بزنگاه معرفی کابینه وزرای رییس جمهور و تلاقی آن با روزهای اوج گرمای تابستانی، فرصتی شده تا دیدگاه های سیاسی یا منافع متفاوت، آدرس غلط دادن در علل ناترازی برق را وسیله ای برای نیل به غرضهای سیاسی خود قرار دهند.
به گزارش عصر ایران؛ با بررسی اتهاماتی که در این میان، به مجموعه مپنا در این خصوص وارد می شود، سعی کردیم فضای صنایع و مشکلات دیگر کشور را در بستر یک دهه گذشته و به خصوص دوره مذاکرات برجام و پس از آن با دقت بیشتری ببینیم و چنین دستگیرمان شد که:
سازنده انحصارگر داخلی نبود که دخالت کند و در نتیجه شركتهاي بزرگ هواپيماسازي اروپا و امريكا آمدند سرمايه گذاري كردند و ما الان در داشتن و استفاده از انواع هواپيما مشكلی نداريم!
در صنعت نفت و گاز، اجازه ورود و سرمایه گذاری به توتال و شل و اكسون موبیل و لينده و اني و شل و غیرهم داده شد و آنها هم آمدند سرمايه گذاري كردند و ما الان در زمينه توليد انواع تجهيزات بالا ميان و پايين دستي نفت و گاز مشكل نداريم و توسعه همه میدانهای نفت وگاز ما به خاطر نبود انحصارگر داخلی به خوبی محقق شده است!
در صنعت آب هم غول انحصارگر داخلی وجود نداشت که دخالت کند و در نتیجه همه از شرق و غرب عالم با دست گشاده انواع سایتهای شيرين سازی و بازچرخانی آب کشور را با تامین مالی ساختند و ما الان مشكل آب نداريم!
و البته دهها چالش ديگر کشور كه به اصطلاح انحصارگرایی نداشت که در آنها دخالت کند و الان مسائل آنها حل شده و فقط برق مسأله دار است، چون سازنده داخلی نگذاشت دیگران بیایند و آباد کنند!
اما خوب است ببینیم در همین سالهایی که سازنده داخلی متهم به بستن راه بر دیگران شده، داده های دنیای واقعی در مورد عملکرد او و دیگران چه می گوید:
اول اینکه اگر فکر می کنید سازنده داخلی اساسا انحصار برقرار کرده و از واردات جلوگیری نموده، اشتباه می کنید. به همان اندازه که نسل جدید نیروگاههای داخلی در این سالها ساخته شد، واردات خارجی وجود داشت، اما با این تفاوت که داخلی ها پشتیبانی کامل دارد و خارجی ها در شرایط تحریم های مالی و بانکی، تقریبا امکان تکمیل و پشتیبانی ندارد، به طوری که مسوولان وزارت نیرو در خصوص اتکا به این واحدهای جدید خارجی در دوران سخت ناترازی برق، مستاصل شده اند.
توضیح بیشتر اینکه بعد از بر هم زدن توافق برجام از سوی آمریکا، فاینانس خارجی منتفی شد. با این وجود، نیمی از قرارداد احداث ۵۰۰۰ مگاوات نیروگاه کلاس اف توسط داخلی ها و با منابع مالی داخلی (غیر صندوق توسعه ملی!) به نتیجه رسید و واحدهای آن در نیروگاههای هنگام، دوکوهه، سهند و فولاد مبارکه راه اندازی شده اند و پشتیبانی و تامین قطعات داخلی دارند.
در مقابل نیروگاه های کاسپین، هریس، دالاهو، فولاد بوتیا، لامرد و قشم پاسارگاد (مجموعا ۷ واحد توربین گاز و ۴ توربین بخار که بعضا با منابع صندوق توسعه ملی وارد شده اند)، هر یک در راه اندازی، پشتیبانی بهره برداری و تعمیرات یا تامین قطعات وضعیتی نگران کننده دارند.
واحدهای بخار دالاهو و فولاد بوتیا با وجود تکمیل تقریبی نصب، یک سال است که امکان راه اندازی نداشته اند، واحد لامرد اساسا نصب نشده و به عنوان یک سرمایه ملی راکد افتاده، و واحد قشم پاسارگاد بعد از دو سال از راه اندازی هنوز تست عملکردش میسر نشده…