۱۷ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۷۸۹۲۰
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ - ۱۲-۰۴-۱۴۰۳
کد ۹۷۸۹۲۰
انتشار: ۱۶:۰۶ - ۱۲-۰۴-۱۴۰۳
یک چهره – یک روایت

ترور عشقی 100 ساله شد/ معمای قتل شاعر و روزنامه‌نگار شهیر شهر

ترور عشقی 100 ساله شد/ معمای قتل شاعر و روزنامه‌نگار شهیر شهر
"زن و مرد تهران بر این بیچاره گریســتند، بازارها بسته شــد، همۀ مردم راه افتادند. از شــاه‌آباد به لاله زار، از آنجــا به میدان توپخانه، به بازار، چهارسو، مسجدجامع، ســرقبرآقا، دروازۀ شــاه عبدالعظیم و ابن بابویه مشایعت شد"- ملک الشعرای بهار

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «او را به خانه اش بردیم. پیراهن خونین او را سپردم که نگذارند از بین برود. در خانه اش شسته شد  و در مسجد سپهسالار به امانت نهاده شد  و روی ورقۀ کوچکی مضمون این عبارات مختصر چاپ شده و در شهر منتشر گشت: عشقی مُرد، هر کس بخواهد از جنازۀ این سید شهید مشایعت کند فردا صبح بیاید به مسجد سپهسالار.

     فردا صبح شــهر تهران، علمای بزرگ، فضلا، محصلین، کسبه و دیگران آمدند. بچه هــای محلۀ عشــقی (اطراف شاه آباد) به ریاســت مرحوم نایب فتح الله و بســتگان او و جوانان و جوانمردان شاه آباد طوق و علــم را بلند کردند و جنازۀ شــاعر جــوان را در حالتــی که پیراهــن خونین او روی تابوت بــود، برداشــتند. زن و مرد تهران بر این بیچاره گریســتند، بازارها بسته شــد، همۀ مردم راه افتادند. از شــاه آباد به لاله‌زار، از آنجــا به میدان توپخانه، به بازار، چهارسو، مسجدجامع، ســرقبرآقا، دروازۀ شــاه عبدالعظیم و ابن بابویه مشایعت شد. گفتند که چنین وفاداری یی نســبت به هیچ پادشاهی نشده است!

   [...] در مسجد جامع اهالی چاله میدان نمی گذاشــتند جنازه را برداریم  و می گفتند تا قاتل عشــقی را به ما ندهند نمی گذاریم او را دفن کنند. بــه هر زحمتی بود آنان را قانع کردیم، و با دعوا و کشاکش جنازه را به دروازه رساندیم، زیرا می دانستیم که قاتل عشقی  را کسی نمی تواند به ما بدهد».

میرزاده عشقی

    این عبارات را ملک‌الشعرای بهار در کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران دربارۀ میرزادۀ عشقی شاعر شهیر و شهید شهر نوشته که امروز 12 تیر 1403 خورشیدی یکصدمین سالگرد ترور او ست در کوچه پس کوچه های کاشف‌السلطنه تهران که بامدادان هدف گلوله قرار گرفت و پیکر خونین او را به بیمارستان نظمیه بردند و اولین کسی که بر بالین او حاضر شد ملک الشعرای بهار بود و شرح آن را نوشت و در بالا آمد.

   نام اصلی او سید محمدر ضا کردستانی بود؛ روزنامه نگاری که تنها 30 سال زندگی کرد و در پی جنگ جهانگیر اول در جوانی همراه شماری از فعالان سیاسی به استانبول مهاجرت کردند تا دولت در تبعید تشکیل دهند و البته تلاش شان به ثمر ننشست.

شهرت اصلی او اما به خاطر مخالفت با قرارداد 1919 بود و مدت کوتاهی هم به زندان افتاد و بعد از آن به اصفهان رفت و این بار ذوق هنری خود را با اولین اپرا در ایران به نمایش گذاشت: رستاخیز ایران در ویرانه های مداین.

در سال 1300 امتیار نشریه «قرن بیستم» را دریافت کرد و در فضای رعب و وحشتی که ایجاد شده بود هم دست از نوشتن نکشید و مهم ترین مخالفت او با جمهوری خواهی سردار سپه بود که آن را اصیل نمی دانست.

  گفته می شود ضاربان او سه مامور نظمیه بودند ولی هیچ گاه بازداشت و مجازات نشدند. 

یکی از خواندنی‌ترین کتاب‌ها دربارۀ او را در روزگار ما روزنامه‌نگار صاحب‌سبک و بسیار خوش‌قریحه ایرانی – محمد قائد- نوشته با عنوان‌: «عشقی؛ سیمای نجیب یک آنارشیست‌» و جدای نگاه و زاویۀ انتقادی می‌دانیم که محمد قائد نثر منحصر به فردی دارد و از حیث نثر مانند دو اثر بسیار خواندنی دیگر او (‌ظلم و جهل و برزخیان زمین همچنین دفترچه خاطرات و فراموشی) قابلیت چند بار خواندن دارد.

 خوش بختانه این کتاب به خاطر نام هر دو – عشقی و قائد- بارها چاپ شده و توصیف نویسنده درباره او شاید به شناخت بیشتر از شخصیت عشقی یاری رساند. سال ها قبل محمد قائد دربارۀ میرزادۀ عشقی به روزنامۀ اعتماد گفته بود: 

  «عشقی آدمی بود نوآور و نوجو و حامل و ناقل و فریاد زننده احساسات سیاسی. کسی در سروده‌ها و نوشته‌های او دنبال بحث سیاسی به معنی استدلالی که قابل اجرا باشد، نمی‌گردد. جوان و رعنا و خوش پوش، تا حدی خارجه ‌دیده، صریح و نترس و بی‌باک. از همه مهم‌تر نخستین کشته راه آزادی در دهه استبداد صغیر و استقرار دولت مشروطه و به نظر من به بیان دقیق‌تر، شهید راه سوء‌تفاهم.

