علی متقیان در روزنامه اطلاعات نوشت: امروز که خوشبختانه دولت وفاق ملی برسر کار آمده و با قبول مسئولیت تمامی طیفهای سیاسی در دولت آقای پزشکیان، دولت چهاردهم همانند دولت سیزدهم، یکبعدی و در اختیار گروه خاص نیست؛ میتوان به طرحهای جدیدی اندیشید و امیدوار بود که در سایه وفاق ملی و تغییراتی در حکمرانی، دولت بتواند در جامعه تأثیر بسزایی داشته باشد.
تجربه ثابت کرده، نه تنها در نظام جمهوری اسلامی، بلکه در طول تاریخ مردم ایران، خیلی از دولتها، مردم را با وعدهها، قولها و برنامههای روی کاغذ سرگرم کردهاند و با بزرگنمایی خبری و ارائه توضیحات مفصل پیرامون آینده، مردم به انجام طرحهایشان امیدوارشدهاند. از سوی دیگر با کمال تأسف، رسانههای ایران هم، از بدو تأسیس تا امروز، بر دو محور مسئولمداری و خبرهای وعدهای استوار بودهاند و همچنان پایبند هستند.
در خبرهای بسیاری دیدهایم که فلان شخص در مقام فلان مسئولیت، گفت که در آیندهای نه چندان دور، فلان طرح راهاندازی شده و مردم فلان منطقه، از چه نعمتهایی برخوردار خواهند شد .
این مدل را تاکنون در صدر خبرهای صدا و سیما و تیتر اول روزنامهها و تاپ خبرگزاریها به کرات و بسیار، شنیده و مشاهده کرده و با ادبیات آن آشنایی زیادی داریم. اما این که همین طرح چه زمانی اجرایی خواهد شد و منافع آن چه زمانی به مردم خواهد رسید، مشخص نیست .
همچنین در هنگام بودجهنویسی و تعیین برنامههای عمرانی، برای تخصیص بودجه، از طرحهای بسیاری نام برده خواهد شد که در صورت تحقق و اجرا، نجات یک استان را به ارمغان خواهند آورد. هرکدام از این طرحها هم با توجه به قدرت نماینده و نفوذ او بین نمایندگان، به عنوان طرح ملی تصویب میشود و بودجهای هرچند در ابتدا مختصر، برای آن اختصاص مییابد؛ اما از این که طرح مذکور چهقدر برای استان ارزش داشته و تا چه حد قابلیت اجرا دارد، سخنی به میان نمیآید تا اینکه دوره نمایندگی حامی طرح، خاتمه یافته و از قدرت چانهزنی او کاسته میشود و طرح هم رو به افول نهاده و کار زخمی شده بهعنوان مشکل عمده استان برای سالهای متوالی باقی میماند.
مسأله دیگر طرحهایی است که در سفرهای استانی رئیسجمهوریها، مانند قارچ سبز شده و بستگی به حال و هوای سفر و اصرار امام جمعه و نمایندگان مردم و حتی نمایندگان دولت، به رئیسجمهوری تحمیل شده و بدون اینکه بودجه ملی برای آن در نظر گرفته شود، برای اجرای آن از رئیسجمهوری وعده گرفته و بهعنوان مصوبه سفر استانی، با بودجه محدودی که شاید اختصاص پیدا نکند، به تصویب میرسد و با اعلامی پرسروصدا، باعث خرسندی مردم شهر میشود.
اینگونه موارد در طول ۴۵ سال نظام، به حدی قابل مشاهده است که به اشارتی، ذهنها، به سوی مصداقهای رهاشده و ناتمام میرود.
