۱۶ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۵۸۰۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۵ - ۲۰-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۵۸۰۹
انتشار: ۱۲:۵۵ - ۲۰-۱۱-۱۳۸۹

عماد افروغ: گويا عده‌اي فراموش كرده‌اند كه چه عواملي موجب انقلاب شد/ يك پاي حكومت، مردم هستند

بايد توجه كنيم كه مردم‌سالاري فقط يك ظاهر و شكل نيست بلكه بايد با يك محتوا و جوهر پيوند بخورد و تاثيري بر روي مواجهه و تعامل دولت با مردم داشته باشد. ما نمي‌توانيم به قيمت القاء، مردم‌سالاري را محقق شده بدانيم و به قيمت القائات مختلف بگوييم مردم‌سالاري كاملا لحاظ شده است.

يك پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي، بيان قرائت‌ها و برداشت‌هاي مختلف از انقلاب اسلامي با توجه به پذيرش اصل انقلاب را موجب حل بسياري از مسايل فكري، معرفتي و سياسي دانست و تاكيد كرد كه در اين صورت پاي يك گفتمان مورد توافق به ميان مي‌آيد و منشاء يك نقد دروني مبارك مي‌شود.

عماد افروغ در گفت‌وگو با ايسنا، اظهار كرد: همواره گفته‌ايم كه با وقوع حادثه عظيم و گران‌سنگي مثل انقلاب اسلامي، ‌نياز به نقدهاي خارج از اين گفتمان نداريم؛ چراكه اين گفتمان از يك جامعيت كافي و مناسب برخوردار است.

گفتمان انقلاب، دغدغه‌هاي آزادي‌خواهي، عدالت‌طلبي و اخلاقي را در خود دارد

وي با بيان اين‌كه «گفتمان انقلاب اسلامي، هم دغدغه‌هاي آزادي‌خواهي، هم دغدغه‌هاي عدالت‌طلبي و هم دغدغه‌هاي اخلاقي، معنوي و عرفاني را به صورتي هماهنگ در خود دارد» افزود: بدين ترتيب اگر كسي خواهان آزادي، ‌عدالت و اخلاق است و نگاه جامعي دارد، مي‌تواند از اين گفتمان استفاده كند و اين مساله بسياري از هزينه‌ها را كم مي‌كند؛ البته اختلاف نظر به وجود مي‌آيد ولي آن اختلاف نظر در درون خانواده انقلاب مطرح مي‌شود. اين مساله يكي از آرزوهاي هميشگي ما بوده و احساس مي‌كنم كه دغدغه حضرت امام(ره) هم همين بوده است و آن‌جا كه بحث منشور برادري را مطرح مي‌كنند، در ذيل گفتمان انقلاب اسلامي و ابعاد و لايه‌هاي آن بوده است.

وي تاكيد كرد: اگر اين مساله به درستي جا بيفتد و اجرا شود، يعني بسياري از موانع را پشت سر گذاشته‌ايم و خود اين امر، يك پيروزي است. اگر بتوانيم اين را مطرح كنيم كه گفتمان مشترك بين تمام گروه‌ها و جريانات سياسي، گفتمان انقلاب اسلامي است و همه از منظر انقلاب اسلامي با هم بحث مي‌كنند، اين بزرگترين اتفاقي است كه مي‌تواند رخ بدهد.

شفاف شدن ضرورت انقلاب و ريشه‌يابي‌هاي آن، ابهامات تاريخي را رفع مي‌كند

اين نماينده پيشين مجلس با بيان اين‌كه «كسي نمي‌تواند وقوع انقلاب اسلامي را منكر شود و اين يك واقعيت بيروني و غيرقابل انكار است» افزود: در انقلاب اسلامي حادثه عظيمي رخ داد و يك رژيم كهن‌ شاهنشاهي سرنگون شد و كسي نمي‌تواند راجع به اين رخداد شك كند ولي ممكن است راجع به ماهيت، چرايي، مولفه‌ها و مباني نظري آن اختلاف نظر وجود داشته باشد و در اين‌جا پرسشي كه مطرح مي‌شود اين است كه آيا تمام گروه‌ها و جريانات سياسي راجع به ريشه‌ها و چگونگي انقلاب نيز اتفاق‌نظر دارند يا خير؟

وي خاطرنشان كرد: خوب است كه اين ريشه‌يابي‌ها شفاف و آشكار شود و ما ببينيم كه در چه بخش‌هايي اشتراك وجود دارد؛ چراكه همين نقاط مشترك مي‌تواند به ما كمك كند. اگر گروه‌هاي مختلف، ‌هم در مورد ضرورت رخداد انقلاب و هم در مورد ريشه‌ها و عواملي كه موجب شكل‌گيري انقلاب شده است، اتفاق‌نظر داشته باشند، بايد اين مساله را به فال نيك گرفت.

وي تصريح كرد: به نظر من بر سر ضرورت اين اتفاق و ريشه‌يابي‌ها اختلاف‌نظر وجود دارد ولي اگر اين مساله شفاف شود و گروه‌هاي مختلف موضع خود را با ادله روشن و كافي مطرح كنند، اين امر مي‌تواند منشاء رفع بسياري از ابهامات تاريخي و مفهومي شود.

