۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۶۰۷۲۳
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵ - ۰۳-۰۲-۱۴۰۳
کد ۹۶۰۷۲۳
انتشار: ۱۷:۱۵ - ۰۳-۰۲-۱۴۰۳

مرا ببوس برای اولین بار/ بوسه‌ای که سانسور نشد

مرا ببوس برای اولین بار/ بوسه‌ای که سانسور نشد
آ‌ن قدر این سکانس در فضای مجازی بازتاب یافت که خیلی ها تازه متوجه شدند سریالی به اسم «جنگل آسفالت» در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است!

    عصر ایران؛ رضا صائمی-  در سکانسی از سریال «جنگل آسفالت» امیر جعفری، ریما رامین فر را می بوسد تا این زوج هنری/حقیقی، برای نخستین بار قابی از یک بوسۀ همسرانه را در مجموعه‌ای نمایشی به نام خود ثبت کنند. 

   واکنش مخاطبان به این بوسه در شبکه های اجتماعی از توجه به خود سریال هم بیشتر بود و حتی می توان گفت این کنش عاطفی شاید به مثابه یک تمهید در جلب مخاطب هم به کار رفته باشد.

      از دو منظر می توان به این اتفاق نگریست: یکی از منظر سینمایی و دراماتیک و دیگری از حیث مخاطب شناسی و اینکه چرا این صحنه که در سینمای جهان یک سکانس معمولی است که واکنش تماشاگران را برنمی‌انگیزاند، اینجا به یک سکانس ویژه تبدیل و در شبکه های اجتماعی وایرال شده است؟

در سینمای بعد از انقلاب به دلیل برخی ملاحظات فرهنگی و فقهی، بوسیدن زن و مرد در پشت خط قرمزها قرار گرفت و امکان بازنمایی آن وجود نداشت که اگر سهوا هم اتفاق می افتاد از فیلتر ممیزی و سانسور نمی توانست عبور کند. 

   این حساسیت حتی نسبت به بازیگران زن و مردی که محرم بودند هم وجود داشت و زوج هایی هنری که زوج واقعی هم بودند مجاز به نمایش این کنش نبودند.

  مسأله فقط بوسیدن هم نبود، هر گونه تماس و لمس فیزیکی ساده مثل دست یکدیگر را گرفتن هم بین بازیگران محرم که زن و شوهر یا پدر و دختر بودند با نوعی اکراه همراه بود و فیلم‌سازان ترجیح می دادند تا جایی که ممکن است چنین لحظاتی در فیلم‌شان نداشته باشند. 

  البته پیش از این شاید بهرام بیضایی در فیلم «شاید وقت دیگر» این طلسم را شکسته بود. 

  زمانی که داریوش فرهنگ و سوسن تسلیمی هنوز از هم جدا نشده بودند و زن و شوهر بودند و در سکانسی از فیلم داریوش فرهنگ، بازوهای تسلیمی را می گیرد و به جلوی آینه می برد. 

   گرچه این لحظه عبور از هیچ مرز اخلاقی و عرفی یی در سینما محسوب نمی شد اما در آن دوره و در جو دهه ۶۰، این سکانس نوعی ساختار شکنی محسوب می شد.

   در دو دهه اخیر شاهد همبازی بودن برخی زوج های بازیگر بودیم تا دست کم برخی برخوردهای ساده فیزیکی با مشکل ممیزی مواجه نشود.

   مثل رضا عطاران و همسرش در فیلم «استراحت مطلق» عبدالرضا کاهانی که تماس های فیزیکی ساده ای دارند.

   یا بوسه بر سر جواد عزتی توسط مه لقا باقری همسرش در فیلم «شنای پروانه» که شاید باید آن را نخستین بوسه سینمای بعد از انقلاب دانست.

   لحظات کوتاهی از این دست  که با حضور زوج های واقعی ثبت شده نسبت به دو دهه قبل بیشتر شده اما هنوز برخی کنش های عاطفی ملموس تر مثل در آغوش گرفتن یا بوسیدن صورت در قلمرو ممنوعه و خط قرمزهاست.

   در سریال جنگل آسفالت هم شاهد بوسیدن سر ریما رامین فر توسط امیر جعفری هستیم نه صورت او.

   بر این اساس طبیعی است که همین بوسه که بیشتر به بوسه پدرانه شبیه است تا بوسه عاشقانه در کانون توجه مخاطبان قرار بگیرد.

   البته آن سوی این توجه از حیث دراماتیک هم نکته ای نهفته و آن باورپذیر شدن یک رابطه عاطفی در اثری نمایشی است.

  در همین چارچوب ها و قوانین رسمی نظام سینمایی هم می توان مثل همین سکانس، لحظاتی را گنجاند که هم بر بار عاطفی درام می افزید و هم باورپذیری آن را افزایش می دهد. 

 این تمهید در نهایت به رئالیستی تر شدن فیلم و سریال های ایرانی کمک می کند و امکانی برای خلق عواطفی پدید می آورد تا کارگردان بتواند به اصطلاح حس لحظه را درست از کار دربیاورد.

  سینما با احساسات و عواطف انسان سروکاردارد و بازنمایی آن در یک موقعیت نمایشی، تمهدی برای انتقال بهتر حس و حال صحنه به مخاطب است.

  بوسۀ امیر جعفری بر سر همسرش در سریال «جنگل آسفالت» موجب ترویج هیچ نوع بی‌اخلاقی‌یی نشد اما توانست میزان تاثیرگذاری صحنه را به دلیل افزایش بار عاطفی آن بیشتر کند. 

  این نه یک بوسۀ اروتیک و نه حتی بوسه‌ای رمانتیک، بلکه بوسه‌ای دراماتیک بود که بر عمق درام افزود و آن را به عواطف مخاطب گره زد تا در نهایت بتواند قصه‌اش را واقعی‌تر تعریف کند.

ارسال به دوستان