باید بررسی کرد اشکال کار کجاست و چرا با وجود تصویب و اجرای بسیاری از طرحها مشکلات همچنان پا برجا هستند؟ چرا با مشکل برق مواجهیم؟ چرا کمبود آب داریم و دسترسی به آب سالم و بهداشتی برای همه وجود ندارد؟ دلیل کمبود انرژی چیست؟ چرا علیرغم داشتن رتبههای اول در ذخیره انرژی، زمستانها با کمبود گاز مواجه میشویم؟ مشکلات راه و جاده و ریل و هواپیما و صنعت و مسکن و... از کجاست؟ چرا با این همه تلاش و رنج و کار و صرف سرمایه و زحمات همه دولتها، که برای مردم قابل مشاهده است، احساس تأمین امکانات آسایشی در مردم وجود ندارد؟
به نظر میرسد در میان این همه کار، دو حلقه مفقوده موجود است؛ یکی برنامهریزی دراز مدت با استفاده از علم آینده پژوهی و بهدست آوردن نیاز بلندمدت ده سال و بیست سال آینده و دیگری اختصاص بودجههای عمرانی برای حل مشکلاتی که بیست سال بعد، برای مردم پیش میآیند.
برهمین اساس، مهمتر از انجام کار و اجرای طرحها، راهاندازی نهضت پاسخگویی در کشور، اهمیت خاص دارد.
دولت چهاردهم در ابتدای کار میتواند این نهضت را در کشور راهاندازی کرده و دستور بررسی حداقل برنامههای کلان کشور را صادر کند. برای انجام این مهم، باید گروهی متخصص و توانمند را بدون حب و بغض جناحی و خطی، با تفکر غیر جانبدارانه، انتخاب کند تا بر اساس تخصص و عدالت، برنامهها و وعدههای گذشته مسئولان را به صورت تخصصی، احصا و بررسی کرده، نتیجه آن را به دولت و مردم گزارش دهند تا درصورت تشخیص تعلل و کوتاهی، مدیران وقت به دست قانون سپرده شوند و پاسخگوی اعمال خود باشند .
برای مثال؛ امروز کشور با کمبود برق مواجه است. سؤال اینجاست: آیا این مشکل یکشبه بهوجود آمدهاست؟ آیا تا دیروز وجود نداشته و همه مردم و صنعت و ...در آرامش و آسایش از وفور نعمت برق برخوردار بودند و یکباره امروز با کمبود برق و خاموشی مواجه شدهاند؟ یا اگر به خبرها و برنامهها و وعدهها و گفتهها و کلنگزنیهای احداث نیروگاه و ... در دورههای قبل مراجعه کنیم، مشخص میشود که مسئولان گذشته هم با کمبود برق مواجه بوده و تصمیم داشتهاند، برای رفع مشکل تلاش کنند، اما به دلایلی ، موفق نشدند نیروگاه احداث کنند یا فلان طرح را عملیاتی کنند یا بودجه نداشتهاند یا تحریم باعث شده و دهها دلیل دیگر.
درصورتی که نهضت پاسخگویی در کشور راهاندازی شود و تمامی وعدههای وزرا و مسئولان گذشته، زیر ذرهبین متخصصان قرار گیرد، آن وقت است که درمییابیم کدامها خوشنام هستند و شایسته تقدیر و کدامها باید برای کارهای نکرده و خطاهای انجام شده و وعدههای عملنکرده پاسخگو باشند.
نمونه بارز این مدل طرحهای مقطعی، اجرای طرح مونوریل شهر قم است که با هزینه سنگینی که میتوانست برای شهر قم نجاتبخش باشد، با سرعت تمام آغاز شد و به چهره رودخانه و شهر آسیب رساند و عمده کار به انجام رسید، اما هیچگاه برای مردم قم اثربخش نخواهد بود و گرهای از ترافیک شهر باز نخواهد کرد .
اما آیا کسی هست بررسی کند که چرا این هزینه به مردم قم تحمیل شد؟ ضرورت احداث سازه سنگین پرهزینه چه بود و سفره چه کسانی را کوچک کرد و چند درصد بر تورم مملکت افزود؟ متأسفانه احدی پاسخگو نیست و هیچ دستگاهی رسیدگی نمیکند. زیرا پاسخگویی به خسارات وارده توسط مسئولان هیچگاه به صورت رسمی در دستور کار قرار نگرفته و مردم نشنیدهاندکه فلان مدیر بهدلیل بیکفایتی عزل شده و با بررسی تصمیمات خطای او، این میزان به کشور خسارت وارد شدهاست.
