکر میکنند میتوانند کشور را اداره کنند و همه صداهای منتقد هم وادار به سکوت شوند، برای همین است که وقتی عقلای اصولگرا طرحی را برای وحدت مطرح میکنند - حتی پیش از آنکه با اصلاحطلبان در میان گذاشته شود و نظر موافق یا مخالف آنها اعلام شود - مورد حمله تندروها قرار میگیرد.
ریشه مخالفتها با ریشه یابی دلایل وقایع اخیر در کجاست؟
دو دلیل عمده دارد یکی اینکه گروهی که مسئولیت های مهم را بر عهده گرفته اند چون برای اثبات کارآمدی خود با مشکل روبرو هستند با نفی دیگران و طرح مسائل انحرافی سعی در منحرف کردن افکار عمومی به سمت دیگری دارند.
دلیل دیگر اینکه وقتی تندروها کارها را به دست بگیرند از بازخوانی خطاهای پرشمار خود عصبانی می شدند، تلاش می کنند فضا رادیکال شود زیرا در فضای آرام که همه نیروهای انقلاب حضور داشته باشند جایی برای تندرو نخواهد بود.
جامعه روحانیت مبارز به عنوان یکی از بانیان به قول خودشان ریش سفیدی اعلام کرد فعلا برنامه ای در دستور کار ندارد . حرف شما به معنای غلبه تندروها در فضای کنونی است ؟
اتفاقی که در فضای فعلی رخ داده، این است که اتهامزنی و ترور شخصیت نیروهای انقلاب از سوی یک جریان در دستور کار قرار گرفته و هر روز ابعاد تازهتری مییابد. در چنین شرایطی سختترین کار این است که فردی از آبروی خود گذشته و برای آنچه تشخیص میدهد به مصلحت نظام است، به صحنه بیاید. در این میان اصلاحطلبانی که معتقد هستند مصلحت کشور در گرو یافتن راهکاری برای خروج از شرایط موجود است، نیز سکوت کرده اند. در این فضا بخشی از اصولگرایان معتدل که ریشسفید به شمار میروند، گمان میکردند فضا برای آنها مهیاتر است و بر همین اساس وارد صحنه شدند تا به شرایط موجود پایان داده شود. مشاهده میکنید وقتی اشخاص موجهی طرحی را نه در مرحله اجرا که در مرحله تدوین دارند، به ایجاد یک «فتنه» جدید متهم میشوند، پیداست که اگر اصلاحطلبان طرحهای خود را ارائه کنند چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
برای بحث در خصوص وقایع به وقوع پیوسته در کشور و آنچه از سوی منتقدان دارای اشکال دیده شده به چه زمینههایی نیاز است؟
آنهایی که امروز از امکانی برای سخن گفتن برخوردارند و آنهایی که مسئولیتها را در قوهقضائیه و مجلس در دست دارند باید جلوی اتهامزنی نیروهای تندرو و خیل رسانههای آنها را بگیرند. تا وقتی تندروها در برابر عقلا وادار به سکوت نشوند، حتی سخن گفتن از طرحهایی برای بهبود فضای کشور نیز امکانپذیر نخواهد شد. اگر چنین فضایی ایجاد شود، همه جریانات سیاسی میتوانند به همفکری برای تدوین یک استراتژی برای برون رفت از وضعیت موجود بپردازند که نظرات همه طرفها هم در آن لحاظ شده باشد.
اگر تندروها به کمتر از تداوم شرایط فعلی رضایت ندهند چه پیشبینی از فضای سیاسی دارید؟ بهتر نیست برنامههای منتقدان با این پیشفرض تدوین شود؟
اگر این شرایط تداوم یابد، به سرمایههای اصلی نظامی که سالها انرژی و هزینه برای آنها صرف شده است ضربه می خورد و مهمترین سرمایه اجتماعی که اعتماد مردم است ،آسیب بیشتری خواهد دید. اثرات این اتفاق، آسیب بیشتر به مجموعه نظام است اصلاح طلبان که در بین آنها برخی شخصیت ها درجه یک نظام مثل رئیس جمهور،نخست وزیر،رئیس مجلس،وزراء و نمایندگان سابق بوده اند به همراه شخصیت هایی مثل رئیس مجمع تشخیص مصلحت و برخی چهره های مؤثر اصول گرا باید ارتباط مستقیم با مرکزیت نظام برقرار کنند و دغدغه های خود را مستقیم و بدون واسطه با مقام رهبری مطرح کنند.
اگر محدودیتها ادامه یابد یا تشدید شود و طرحهای مختلف نیز مجال طرح شدن نیاید، عقلای اصولگرا و اصلاحطلبان چه باید بکنند؟ آیا تداوم این شرایط نشانه حذف تدریجی جریانات سیاسی منتقد نیست؟
جریان اصلاحات قابل حذف نیست و عقلای اصولگرا نیز در نهادهای مذهبی و بازار، ریشهدارتر از آن هستند که به دست یک جریان تندروی بشود آنها را حذف کرد.
استمرارنظام به حضور اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل در فضای سیاسی و رقابتهای معمول و قانونی بستگی دارد و تندروها دیر یا زود با هزینه کمتر یا بیشتر ناگزیر به تمکین در برابر طرحهای خیرخواهان و بزرگان خواهند شد. وقتی عقلای دو جناح فعال شوند با تهمت و توهین نمیتوان آنها را وادار به سکوت کرد. مهم این است که اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل که به آینده مردم و انقلاب امیدوار هستند اگر شرایط ادامه یافت از تهمتها و فشارهای تندروها و رسانههای پرتعداد آنها وحشت نکرده و به صحنه بیایند. آنها باید راهکارهایی اصولی را ارائه کنند تا جریان افراطی مقاومت خود را از دست بدهد. فراموش نکنیم مهمترین حربه آنها، اتهامزنی و فشار غیرسیاسی به نیروهای اصیل انقلاب است تا جلوی فعال شدن آنها گرفته شود باید شخصیت های اصلاح طلب و اصولگرا معتدل با هم گفتگو داشته باشند در تعامل با یکدیگر با رهبری نظام هم تعامل داشته باشند که مطمئنا به راهکارهای مناسبی رسیده می شود،درهیچ بحران سیاسی بن بست نیست حتما می شود راهکار مناسب سیاسی برایش پیدا کرد.