۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۶۱۵۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۴ - ۰۶-۰۲-۱۴۰۳
کد ۹۶۱۵۱۰
انتشار: ۱۳:۰۴ - ۰۶-۰۲-۱۴۰۳

عباس عبدی: ضربه ایران به اسرائیل پیروزی راهبردی بود /جذب حمایت مردم از این حمله در تعارض با برخورد با زنان در خیابان ها است

عباس عبدی: ضربه ایران به اسرائیل پیروزی راهبردی بود /جذب حمایت مردم از این حمله در تعارض با برخورد با زنان در خیابان ها است
این ماجرا [حمله ایران به اسرائیل] از نظر تاکتیکی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد ولی چنین خسارتی به اسراییل وارد نشد. ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود.
 عباس عبدی روز قبل از حمله ایران به اسراییل یادداشتی نوشت که درباره ایران و اسرائیل بود. این یادداشت روز بعد و پس از حمله پهپادها وموشک‌های ایران به سرزمین‌های اشغالی منتشر شد.
 
به گزارش اعتماد، تحریریه روزنامه و همچنین آقای عبدی اطلاع نداشتند که حمله‌ای در راه است. بعد از حمله در برخی رسانه‌ها اعلام شد که علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام جرم شده است. از آنجا که 10 روز از این ماجرا گذشته و احضاریه‌ای برای هیچ‌کدام ارسال نشده، تصمیم گرفتیم درباره نظرات آقای عباس عبدی که در آن مصاحبه اعلام شده بود گفت‌و گویی داشته باشیم که می‌خوانید:
 

آقای عبدی! ماجرای احضار شما به کجا انجامید؟

هنوز اقدام قضایی به بنده اعلام نشده است.

آیا فکر می‌کنید منتفی شده است؟

نمی‌دانم؛ ولی با توجه به توضیحاتی که داده‌ام و از مفاد آن مطلع هستند، به گمانم برداشت دقیقی از نوشته من نداشتند. البته معتقد نیستم که برای نوشتن باید برای کسی اعلام جرم کرد، اگر نوشته افراد متضمن دروغ و جعل نباشد، صرفا تحلیل و نظر باشد، باید محترم شمرده شود. و این را نشانه قدرت می‌دانم. هر چند معتقدم که با توجه به شرایط کلی کشور نیز برخی از مسائل را باید به عنوان نویسنده رعایت کنیم.
 
البته اکنون که مرز رسانه داخلی و خارجی برداشته شده است، متأسفانه نویسندگان داخل و در رسانه‌های رسمی کشور در موقعیت نابرابری با کسانی که در خارج هستند قرار دارند و این نابرابری یکی از عوامل خروج مرجعیت رسانه‌ای از داخل است و این خطر امنیتی برای ایران دارد.
 

با توجه به آن اعلام جرم، گفتید که دیگر در این موضوع خاص نمی‌نویسید. آیا اکنون که حداقل تا حالا منتفی شده، باز هم اظهارنظر نخواهید کرد؟

اگر اعلام جرم را اعلام نکرده بودند، بهتر بود. من متأسف شدم که چرا باید چنین تصوری را در جامعه القا کرد کسانی که سعی در نوشتن تحلیل‌های منطقی دارند، نیز با اعلام جرم مواجه می‌شوند؟ اگر بدون اعلام بود، من هم خبرش را مثل موارد دیگر منتشر نمی‌کردم. با این حال اکنون می‌توانم حرف بزنم، چون گمان می‌کنم نظراتم دچار تعبیرهای ناخواسته نخواهد شد.
 

پس اولین سوال را می‌پرسم؛ آیا ایران می‌توانست پاسخ ندهد؟

در عمل می‌توانست، همچنان که در موارد دیگر هم چنین کرده بود. ولی در سیاست نمی‌توانست، زیرا سیاست با روابط شخصی فرق می‌کند. در روابط شخصی «گذشت و عفو» و «بزرگ‌منشی» و این گونه رفتارها معنی می‌دهد و اتفاقا پسندیده هم هست. با گذشت از دیگران می‌توان اختلافات را بهتر حل کرد تا انتقام گرفتن. در عفو لذتی است که در انتقام نیست. ولی در سطح سیاست به‌ویژه در سطح بین‌الملل، گذشت بی‌معناست و چه بسا موجب تشدید خصومت هم باشد. پس پاسخ ندادن موجب تشدید بحران می‌شود
 
. ولی در هر حال باید به اثرات این پاسخ توجه داشت. این اتفاقات موجب می‌شود تنش میان دو طرف از حالت انعطاف‌پذیر و الاستیکی به وضعیت متصلب تغییر شکل بدهد. پیش از این طرفین اقداماتی را علیه یکدیگر انجام می‌دادند. گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و اغلب بدون پذیرش رسمی، در حالی که ناظران سیاسی می‌دانستند که کدام طرف، مستقیم یا با واسطه پشت ماجراست.
 
با این حال وضعیت آنها مثل مشت‌هایی است که بوکسورها به کیسه چرمی لاستیکی می‌زنند. ابتدا قدری تغییر شکل داده، فرورفتگی و عقب‌نشینی کرده، سپس بازگشت به حالت اول را شاهدیم.
 
