عصر ایران؛ مهدی مالمیر- چند روز پیش که نویسندهٔ این سطور به قصد رفع ملال در جهان بی در و پیکر اینترنت چرخ و واچرخ می زد، با ماجرای جالبی مواجه شد. با پدیدهای با نام« بِلایند دِیت» یا قرار ملاقات کور!
ماجرای بلایند دیتها از این قرار است که دو زن و مرد در شُرُف ازدواج به لطف شخص ثالثی - که عموما از آشنایان دو طرف ماجرا است- قراری به قصد آشنایی ترتیب میدهند در حالی که پیش از این هیچ گونه ملاقاتی با یکدیگر نداشتهاند و نسبت به علایق همدیگر از جمله عادات غذایی، تفریحات دلپسند و سلیقهٔ موسیقایی و هنری و نظایر اینها کاملا بیخبرند و مراد از کوری در اینجا همین بیخبری و بیاطلاعی است (و حاوی جسارتی به دارندگان این ویژگی به صورت جسمانی نیست.)
در ورژن ایرانی این قرار ملاقات پردهای میان دو طرف کشیده بودند و شرکت کنندگان که قادر به دیدن چهرهٔ یکدیگر نبودند و در آخر پس از رد و بدل کردن انتظارات و توقعات و سلیقه ها از هر دو طرف می خواستند بگویند آیا مایل به ارتباط با یکدیگر هستند یا نه و پس از شنیدن پاسخ پرده کنار میرفت و دو طرف قادر به دیدن همدیگر میشدند و اتفاقات نمکینی که در اطراف این ماجرا میافتاد و...
این که تا چه اندازه این ملاقاتها جنبهٔ تفریح و سرگرمی جوانانه دارد و تا چه میزان میتواند به روند ازدواج کمک رساند، موضوع این نوشته نیست . آنچه در این قرارها به چشم میآمد، توقعات مالی کهکشانی و تجملاتی بود که طرفین انتظار برآورده کردن آنها را از یکدیگر داشتند.
توقعاتی که اگر نیک بنگریم، دیگر در دایره تجمل خواهی و تجمل گرایی نمیگنجد و بیشتر به مفهوم مصرفگرایی خودنمایانه یا مصرفگرایی به قصد تمایز / Conspicuous consumption نزدیک است.
برخی از جوانان حاضر در قرار ملاقات به شدت بر روی برند لباس طرف مقابل تاکید میگذاشتند و اینکه لباس وکفشِ شریک آیندهام حتما باید از نوع مارکهای معتبر باشد. نوع خودروطرف مقابل حتما باید از بهترین مدلها باشد و عطری که در ملاقاتها و قرارها استفاده می کند باید از بهترین برندها و مارک ها باشد و مسائلی از این دست!
تجمل اما چیست؟ آیا ما همگی به درجاتی تجمل خواه نیستیم؟
ضروری است ابتدا تکلیف مان را با تعریف تجمل روشن سازیم و بعد این مدعا را ورز بدهیم که چرا توقعات جوانان ما در بلایند دیت ها از نوع تجمل گرایی معمول نیست.
بهترین تعریف از تجمل گرایی را فیلسوف لهستانی به دست داده است. «لشک کولاکوفسکی» تجمل را چیزی می داند که مردم در طلب آن هستند، بی آنکه کوچکترین نیازی بدان داشته باشند. در واقع تجمل چیزی است که می شود بدون آن هم به خوبی از عهده گذران زندگی برآمد.
با این تعریف همگی ما انسان ها به درجاتی تجمل خواه هستیم. مثلا کیست که تا به حال وسوسه نشده باشد از یک صفحه موسیقی بهترین اش را داشته باشد یا هر از چند سال در یک رستوران شیک و گران قیمت ناهاری صرف نکند و یا کتابی با جلد نفیس نخرد؟! اینها همه دل خواسته هایی است که بی آن هم می شود زندگی کرد و در ردیف تجملاتی قرار می گیرد که با تعریف کولاکوفسکی با آن آشنا شدیم و انصاف که همه ما با این تعریف بیش و کم اهل تجمل هستیم!
