خنده سرد
صبحگاهان که بسته می ماند
ماهی آبنوس در زنجیر
دم طاووس پر افشاند
روی این بام تن بشسته ز قیر
***********
چهره سازان این سرای درشت،
رنگدانها گرفته اند به کف.
می شتابد ددی شکافته پشت،
بر سر موجهای همچو صدف.
خنده ها می کنند از همه سو،
بر تکاپوی این سحر خیزان.
روشنان سر به سر در آب فرو،
به یکی موی گشته آویزان.
دلربایان آب بر لب آب
جای بگرفته اند.
رهروان باشتاب در تک و تاب
پای بگرفته اند.
لیک باد دمنده می آید،
سرکش و تند،
لب از این خنده بسته می ماند.
هیکلی ایستاده می پاید.
صبح چون کاروان دزد زده،
می نشیند فسرده؛
چشم بر دزد رفته می دوزد
خنده ی سرد را می آموزد.
اسفند 1319
"خنده سرد" خوانش احمد شاملو
معنی لغات شعر خنده سرد:
1- ماهی آبنوس: آبنوس/’ābnus/: صفت است و به معنای تیره رنگ است. منظور از ماهی آبنوس، شب تیره و سیاه است.
2- دُمِ طاووس: منظور از دم طاووس، پرتو و نور خورشید است.
3- بامِ تَنْ بِشُسْتِه زِ قیر: منظور صبح است که تن خود را از سیاهی قیرمانند شب زدوده است.
4- چهره سازان: آنچه که صورت کسی یا چیزی را تشکیل می دهد. در شعر منظور هر آنچه در جهان دیده می شود است.
5- سرای: [مجاز] دنیا
6- درشت dorošt/: با صلابت و با شکوه. پستی و بلندی. بزرگ و حجیم
6- رنگدان ها: مواد رنگین مختلف که به مواد دیگر رنگ میدهد؛ پیگمان.
7- ددی شکافته پشت: شاعر دریا را در هنگام طلوع که تلالو نور خورشید روی آن خطی عمود بر افق ایجاد کرده است را به حیوان وحشی و درنده ای تشبیه کرده است که انگار پشتش شکافته شده است.
8- سحرخیزان: هر آنچه که با طلوع خورشید دیده می شود
9- روشنان/ro[w]šanān/: کنایه از ستارگان باشد
10- سر به سر: روی هم. همه
11- دلربایان: زیبایی ها
12- رهروان: روندگان، مسافران
13- تک/tak/: دویدن
14- تاب: حرارت، گرمی
15- پای بگرفته اند: پا گرفتن:[ گ ِ رِ ت َ] مستقر شدن . دوام کردن . ثبات یافتن . استوار شدن . – پا گرفتن کاری و امری ؛ رونق و ثبات آن .
16- دمنده/damande/: خروشان و خشمناک، وزنده
17- سرکش/sarke(a)š/: نافرمان و گردنکش
18- تند/tond/: طوفانی
19- هیکلی: هر انسان یا حیوان پرزور و قدرتمند
20- می پاید: پاییدن. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.
21- فسرده /fesorde/: افسرده، پژمرده
22- خنده سرد: خنده ناگوار و ناخوشایند