عصر ایران؛ جعفر محمدی - بعضی از دوستان مان که گلایه های جدی و به حقی دارند، می گویند رأی نمی دهیم و 3 دلیل اصلی می آورند:
1 - با عدم مشارکت، پیام مان را به حاکمیت می رسانیم.
2 - چه تضمینی وجود دارد که بعد از رأی دادن و پیروزی پزشکیان، همان هایی که هر 9 روز یک بحران برای دولت خاتمی درست کردند و در دولت روحانی هم مدام کارشکنی کردند، باز هم همین بلا را سر دولت پزشکیان نیاورند؟
3 - مگر رئیس جمهور چه کاره است؟ او یک تدارکاتچی بیش نیست.
به نظر من هر 3 حرف، در جای خود، صحیح و متین هستند. اصراری هم ندارم که کسی از دیدگاه خود برگردد و البته چنین حقی هم ندارم. فقط می خواهم همان گونه که دیدگاه این عزیزان را نوشتم، بخشی از دلایلم برای رای دادن را به اشتراک بگذارم و نهایتاً قضاوت را نه به تعصب، که به خرد و عقل مان واگذار کنیم و هر کدام مان با احترام به تصمیم دیگری، کاری را که فکر می کنیم برای ایران مان درست تر است انجام دهیم.
1.
من با این گزاره موافقم که رأی ندادن نیز همانند رأی دادن، دارای بار معنایی است و گاهی می توان با عدم مشارکت در یک انتخابات، به یک حاکمیت پیام داد.
نمونه بارز و نزدیک آن، همین انتخابات اخیر مجلس است که مشارکت به پایین ترین حد خود رسید و حتی در مرحله دوم در تهران تنها 8 درصد در انتخابات شرکت کردند. به باور من، این که اکثریت، بی آن که بخشی از یک برنامه حزبی باشند و بی آن که هماهنگی های مرسوم سیاسی کرده باشند، با یک خرد جمعی، چنین کنشی را نشان دادند، پیامی بزرگ به حاکمیت منتقل کردند.
اما این پیام چگونه شکل گرفت و منتقل شد؟ پاسخ این است: "با عدم شرکت اکثریت قابل توجهی از مردم در انتخابات".
در واقع پیام وقتی شکل گرفت که 60 درصد مردم کل کشور در انتخابات حاضر نشدند و در دور دوم تهران نیز 92 درصد حاضر به رأی دادن نشدند.
پس پیام عدم مشارکت، وقتی ایجاد و سپس منتقل می شود که اکثریتی مانند همان 60 درصد یا 92 درصد رأی ندهند و انتخابات با حضور اقلیت برگزار شود.
تمام شواهد و قرائن نشان می دهد در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری که 8 تیر ماه برگزار می شود، بیش از نیمی از مردم شرکت می کنند و انتخابات با شرکت اکثریت برگزار خواهد شد.
حال اگر این اکثریت، خیلی قوی نباشد، گزینه ای مانند سعید جلیلی یا قالیباف رئیس جمهور خواهد شد و پیام اقلیت، نه ایجاد می شود و نه طبیعتاً می رسد.
اما اگر اکثریت، قوی باشد، احتمال برنده شدن پزشکیان بالا می رود و همین انتخاب، حاوی همان پیامی می شود که باید به حاکمیت منتقل شود.
پس دادن پیام از طریق عدم مشارکت، زمانی رخ می دهد که عدم مشارکت، مطلق باشد در حالی که در انتخابات 8 تیر، مشارکت بالای 50 درصد خواهد بود و شرکت نکننده ها، نه تنها پیامی نمی دهند بلکه مجبور خواهند بود 4 یا 8 سال،پیام های جلیلی یا قالیباف را دریافت کنند!
2.
این که "چه تضمینی وجود دارد که بعد از رأی دادن و پیروزی پزشکیان، همان هایی که هر 9 روز یک بحران برای دولت خاتمی درست کردند و در دولت روحانی هم مدام کارشکنی کردند، باز هم همین بلا را سر دولت پزشکیان نیاورند؟" دغدغه همه ما هست.
یک چیز مسلم است: تضمینی وجود ندارد که علیه دولت پزشکیان کار نکنند ولی تضمین وجود دارد که اگر خودشان بر سر کار باشند، رویکردشان خلاف اکثریت مردم باشد.
و یک سوال منطقی دارم: آیا باید به کسانی که آن بلاها را سر خاتمی و روحانی و ظریف و در واقع سر ملت آوردند، جایزه دهیم؟ آن هم جایزه ای به اندازه دولت؟!
کسانی که دنبال تحریم بیشتر ایران هستند یا عملکردشان به این نتیجه منتهی شده است، باید توسط مردم ایران حذف شوند نه این که قدرت شان تقویت شود!
الان فرصت و دریچه ای باز شده است که این رویکرد را حذف کنیم و افرادی که ولو به طور نسبی به مردم نزدیک ترند و به نظرات علمی بها می دهند را جایگزین شان کنیم.