شکلک‌هایی که انتشار آن‌ها پای او نوشته شد، کار او نبود و به او ارتباط مستقیمی نداشت. در آخرین دوره اندوه و افسردگی شدید، روزنامه‌اش را واگذار کرده بود و در ویرایش آن دخالتی نداشت. از انتشار آن در روز شنبه تا گلوله صبح پنج شنبه ظاهراً روزها و شب‌هایش در اضطراب و هراس از عواقب حتمی مضحک ‌قلمی‌های بی‌سابقه و بی‌نظیر گذشت. ظهر پنج شنبه 12 تیر 1303 همه ملتفت شدند که زنگ تفریح تمام شد و قضیه جدی است.»

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۵ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
21
تشکر آقای خدیر
ایران دوست واقعی هستید
دستتان درد نکند که از عشقی شاعر شهید یاد کردید .
درود بر شما
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۲ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
6
آقای خدیر عزیز،
لطفا بیشتر از این محتوا ها بذارید. بسیار گیراست..
ای کاش محتوای تصویری هم تولید می کردید.. یک مورد از محتوا های شما رو سایت تابناک دیدم و بسیار جالب بود.
عصر ایران گاهی محتوای تصویری هم منتشر می کنیم. اما نوشتن حس دیگر دارد.
ناشناس
United States of America
۱۸:۱۵ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
6
2
البته خاطراتی نیز در خبرآنلاین منتشر شده بود که قتل عشقی را نتیجه ی یک "دعوای عشقی" دانسته بود.
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
0
در این روزگاری که دوباره دشت بی فرهنگی ما هرز تموم علفاش (طی صد سال گذشته همیشه همین بوده ) نوشته های شما تلنگری است که ایرانی بودن و فرهنگ دوست بودن را یادمان می آورد ،
باعث شدید بروم سراغ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، فکر می کنم به جای دیدن مناظره بی حاصل امشب ، این کتاب را اگر مطالعه کنم به صواب نزدیک تر است .
عصر ایران

مناظره اتفاقا تفاوت دو رویکرد توهمی و واقعی را کاملا روشن کرد. بی حاصل نبود. حاصل آن را جمعه خواهیم دید.

احمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۲۵ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
3
حدافل نامی هم از همدان میاوردی . اخه او متولد همدان و نماینده همدان در مجلس و مدیر نشریه در همدان و
عصر ایران ممنون از تذکر شما.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
0
روح همه میهن دوستان و عشاق سرزمین پارس شاد باد
حامی
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۴ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
0
درود بر شما. یاد شهیدان آزادی وطن، میرزاده عشقی ، فرخی یزدی و شهیدان روزگار ما گرامی باد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۴ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
0
0
آقای خدیر
متاسفانه ،عشقی قربانی توهمات خود شد . عشقی به دنیا به شکل ایده آل نگاه می کرد نه به صورت واقع گرا . و متاسفانه جان خود را بر سر توهمات خود از جامعه ،سیاست از دست داد . آخر یک شاعر که جز قلمش چیز دیگری ندارد چگونه می خواهد با افرادی که سرتاپا مسلح اند به انواع اسلحه و نیروهای مزدور هم در سازمان های امنیتی و‌ پلیسی تمام حرکات را زیر نظر دارند مبارزه کند . در یک کلام ،عشقی شیوه مبارزه را بلد نبود و به بیان قاضی شارح :خود خویش را بر دار کرد
عصر ایران آقای قائد هم در کتاب اشاره شده تقریبا نظر شما را دارد. ولی نباید فراموش کنیم که این گونه افراد به خاطر این که تنها دغددغه خود را ندارند و دغدغه جامعه را دارند قابل احترام اند. چرا در قانون اساسی می گویند رسیدگی به جرم های سیاسی و مطبوعاتی باید با حضور هیات منصفه باشد؟ چون با دغدغه جامعه بوده و هیات منصفه به عنوان نماینده وجدان عمومی باید این را تشخیص بدهد.
نادر33
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۵ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
0
1
این شاعر آزاد اندیش میرزاده عشقی روحش شاد و یادش همیشه گرامی که شاعر و شهید در راه وطن بود و دغدغه و عرق ابران داشت
ممنون از شما عصر ایران که یاد شعرا و روشن فکران واقعی را گرامی میدارید میرزاده عشقی کردستانی را بنده کتاب چاپ قدیمش را دارم بسیار شعرهای گیرا و پرمغز و زیبایی دارد روحش در جهان مینوی شاد باد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
0
0
درود بر آقای خدیر. وسط مشغله فکری انتخاباتی از یاد میرزاده عشقی غافل نشده. هم به کتاب بهار اشاره کردین و هم یک کتاب خیلی خوب از آقای قائد رو معرفی کردین. نثر خیلی خوبی داره محمد قائد و خودت هم شبیه اون می نویسی.
عصر ایران لطف دارید. یک کتاب محمد قائد ( ظلم و جهل و برزخیان زمین) آن قدر خواندنی وشیرین است که بعید است با یک بار خواندن آن را کنار بگذارید.
آگرین
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۱ - ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
0
0
سپاس از شما که از عشقی یاد کردید که پس از صدسال هنوز برای ایرانیان نام آشناست