گويا عده‌اي فراموش كرده‌اند كه چه عواملي موجب انقلاب شد

افروغ بر ضرورت اشتراك نظر در مورد ريشه‌هاي انقلاب اسلامي و تاثير آن بر حل اختلافات تاكيد كرد و با بيان اين‌كه «به نظر مي‌رسد كه يا ريشه‌هاي انقلاب براي برخي روشن نشده و يا برخي افراد دچار فراموشي شده‌اند» گفت: گويا عده‌اي فراموش كرده‌اند كه چه عواملي موجب انقلاب شد، ما در چه وضعيتي به سر مي‌برديم، رژيم شاه چگونه رژيمي بود، سياست‌هاي معطوف به آزادي، اخلاق و عدالت او چگونه بود، ارتباط ما با خارج از كشور به ويژه كشورهاي قدرتمند به چه شكل بود و چه شد كه هم به لحاظ اجتماعي و هم به لحاظ فكري و معرفتي، انقلاب رخ داد.

مشكل عمده ما، نظريه‌پردازي نكردن صحيح است

وي هم‌چنين با تاكيد بر اين‌كه «مشكل عمده ما، نظريه‌پردازي نكردن صحيح است» يادآور شد: بارها گفته‌ايم كه انقلاب هنوز به خوبي تئوريزه نشده است؛ چراكه اگر انقلاب به خوبي تئوريزه شده بود، بسياري از اين اختلافات را نمي‌داشتيم، چون هر كسي از ظن خود يار اين انقلاب مي‌شود و تفسير خود را خواهد داشت. اي كاش برخي راجع به اين تفسير فكر مي‌كردند چراكه گاه يك نگاه كاملا روزمره و گذرا به انقلاب اسلامي مي‌شود و تلاش نمي‌شود كه ابعاد ناگذرا و گذراي آن را با هم بررسي و حداقل مواضع خود را روشن كنند و پايبند به اين مواضع باشند.

وي ادامه داد: مشكل اينجاست كه اگر هم تلاش‌هايي صورت گرفته باشد، ‌هيچ التزام عملي به اين تلاش‌هاي نسبي نبوده است و مدام با تغيير موضع روبرو بوده و هستيم. شايد پرسش اساسي‌تر اين باشد كه چرا ما در برخي بخش‌ها اين‌قدر تغيير موضع مي‌دهيم؟ اين مساله ربطي به خود انقلاب ندارد و تا حدودي به فكر، فرهنگ، اخلاق و رفتار يك عده بر مي‌گردد؛ اين‌كه گروه‌هاي سياسي پايبند مواضع خود نيستند، مساله صرفا فردي و فكري و فرهنگي نيست، بلكه مساله ساختاري هم هست و بايد آن را به طور ريشه‌اي تحليل كرد.

در برخي بخش‌ها صرفا به جابجايي نيرو و عناصر اكتفا كرديم

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي با تاكيد بر اين‌كه «اين عامل ساختاري تا حدي موجب تذبذب برخي موضع‌گيري‌ها شده است» تصريح كرد: اگر با اين مشكل ساختاري مواجهه شود و آن را از بين ببريم، شايد شاهد اين تذبذب مواضع نباشيم. انقلاب براي خود تعريف دارد و به معني تحول ساختاري است. ما بايد شاهد اين تحول ساختاري در عرصه‌هاي مختلف مي‌بوديم ولي متاسفانه اين اتفاق هنوز بطور كامل رخ نداده و ما در برخي بخش‌ها صرفا به يك جابجايي نيرو و عناصر اكتفا كرديم و با يك روش‌شناسي غلط گمان كرديم كه اگر فقط افراد عوض شوند، تحول ساختاري هم خود به خود رخ مي‌دهد در حالي كه تحول ساختاري نياز به استراتژي مستقل، نگاه مستقل و مواجهه دارد.

بيش از رابطه ثروت - قدرت، شاهد رابطه قدرت - ثروت هستيم

وي افزود: چون چنين كاري صورت نگرفته است، در آن ظرف ساختاري به جاي مانده از رژيم گذشته مي‌كوشيم كه اهداف انقلاب را - ولو با شناختي اجمالي از اين اهداف- محقق كنيم و اين موجب تذبذب مواضع مي‌شود؛ چراكه ساختار، يك ويژگي دارد كه به تلون مواضع كمك مي‌كند و آن، ‌وجه ساختاري رابطه قدرت - ثروت با اتكا به اقتصاد نفتي است. اين رابطه قدرت - ثروت معنادار است، يعني به دليل استراتژي مركز پيراموني كه از زمان پهلوي وضع شد و بي‌ارتباط با سرمايه‌داري مركز نبود، بيش از آن‌كه شاهد رابطه ثروت - قدرت باشيم، شاهد رابطه قدرت - ثروت بوده و هستيم.

