عصر ایران ــ یکی از وزرا پیش ذوالنّون مصری رفت و همّت خواست؛ که روز و شب به خدمتِ سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را، عَزَّ وَ جَلَّ، چنین پرستیدمی که تو سلطان را، از جملهٔ صِدّیقان بودمی.
این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر اینجا بشنوید
گر نه اومید و بیمِ راحت و رنج
پایِ درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی
ای شکم حیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
انهم خدمت هر .....
در برخی نسخه ها آمده به نانی بساز ولی این خوانش بر اساس نسخه فروغی است که آمده به تایی بساز. به نظر می سازد به تایی بساز درست تر باشد چون آن طرف هم می گوید دوتا. شبیه این مورد را در کلمه تن آسانی شاهدیم که برخی می گویند تن آسایی در حالی که آسا برای شباهت به کار می رود و تن آسان به معنی تنبلی است. ادعا نمی کنیم خوانش بی نقص است ولی سعی شده در موارد مبهم بررسی یا ذیل مطلب توضیح داده شود.
یک دنیاگفتنی برای انسان دارد.
ممنون از نشر این حکایت زیبا