آیا درست است که به جای استفاده از این فرصت، کاری کنیم که تیم جلیلی یا قالیباف برای 4 یا 8 سال بر مقدرات ما و بچه هایمان حاکم شوند؟!
در سریال شب های برره، سکانس معروفی وجود دارد که عده ای از اهالی برره که به موضوعی اعتراض داشتند، شیشه های خانه های خودشان را شکستند!
تندروها هم همین آرزو را دارند که ما در اعتراض به آنها، شیشه های خانه های خودمان را بشکنیم و آنها با خیال راحت دولت را در اختیار داشته باشند.
واضح و آشکار است که رأی ندادن، رأی دادن به جلیلی و قالیباف است. این دو با مشارکت «حامیان سنتی خود که رأی می دهند» و «مخالفان خود که رای نمی دهند» شانس پیروزی بالایی دارند.
درباره واژه تدارکاتچی هم که برای رئیس جمهور باب شده، به فرض این که رئیس جمهور تدارکاتچی باشد؛ آیا یک تدارکاتچی سالم و درستکار که به موقع و درست کارش را انجام بدهد خوب است یا یک تدارکاتچی ضعیف و کار خراب کن و ای بسا فاسد که خروجی اش نرسیدن تدارکات به ملت است؟!
3.
این که کسی انتظار داشته باشد رئیس جمهور بتواند تغییرات ساختاری در نظام حکومتی بدهد، نابخردانه است ولی این که بگوییم رئیس جمهور هیچ تاثیری در زندگی روزمره مان ندارد هم حرف نادرستی است.
به جای فلسفه بافی پیشنهاد می کنم دوره های ریاست جمهوری خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و رئیسی را با هم مقایسه کنیم. همه این دوره ها، در چارچوب همین نظام حاکم شکل گرفتند ولی آیا روزگار ما در همه شان یکی بود؟ آیا دوران خاتمی با متوسط تورم 15 درصدی و رشد اقتصادی دو رقمی یا دورانی که برجام اجرا شد با تورم 9 درصدی و تثبیت نرخ ارز با دورانی که تورم 45 درصدی را تجربه می کنیم یکی است؟
یا گشت ارشادی که در دوران روحانی بیشتر حالت سمبلیک داشت با گشت ارشادی که ماجرای مهسا امینی را رقم زد یکی بود؟
اینترنت رو به رشد دولت قبل با وضعیت اسفناک اینترنت کنونی که هر روز مردم را می آزارد قابل قیاس است؟
بله! خاتمی و احمدی نژاد و روحانی و رئیسی، هیچکدام تغییرات ساختاری ایجاد نکردند ولی قابل انکار نیست که هر کدام از ما، در هر کدام از آن دوره ها، زندگی های متفاوتی از نظر اقتصادی و آزادی های اجتماعی و سیاسی داشتیم.
الان هم همین است، نه جلیلی و قالیباف، تغییرات بنیادین در کشور رقم خواهند زد و نه پزشکیان. ولی هر کسی تایید می کند که کشوری که جلیلی یا قالیباف رئیس جمهورش باشند، متفاوت تر از کشوری است که پزشکیان رئیس جمهور آن است و این تفاوت، یعنی تفاوت های جدی در زندگی های شخصی و خانوادگی و کاری هر کدام از ما.
بعد از تحریر:
روزی که لباس شخصی ها به دانشگاه تبریز حمله کردند، پزشکیان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی تبریز بود و در حمایت از دانشجویان، مقابل مهاجمان ایستاد و کتک خورد و زخمی هم شد.
در همان دوران، رکورد احداث خانه های بهداشت در مناطق محروم را شکست و به حدی موفق بود که برای حضور در دولت از او دعوت کردند.
در سال هایی نیز که وزیر بهداشت دولت خاتمی بود هم برخلاف خیلی از مدیران که تا به جایی می رسند انواع امتیازات را برای خود و اطرافیانشان می گیرند، حتی امتیاز مطب هم نگرفت و تمام دوران پزشکی اش را در بیمارستان های دولتی طبابت کرد و ریالی از هیچ بیماری نگرفت و به حقوق بیمارستان بسنده کرد.
در تمام سال هایی هم که اصولگرایان اکثریت مجلس را در اختیار داشته اند، او از معدود نمایندگانی بود که در برابر آنها ایستاد و صدای مردم بود: از ماجراهای سال 88 تا حوادث 1401.
بنابراین او در زمانی که می توانست در سمت عافیت طلبی بایستد و دنبال نفع شخصی باشد، سمت مردم ایستاد و هزینه داد و فقط به همین دلیل است که حرف های امروزش باور پذیر است و الا من هم می گفتم برای کسب رأی چنین می گوید.
حالا که او سال ها سمت مردم بوده، از منظر مرام و معرفت می گویم که حالا هم نوبت ماست که به اندازه دادن یک رأی که کاری سهل برای ماست، ما هم سمت او باشیم و تنهایش نگذاریم و مشوق دیگران باشیم که آنها هم سمت مردم بایستند؛ همین!