عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در مرور رخدادهای ششمین ماه سال کهنه بر چند خبر میتوان بیشتر درنگ کرد: اولی هلهله و دویدن به دنبال اتوبوس فوتبالیست مشهور پرتغالی بود که همراه تیم النصر عربستان سعودی در چارچوب بازیهای باشگاههای آسیا به تهران آمده بود و مدیر عامل پرسپولیس و در واقع سرپرست مدیر عاملی (و چه عنوان مضحکی است سرپرست مدیرعاملی) به بازیکن رقیب هدایای نفیس داد و استقبالی شد که خیلیها به حساب ندیدبدیدی به خاطر انزوای ناشی از تحریم و برخی هم یادآور شدند از النصر رقیب استقبال نشد بلکه از فوق ستاره فوتبال- رونالدو- بود و هر جای دنیا می رود وضع همین است و خوشبختانه مثل همتای آرژنتینی سرد نیست و بسیار خونگرم است و آن قالی نفیس را هم در خانه مجلل خود گسترانیده است.
داستان البته جدای کریس رونالدو وجه سیاسی هم داشت چون بعد از سال ها یک تیم از عربستان سعودی به ایران آمده بود در حالی که بعد از فتحالفتوح اصولگرایان در اشغال سفارت سعودی در تهران تیمهای ایرانی از میزبانی محروم شده بودند.
ندید بدیدی یا طبیعی؟
دویدن به دنبال اتوبوس رونالدو خبر روز و موضوع دیگری برای خود تخریب که ما ایرانی ها چنین و ما ایرانی ها چنان و همان موقع نوشتیم:
یادمان باشد جماعت دنبال اتوبوس «رونالدو»یی دویدند که صفحه او 600 میلیون دنبالکننده دارد! شوخی نیست: 600 میلیون! وقتی در فضای مجازی آن قدر دنبالکننده دارد در عرصه واقعی هم اگریک ده هزارم آن واقعا دنبال کنند و بدوند چه عجب؟! آن دنبال، مجازی است این هم دنبال واقعی! تازه یک دههزارم میشود 60 هزار نفر و 60 هزار نفر نبودند که! پس بگو یک صدهزارم!
نکته دیگر این که اگر ما شلخته و ذوقزده و اصطلاحا "ندید بَدید"یم پس چرا در چین و ژاپن هم اتفاقات مشابه رخ میدهد؟ تازه ارتباط ما با دنیا در وضعیت تحریم بسیار محدودتر شده و طبیعی است که تا دریچهای رو به جهان باز میشود مردم استقبال کنند. ضمن این که وقتی امکان حضور در ورزشگاه برای تماشای بازی نیست و نه باشگاه نه وزارت ورزش و نه این همه نهاد بودجه بگیر مدعی دیگر هیچ برنامهای برای دیدار علاقهمندان تدارک ندیده و پیش بینی نکردهاند مگر گزینهای جز مراجعه مستقیم و دویدن به دنبال اتوبوس و بالارفتن از تپههای کنار هتل باقی مانده بود؟!
مرگ مسافر اتوبوس ارمنستان در کانادا
خبر دیگر درگذشت نویسنده برجسته ایرانی - محمد محمد علی- بود که شوربختانه این هم در کانادا و خارج از ایران اتفاق افتاد. چون در یاد رفتگان نامدار سال کهنه به محمد محمد علی پرداخته شده اینجا تکرار نمیشود و تنها یادآوری سیاسی این که او نیز یکی از مسافران اتوبوس ارمنستان بود که سعید امامی معاون وقت وزارت اطلاعات قبل از اصلاحات نقشه کشیده بود کلک شان را یک جا و با انداختن به ته دره در گردنه حیران بکند!
توضیح رسمی درباره مسمومیت محصلین
۶ ماه بعد از هراس وسوالات و ابهات درباره ماجرای مسمومیت محصلین وزیر اطلاعات محتوای بیانیه اردیبهشت ماه را تکرار کرد و با شرکت در یک برنامه تلویزیونی گفت: هیچ ماده ای که قابلیت ایجاد مسمومیت داشته باشد یافت نشده است.
اسماعیل خطیب گفت: در بیانیه ۹شتم اردیبهشت هم اعلام کردیم در هیچ یک از یافتههای صحنهای و بررسیهای آزمایشگاهی در معتبرترین آزمایشگاههای کشور هیچ گونه مادهای که قابلیت ایجاد مسمومیت را دارا باشد مشاهده نشده است.