در فرهنگ مردم ایران دوگروه انسانهای شریف و بیگناهی هستند؛ گروه اول مدیرانی که قرار است در جلسه تکریم و تودیع از آنان تقدیر به عمل آید. در جلسه تقدیر از مدیر رفتنی و آمدن مدیر جدید، هرچه خوبی است، در وصف مدیر رفتنی به زبان میآورند و از خوبی و نیکوکاری و کار بلدی او سخن میگویند؛ گویا این مدیر که امروز قرار است تودیع شود، از بهترینها بوده و چنان کارنامه مشعشع و موفقی از او ارائه میشود که مقام بالاتر به خود میگوید عجب مدیری را از دست میدهد! و چنان هدایایی ردوبدل میشوند که هرمدیری هوس رفتن میکند! اما وقتی مدیر بعدی بر کار مسلط میشود و اقدامات قبلی را با دقت مینگرد، اعلام میکند که ویرانهای را تحویل گرفته که هیچ رابطهای با سخنان و خوبیها و توصیفات آن جلسه ندارد. این از خصایص ایرانیان است و بس...
دومین گروه، افرادی هستند که عمرشان در این دنیا پایان رسیده و دعوت حق را لبیک گفته و سر به تیره خاک فرو بردهاند. این دسته افراد هم میان مردم، آدمهای بسیار خوبی هستند که ما را تنها گذاشته و رفتهاند.
تفاوت این دو گروه این است که آنکه دنیا را ترک کرده و به عقبا پیوسته، در دستگاه عدل الهی، بایستی در برابر ذره ذره اعمال و تصمیمات و حقالناسی که به گردن اوست، پاسخگو باشد و نتیجه اعمال خویش را ببیند. اما آنکه در دنیاست، قرار نیست بابت تصمیماتی که در دوره تصدی خود گرفته و زندگی مردم را با سختی مواجه کرده و جزو حق الناس است، پاسخی بدهد و خیلی راحت پست و مقام را تحویل داده، به دنبال پست و مقام دیگری میگردد تا با رزومهای که از خود به جای گذاشته، مقام بالاتری را اشغال کند و همیشه در هر دستگاهی و هر مسئولیتی، به عنوان متخصص، حاضر شود و پست بگیرد.
اگر آقای دکتر پزشکیان که مردم به او امید بستهاند، نهضت پاسخگویی را دردولت چهاردهم تأسیس و آغاز کند، میتوان به اعمال مدیران و مسئولان گذشته رسیدگی کرد و به مردم عزیز گفت که امروز با مشکل برق یا... مواجهید، این مشکل یکشبه بهوجود نیامده است.
در تاریخ فلان، چنین مصوبهای وجود داشته و این مصوبه را فلان مدیر به جای اجرا، در کشوی میز خود نگهداری کرده یا در اجرای آن کوتاهی ورزیده و لازم است امروز از ایشان بازخواست شود که روزی که برسر قدرت بودی و توان اجرا داشتی و دستورات شما همانند وحی الهی برای زیردستان لازم الاجرا بود، چطور به فکر مشکلات آینده جامعه نیفتادی و امروز سیاه را برای مردم باقی گذاشتی؟
اینجاست که اگر در این نهضت تعدادی، حتی محدود، مدیر مقصر، شناسایی و معرفی شوند، مردم خود تشخیص میدهند که فلان مدیری که خود را آنچنان ذیصلاح معرفی میکرد! چه زیانهایی به کشور وارد کرده و چه خسارتهایی به مردم تحمیل کردهاست.
نکته آخر؛ عدالت در رسیدگی توسط دستاندرکاران امر است که صرفا رضای حق تعالی را در نظر گرفته، هیچگونه خط و خطوط تفکر سیاسی، در رسیدگی به پروندهها، نداشته باشند .
باشد تا با تشکیل نهضت پاسخگویی، همه مدیران، خداوند را بر اعمال خود شاهد و ناظر ببینند و به رفع مشکلات مردم بیندیشند.