این روزها عباراتی مثل «من دیگر با هیچکس ارتباط ندارم»، «تنهایی برای من بهتر است» یا «من مثل عقاب تنهام و از این تنهایی لذت میبرم» زیاد شنیده میشود. درست است که گاهی فاصله گرفتن از دیگران و داشتن زمانی برای خود میتواند مفید باشد، اما آیا تنهایی طولانیمدت واقعا راهحل مناسبی است؟ در این مطلب به این موضوع خواهیم پرداخت که چرا انسانها به تایید و تعلق نیاز دارند.
برای بررسی بیشتر این مساله، با فاطمه السادات آزادی نژاد (فریناز)، روانشناس بالینی، گفتگویی داشتیم. در این گفتگو که برای سایت عصر ایران تهیه شده، به بررسی مسائلی مانند طرد شدن از جمعها، نیاز به تایید و مفهوم افراد «سمی» پرداختهایم.
این روزها بسیاری از افراد وقتی احساس میکنند در جمعی پذیرفته نمیشوند یا تجربه شکست عاطفی دارند، ترجیح میدهند از دیگران فاصله بگیرند. چرا به نظر شما چنین واکنشی به وجود میآید؟اغلب دلیل این رفتار، فرار از نیاز به تایید است. وقتی احساس میکنیم که دیگران ما را درک نمیکنند یا پذیرا نیستند، فکر میکنیم که شاید تنهایی گزینه بهتری باشد. اما باید توجه کنیم که این تصمیم به نوعی انکار یکی از نیازهای اساسی انسانهاست.
آیا این نیاز به تایید جزو نیازهای طبیعی انسانهاست؟
بله، دقیقا! همانطور که در هرم معروف مزلو آمده است، بعد از نیازهای اساسی مانند نیازهای زیستی و امنیت، «نیاز به تعلق و تایید» در درجه بعدی قرار دارد. انسانها بهطور طبیعی به دنبال ارتباطات مثبت و پذیرش هستند. این نیاز تنها یک مساله سطحی نیست، بلکه جزو فرآیند رشد و هویتیابی و یافتن معنا در زندگی ماست و زمینهساز دستیابی به مراحل بعدی نیازهای این هرم همچون عزتنفس، احساس ارزشمندی و خودشکوفایی خواهد شد.
آیا فکر میکنید دور شدن از جمعها راهحل مناسبی است؟
نه همیشه. گاهی اوقات فاصله گرفتن از جمع میتواند مفید باشد، به ویژه زمانی که قصد داریم هویت خود را بازتعریف کنیم. اما اگر این فاصله به انزوا تبدیل شود، میتواند عواقب منفی به دنبال داشته باشد. در تعامل با دیگران است که انسان خود را بهتر میشناسد و رشد میکند. بدون این ارتباطات، حتی ممکن است خودمان را گم کنیم.
بسیاری از افراد معتقدند که کنار گذاشتن افرادی که آنها را «سمی» میدانند، به آرامش بیشتر منجر میشود. نظر شما در این باره چیست؟
راستش من با اصطلاح تِرِند شدهی «آدمهای سمی» موافق نیستم. استفاده از این برچسبها بیشتر باعث قضاوت میشود تا کمک به حل مشکل. البته قطع ارتباط با افرادی که به ما آسیب میرسانند میتواند در ابتدا آرامشدهنده باشد، اما این کار به راحتی قابل انجام نیست. ارتباطات انسانی، بهویژه با افراد نزدیک، به طور طبیعی دشوار است. گاهی وقتی از دیگران فاصله میگیریم، دچار احساس تنهایی و حتی پوچی میشویم. از منظر روانشناسی تکاملی هم، انسانها به گونهای طراحی شدهاند که در جمعها رشد کنند، بنابراین این ارتباطات جزیی از بنیان تمدن بشری است.
اگر فردی از جمع فاصله بگیرد و به تنهایی دچار شود، چگونه میتواند تعادل را دوباره برقرار کند؟
اولین گام این است که باید به نیازهای درونی خود توجه کنیم و آنها را بپذیریم. این که بخواهیم دیده شویم و تایید دریافت کنیم، نه تنها ضعف نیست، بلکه جزو نیازهای طبیعی انسانی است. سپس باید به مرور در جمعهایی قرار بگیریم که ارزشها و هویت ما را درک کنند و برای ما احترام قایل شوند، در ابتدا شاید سخت باشد، شاید چند تجربهی منفی دیگر به ارتباطمان اضافه شود، اما این تکرار به خودمان هم کمک میکند گرههای روابطمان را بشناسیم و کمکم وارد ارتباطات بهتری بشویم.
آیا ممکن است خود ما همان فردی باشیم که دیگران از ما دوری میکنند؟
کاملاً ممکن است. قبل از اینکه دیگران را قضاوت کنیم، باید خود را بررسی کنیم. آیا رفتارهای ما به نوعی موجب طرد شدنمان شده است؟ خودشناسی به ما کمک میکند تا متوجه شویم مشکل از کجاست.
شما گفتید که با عبارت «آدمهای سمی» مخالفید. چرا؟
واقعیت این است که این اصطلاح برچسب زننده و قضاوتگرانه است. ما انسان «سمّی» نداریم، بلکه رفتارهای سمّی داریم. این رفتارها معمولا ناشی از مشکلات درونی یا تجربیات سخت گذشته انسانها هستند. بهجای برچسب زدن، بهتر است این افراد را هم درک کنیم و با نگاهی مشفقانهتر به اطرافیانمان زندگی کنیم. اینکه بتوانیم گاهی خودمان را جای دیگران قرار دهیم و از جایی که آنها هستند به زندگی نگاه کنیم، حس بهتری به خودمان میدهد. البته منظورم این نیست که خودمان و نیازهایمان را نادیده بگیریم، ولی اطمینان دارم، اندکی درک متقابل باعث بهبود روابط و و حال بهتر خودمان میشود.
سوال: و جمعبندی پایانی؟
در دنیای شلوغی که گاهی خودمان را در آن گم میکنیم، شاید بزرگترین هدیهای که میتوانیم به هم بدهیم، درک و حضور در کنار یکدیگر است. در نهایت، همهی ما در جستجوی یک پناهگاه از فهم و محبتیم، جایی که در آن احساس کنیم تنها نیستیم. گاهی تنها چیزی که نیاز داریم، همان همدلی است که قلبهایمان را به هم میپیوندد و آنوقت است که دنیا برای همهی ما، شیرینتر میشود.
درخواست من به عنوان یک دانشآموخته رشتهی روانشناسی و اطمینان از اثربخشی آن، این است که اگر احساس میکنید که بار زندگی سنگینتر از آن چیزی شده که بتوانید با آن کنار بیایید، از مراجعه به یک روانشناس یا مشاور متخصص نهراسید. دریافت کمک حرفهای نه تنها نشانهی ضعف نیست، بلکه یک تصمیم شجاعانه برای بهتر شدن است. هر کسی ممکن است در برههای از زندگی نیاز به راهنمایی و حمایت داشته باشد. با یک گفتگوی ساده و حمایتهای علمی، میتوانیم مسیر راحتتری را برای بهبود حال خود و روابطمان پیدا کنیم.