عصر ایران؛ سجاد بهزادی - در نبود احزاب و تشکل های نهادینه شده، چگونه می توان واقعیت ها را شناخت و چه کسی حقیقت های جامعه را می تواند در انتخابات پیش رو نمایندگی کند؟ گاها تناقض ها در تحلیل وضعیت، نشان می دهد که درک افراد از حقیقت های جامعه با هم اختلاف های عمیقی دارند.
برای تبیین بهتر موضوع مثال می زنم:
اسحاق جهانگیری معاون دولت دوازدهم که اکنون نامزد ریاست جمهوری و منتقد وضع موجود است، مدتی پیش طی سخنانی گفته بود "صدای شکسته شدن استخوان مردم به گوش میرسد و باید مسیرها را باز کنیم." هم زمان محمد مخبر معاون دولت سیزدهم که اکنون کفیل ریاست جمهوری و مدافع وضع موجود است، به تازگی گفته بود" کشور در وضعیتی است که چشم انداز روشنی برای توسعه دارد."
وقتی در رفتار و عمل؛ تناقض گویی میان افراد اینقدر زیاد باشد یعنی مسئله ها وچالش ها روشن نیست. وقتی مسئله روشن نباشد، نمی توان راهکار روشنی هم بر حل مسئله ارائه داد. در کشور گاهی تناقض گویی پیرامون یک مسئله مشخص آن قدر زیاد است که دیگر امیدی برای حل آن مسئله نمی ماند.
در تمام دنیا توسعه یافتگی یک امر جهان شمول و دستاورد تثبیت شده است. نمی توان هر فردی برای رسیدن به توسعه نسخه مخصوص به خود را داشته باشد.
به عنوان نمونه، وقتی گفته می شود ارتباط با جهان پیرامون یکی از ضرورت های توسعه و یک واقعیت امروز کشورهای توسعه یافته است،دیگر نباید بر این اصول چانه زنی کرد و هر کسی روایت خود را از توسعه بیان کند.
بنظر می رسد ساختار سیاسی و نظام حکم رانی در ایران همچنان در تناقض میان حقیقت و واقعیت گرفتار است. یکی وضعیت را آن چنان گل وبلبل نشان می دهد که گویی نه تورمی در کار است و نه عقب ماندگی در توسعه ودیگری گزارش رسمی می دهد که تورم در جامعه پایدار مانده است.
برخی کارشناسان مطابق گزارش های منتشر شده مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی اعلام می کنند که سرانه خط فقر مطلق کشور در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۴۰۰ بیش از سه برابر شده است و علی رغم آنکه گفته می شود کشور رشد اقتصادی را تجریه می کند، نه تنها از جمعیت زیر خط فقر کشور کم نشده است بلکه فقر در کشور پایدار شده است.
هم چنین گفته می شود بررسیها نشان میدهد که خط فقر در سالهای ۱۴۰۰ به بعد با افزایش بیشتری نسبت به انتهای دهه ۹۰ مواجه شده، بطوری که دامنه آن نیز غیرفقرا یعنی طبقه متوسط را نیز در برگرفته است.
دادهها نشان میدهند که نرخ خط فقر درسال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۴۰۱ با رشد بیش از ۶۸ درصدی مواجه شده و تأمین درآمد برای طبقه متوسط و کارگر را سخت کرده است.
از طرفی عده ای بر این باور هستند که همه این آمارها سیاه نمایی است و شرایط اقتصادی مردم و رشد تولید، نسبت به قبل در شرایط بسیار مطلوب تری قرار دارد. در چنین وضعیتی که فاصله میان حقیقت و واقعیت زمین تا آسمان است، دیگر نمی توان برای برون رفت از بحران ها نسخه ای واحد ارائه داد که مورد قبول الیت ها باشد.
انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، یکی از آخرین فرصت ها برای دیدن واقعیت های جامعه است. باید به واقعیت ها برگردیم و همه بپذیریم که چقدر از توسعه فاصله داریم.
اگر برای نجات کشور از پرتگاه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سودای ریاست جمهوری در سر داریم، می بایست به علم باور داشت و مولفه های ثبات توسعه را دست کاری نکرد.
برای همیشه نمی توان وجود یک دولت توانمند برای اداره یک کشور را به تاخیر انداخت و ظرفیت های توسعه ساز را به بهانه های مختلف حذف کرد و هزینه های یک زیست ساده مدنی و اقتصادی را برای جامعه ایران بالا نگه داشت. باید به واقعیت ها برگشت و بر محور کارآمدی تمرکز کرد.