با جملاتی از مصاحبه اش که در یادنامه او به چاپ رسیده است، نگاهی داریم به عکسهایی زیبا از زندگی زیبایش.
در همان گتوند تا پنج ابتدایی درس خواندم و برای دوره راهنمایی و دبیرستان به دزفول امدم.
بچهها
از روی در پریدند داخل و در را باز کردند. بعد ما وارد شدیم. به قول امام
خمینی با اشغال سفارت آمریکا انقلابی بزرگتر از انقلاب اول رخ داد.
به جبههها میرفتیم. اهواز - دزفول
خلیج فارس -هویزه. حتی زمانی که خرمشهر در اشغال دشمن بود، کانالهایی در
این سمت حفر کرده بودند که به دشمن خیلی نزدیک بودند میرفتیم و شعر و
داستان میخواندیم.
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطره ها را نفروشید
سه یار. سه همدم سه مسافر - قیصر و سید حسن و سلمان.
نه از مهر و از کین می نویسم
نه از کفر و از دین می نویسم
دلم خون است میدانی برادر
دلم خون است از این می نویسم
لبخند تو خلاصه خوبیهاست
لختی بخند خنده گل زیباست
من و حسینی و ساعد و مهدیزاده در بخش شعر حوزه هنری بودیم. مخملباف در داستان و فیلم.
و همه عزادار حتی واژهها
حسام الدین سراج: از کلام قیصر بوی معرفت استشمام میشد.
بی تو برگی زردم
به هوای تو میگردم...
دانشگاه تهران و دیدار آخر با قیصر.
و ما شهادت میدهیم که قیصر مهربان بود و بی کینه./ نماز بر قیصر در گتوند /