مصرف گرایی به قصد تمایر اقتصادی چیست؟
مصرف گرایی را می شود شاخه ای از تجمل خواهی دانست که به قصد به رخ کشیدن توان اقتصادی، طبقه اقتصادی و در نهایت فاصله گذاری میان خود و انسان های دیگر صورت می پذیرد.
به عبارت خودمانی تر: مصرف گرایی که به نیت فرو کردن قدرت اقتصادی اش در چشم و چار همسایه و همکار و دوست و رهگذر چهار راه، دست به خرید تجملاتی می زد که نه تنها می شود بی آنها زندگی کرد، بلکه تجملات برای او ابزاری می شوند برای نمایش دارایی ها و برخورداری هایش!
نکته نگرانی آور اما در بلایند دیت های جوانان ما این بود که بیشتر ازدواج و ارتباط را همان کالای مصرفی می دانستند که باید تمایز اقتصادی زوجین و قدرت مالی شان را با زبان قال و حال به دیگران اعلام دارد!
در مصرف گرایی به قصد نمایش اقتصادی چند نکته چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی قابل بررسی و شاید سزاوار اندیشیدن باشد:
نخست اینکه در این نوع به رخ کشیدن لباس های گران قیمت و برند لباس و کفش به قصد نشان دادن دست به جیب بودن، ظرایف زیادی از کف می روند: شخصی که فلان لباس را از بهمان فروشگاه صاحب نام تهیه می بیند دیگر خیلی در بند مطالعه در رنگ ها وچگونگی هماهنگی میان آنها و جنس لباس ها نیست! همان برند لباس اش کافی است تا از شر همه این ظرایف و اندیشیدن به همه اینها خلاص شود. دقیقا همان چیزی که کولاکوفسکی از آن با عنوان از دست رفتن مفهوم « برازندگی» یاد می کند.
برازندگی به معنای حذف همه اضافات غیر ضروری و آراستگی در عین دوری از خودنمایی است. برازندگی یی که در دیگران احساس هماهنگی میان صورت و معنا را تداعی کند. همانند نویسنده ای که باز به تعبیر فیلسوف لهستانی نوشته اش را از هرگونه لغت بازی و حشو و سوادفروشی خالی کرده است و در ذهن مخاطب نوشته اش همچون متنی یکپارچه و آراسته تداعی می شود.
با این همه این میل سوزان به تجمل خواهی بیمار گونه؛ می تواند برآمده از نوعی زمینه اجتماعی هم باشد: در دوران کهن حاکمان میل به پول و هدف های مادی را در جامعه گسترش می دادند تا فضیلت را در جامعه کمرنگ سازند و جامعه را با آسودگی بیشتری در کنترل بگیرند فضیلتی که سنگ بنای همه جوامع انسانی سالم به شمار می رود. جامعه با فضیلت، جامعه ای است که هر شهروندی را در نقش خود مهربانانه پذیرفته باشد، برای هر شهروندی چه آن کارگر بسیار محترم شهرداری و چه آن جراح زحمتکش کارکردی بشناسد و خوبی یا بدی آنها را در صداقت در انجام وظیفه و رذالت را در کم فروشی در اجرای صادقانه نقش شان بداند. وقتی ملاک همه پول و مصرف به قصد نمایش قدرت اقتصادی شد، همه متر و معیارها ذیل قدرت اقتصادی گرد می آیند و ملاک خوبی یا بدی و شهروند قابلِ احترام بودن و شهروند نازل، مخدوش و در نهایت از میان برمی خیزد!
در آخر اینکه: «بلایند دیت»های رایج شده در کشور ما و توقعات مطرح شده در اینگونه ملاقاتها اگر چه خوشبختانه پدیدهای فراگیر نیست اما نمایشگر تب و تابی است که در لایه زیرین جامعه ما در جریان است. تب و تاب دگردیسه شدن تجمل خواهی کم ضرر یا بی ضررِ آشنا با طبیعت زندگی به سوی مصرف گرایی به قصد نمایش برخورداریها، بیاعتنا به ضربات بیاغراق هولناکی که این پدیده به روح و روان انسان و در مرحلهٔ نهایی به میزان همبستگی اجتماعی وارد میآورد.
واقعا متوجه نمی شید؟