پس اکنون ماجرا فرق کرده و از حالت الاستیکی و انعطاف‌پذیری به حالت نیمه شکننده تبدیل شده و در ادامه به وضعیت شکنندگی خواهد رسید. به عبارت دیگر ضربات علیه یکدیگر پرهزینه است و به‌ صورت متعارف قابل ترمیم نیست و هزینه بازی را بالا برده و امکان ادامه بازی را کم کرده است.
 

پس آیا می‌توان نتیجه گرفت که بحران میان ایران و اسراییل تشدید شده است؟

در واقع همان‌گونه که گفتم این بحران شکننده‌تر شده است. شما به راحتی می‌توانید به یک جسم الاستیک ضربه بزنید بدون اینکه نگران شکستن آن باشید، ولی چنین ضربه‌ای را به راحتی به شیشه نمی‌زنید. بنابراین مدیریت امور از این پس اهمیت دارد.
 

آیا به همین علت ایران پاسخ حمله بعدی اسراییل را نداد؟

طبیعی است که طرف مقابل هم نمی‌خواسته که ایران پاسخ بدهد، لذا ضربه محدودی را انتخاب کرده که این شیشه نشکند. به عبارت دیگر طرفین از یکدیگر تحلیلی داشته‌اند که منجر به مهار بحران شود. فراموش نکنیم که موضع غربی‌ها به ویژه ایالات متحده نیز در عدم رغبت آنان به رشد تنش نیز مهم بوده است.
 

گمان می‌کنید که زدن سفارت و پاسخ ایران و نیز پاسخ بعدی اسراییل متوازن بود؟

به نظر می‌رسد که این ماجرا از نظر تاکتیکی و نظامی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و چنین خسارتی حداقل با اطلاعات موجود به اسراییل وارد نشده است.
 
ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود. به عبارت دیگر اعلام رسمی و با اطلاع یافتن طرف مقابل و حمله از خاک ایران به اسراییل، فارغ از جزییات ماجرا و با آن حجم حمله یک پیروزی راهبردی بود. به‌ویژه که انتظار قبلی به عدم حمله بوده است.
 
به نظر می‌رسد که اقدام ایران نیز معطوف به همین هدف بوده و نه وارد کردن خسارت. فراموش نکنیم که ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای غربی دربست در کنار اسراییل ایستاده بودند.
 

این پیروزی راهبردی چه آثاری در ایران می‌تواند داشته باشد.

رسیدن به پیروزی همیشه ممکن است و حتی در مواردی ممکن است راحت رخ بدهد، مهم حفظ و تثبیت آن است. اجازه بدهید که مستندتر صحبت کنم. در سال ۱۳۸۸ تحلیلی نوشتم از وضع ایران و برای اطلاع مقامات فرستادم. بخشی از این تحلیل چنین است: پیش از خرداد ۸۸ بارها نوشته بودم که حکومت در ایران از ۴۰۰ سال گذشته یعنی از زمان اوج صفویه تا کنون هیچگاه بدین پایه که اکنون هست، قدرتمند نبوده است، ولی همیشه بلافاصله اضافه می‌کردم که متاسفانه این قدرت با نوعی از بی‌ثباتی هم همراه است.

افزایش قدرت حکومت مثل مناره‌ای است که قد می‌کشد و بلند‌تر می‌شود، اما به تناسب این ارتفاع پایه‌های آن عمیق‌تر و پهن‌تر نشده است. بنابراین به‌رغم اوج گرفتن، بر ناپایداری آن افزوده شده است و این پایه‌ها در حکومت چیزی نیست جز قدرت نرم‌افزاری آن. اگر از این زاویه نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو طریق پایدار و مستحکم شود. اول از طریق قرار دادن آن در دل یک سیاست خارجی معقول و قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.

یک دستاورد خارجی را می‌توان مثل دست یافتن به یک بازیکن عالی فوتبال دانست که فقط هنگامی مفید و موثر است که ۱۰ بازیکن دیگر نیز کمابیش هم‌سطح او باشند؛ زمین و امکانات و دریافتی و استادیوم و اقتصاد باشگاه خوب باشد والا آوردن رونالدو در یک تیم ایرانی هیچ فایده‌ای برای فوتبال ما ندارد و همه هزینه‌های آن، زیان است. حمایت داخلی از این اقدام از دو طریق ممکن است. اول احترام گذاشتن به مردم و مطالبات آنان.
 
روشن است که وضعیت کنونی در مواجهه با زنان و با این ویدیوهایی که منتشر شده در تعارض با این مساله است. دوم و سوم و چهارم نیز بهبود اقتصادی است. پیروزی‌های خارجی به سرعت فراموش می‌شوند باید از طریق بهبود شرایط تثبیت شوند والا به ضد خودشان بدل خواهند شد.
 
نکته مهم ضربه راهبردی است که اسراییل در مجموعه ماجرای اخیر خورده است که در آینده به آن خواهم پرداخت.
ارسال به دوستان