احراج استاد نخبه
اتفاق خبرساز دیگر اخراج یک استاد نخبه و جوان دانشگاه صنعتی شریف به خاطر تایید نکردن برخورد با دانشجویان در اعتراضات نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بود. معمول این است وقتی آب ها از آسیا می افتد سر فرصت می روند سراغ افراد و این بار قرعه به نام این استاد افتاد و نوشتم:
اخراج دکتر شریفی زارچی از دانشگاه صنعتی شریف چنان به مثابه یک لکه ننگ بر دامان و سیمای مرتکبان آن نشسته است که زین پس هر چه در باب پیشرفتهای علمی و احترام به نخبگان و تلاش برای جذب کوچندگان در بوق و کرنا کنند به ریشخند گرفته خواهد شد مگر آن که برنامهای تلویزیونی درباره استادان تازه وارد بسازند و اجرای آن را هم به خود مجری - استاد تازه بسپارند!
در بیان قبح و زشتی اخراج استادان 25 دلیل آوردیم و اکنون این اشارت کافی است که در یادداشت دکتر علی نقی مشایخی، استاد پیشکسوت و بنیانگذار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف استادِقربانی خالص سازی چنین توصیف شده بود:
- نخبه شاخص با سابقه کسب مدال طلا در المپیاد جهانی
- دارای تخصص در دو رشته مهم دنیای امروز یعنی رشته هوش مصنوعی و بیوانفورماتیک
- درج 20 مقاله علمی در مجلات معتبر از 2015 تا 2022 به گواهی گوگل اسکولار
- 1113 ارجاع به مقالات علمی او بر اساس منبع بالا
- بهره از آیات قران مجید و گفتار امامان شیعی در برخی پیام ها
- ماندن در ایران به رغم امکان جذب در خارج از کشور به دلیل تخصص و کیفیت علمی
تصور بدیلی برای برجام
در شهریور ۱۴۰۲ رسانه های حامی دولت از عضویت ایران در گروه بریکس ذوق کردند و خواستند بریکس را درمقابل برجام توصیف کنند تا اگر برجام از نگاه آنان گرایش به غرب بود این به شرق نگاه دارد و انگار نه انگار دو کشور از ان ۶ کشور که با ایران بر سر برنامه های هسته ای مذاکره می کردند دو عضو اصلی همین بریکس بودند: چین و روسیه!
«بریکس غرببرانداز/ آزادراه بریکس/ بریکس؛ سلام بر جهان جدید/ عبور از دیپلماسی التماسی/ ایران در بریکس، شلیک به تحریمهای آمریکا...» اینها تیترهای برخی رسانهها در استقبال از عضویت ایران در بریکس در شهریور ۱۴۰۲ بود و با حلوا حلوای بریکس می خواستند دهان اقتصاد ایران را شیرین کنند.
بریکس، سرواژه نام 5 کشور برزیل (B)، روسیه (R)، هند (I)، چین (C) و آفریقای جنوبی (S) است که به عنوان نمادهای اقتصادهای نوظهور در قرن 21 شناخته میشوند.
بریکس اما بدیل برجام نبود و نشد و نیست و ذوقزدگی اصولگرایی رادیکال ایرانی که با اعتماد به نفس عضویت ایران در بریکس و آزادی 6 میلیارد دلار و افزایش فروش نفت در حال تقسیم غنایم مناصب بودند یادآور شور و شوق بعد از قبول عضویت در پیمان شانگهای بود که بعدتر فرونشست.
برجام یک سرواژۀ فارسی است : برنامه جامع اقدام مشترک میان ایران و 6 کشور که چین و روسیه -از اعضای اصلی بریکس- هم در بین آنها هستند. هدف از برجام در گام نخست خارج کردن ایران از سایه جنگ و تحریمهای سازمان ملل بود که محقق شد اما با خروج ترامپ از آن در اردیبهشت 1397 در محاق رفت اگرچه برجام 2 در داخل هم با مانع مواجه شده بود.
بریکس نماد اتحاد اقتصادهای نوظهور است و تنها ایران به اعضای آن اضافه نشده بلکه دیگران هم متقاضیاند. ضمن این که به جز روسیه بقیه مایل نیستند از همکاری آنان تلقی مقابله با آمریکا صورت پذیرد.
توجه داشته باشیم که بریکس اساسا یک سازمان نیست و هنوز به یک بلوک هم تبدیل نشده و تنها قرار است نقشی مانند گروه 7 (کشورهای صنعتی سرمایهداری) را ایفا کند.
این که ماشین حساب برداریم و جمعیت کشورهای عضو یک نهاد یا پیمان را جمع بزنیم اگرچه به کار تبلیغات آمد ولی مشکل خاصی را حل نکرد. کما این که جنبش غیر متعهدها بعد از سازمان ملل بیشترین اعضا از کشورها را دارد ولی عملا جز نامی از آن باقی نمانده است.