وي با بيان اين‌كه «در رابطه قدرت - ثروت، راه رسيدن به سرمايه سياسي، فرهنگي و اقتصادي، نفوذ در قدرت دولتي است»، خاطرنشان كرد: خود اين مساله به دليل وجه ساختاري ريشه‌داري كه ايجاد كرده است، خود به خود موجب تلون مواضع مي‌شود و افراد احساس مي‌كنند كه به گونه‌اي بايد وارد قدرت دولتي شوند و به همين خاطر برحسب شرايط تغيير موضع مي‌دهند. اين امر، به مشكل و مصيبت ساختاري تاريخي كه وجود داشته است، برمي‌گردد و چون هنوز فهم دقيقي هم از انقلاب به دست داده نشده و عملا به تحول ساختاري توجه نشده است، تا حدي شاهد تغيير مواضع هستيم.

افروغ با تاكيد بر لزوم فهم درست انقلاب اسلامي، اظهار كرد: اگر مي‌خواهيم با اين تغيير مواضع برخورد كنيم باز به اين مساله بر مي‌گرديم كه بايد انقلاب را فهم كنيم و به چرايي و چگونگي آن پاسخ دهيم، جوهر آن را بشناسيم و به تعريف حداقلي آن پايبند باشيم. هر زمان اين اتفاق رخ بدهد، معتقدم كه بسياري از مسايل فكري و ساختاري ما حل مي‌شود. ما توقع داريم كه برخي از گروه‌هاي شناخته شده به عامليت خود بيش از محدوديت‌هاي ساختاري توجه ‌كنند، يعني توجه بيشتري به رسالت تاريخي و انديشه‌اي خود داشته باشند.

برخي مي‌خواهند در ظرف به جاي مانده از رژيم قبل اهداف انقلاب را محقق كنند

وي تصريح كرد: چون تحول ساختاري نكرديم و در ظرف به جاي مانده از رژيم پهلوي مي‌خواهيم اهداف انقلاب اسلامي را محقق كنيم، خواه ناخواه بخشي از اين مشكلات توجيه‌پذير مي‌شود. معتقدم هر زمان كه تصميم بگيريم تحول ساختاري انجام دهيم و متناسب با اهداف انقلاب اسلامي، ظرف مناسب آن را مهيا كنيم، تا حدود زيادي از تلون مواضع كاسته مي‌شود؛ چراكه ديگر منفعتي در پس آن تغيير مواضع نخواهد بود و بدين ترتيب مشتركات بيشتر و ريشه‌هاي ساختاري قضايا حل و فصل مي‌شوند.

افروغ ادامه داد: اگر رابطه قدرت - ثروت را به هم بريزيم، از اقتصاد نفتي فاصله بگيريم و تحول ساختاري را در دستور كار قرار دهيم و ظرف مناسب تحقق اهداف انقلاب اسلامي را محقق كنيم، يقين دارم كه بسياري از اين تغيير مواضع فروكش مي‌كند. تغيير مواضع را نبايد صرفا فكري و معرفتي ريشه‌يابي كنيم؛ چراكه بخشي از تغيير مواضع ناشي از معضل ساختاري ماست و اگر انقلاب اسلامي تحول ساختاري انجام دهد، بخش عمده‌اي از مشكلات ساختاري تغيير مواضع از بين مي‌رود و حداقل با اين مساله روبه‌رو نخواهيم بود.

اگر حزب مي‌داشتيم، شايد تغيير مواضع را هم شاهد نمي‌بوديم

اين استاد دانشگاه با اشاره به اين‌كه «اين مساله را مي‌توانيم در قالب عقلانيت سياسي، تراكم تجربه سياسي و تحزب مطرح كنيم» تاكيد كرد: اگر حزب، عقلانيت سياسي و استفاده از تجربه متراكم سياسي مي‌داشتيم، شايد تغيير مواضع را هم شاهد نمي‌بوديم و دليل اين‌كه حزب نداريم نيز به خاطر همين رابطه ساختاري قدرت - ثروت و اتكا به اقتصاد نفتي است؛ چراكه وقتي رابطه قدرت - ثروت هست و اقتصاد نفتي هم در پس اين رابطه وجود دارد، مسوولان نيازي به احزاب، ماليات و توجه به گروه‌هاي قدرت در عرصه مدني ندارند بلكه برعكس، اين گروه‌هاي مدني و سياسي ما هستند كه براي بقاي خود، دست نياز به سوي مسوولان دراز مي‌كنند.

بخشي از فسادهاي اقتصادي ناشي از قدرت دولتي است

وي با بيان اين‌كه «بخشي از فسادهاي اقتصادي ناشي از قدرت دولتي است» افزود: منحصر به فردترين فسادهاي اقتصادي به قدرت دولتي برمي‌گردد و وقتي خوب ريشه‌يابي مي‌كنيم مي‌بينيم كه قدرت دولتي هدف اين فسادها قرار گرفته است، يعني يا غيرمستقيم قانون را دور زده‌اند يا مستقيم از طريق قدرت دولتي مجرايي براي مفاسد اقتصادي درست كرده‌اند. متاسفانه علي‌رغم اين‌كه يكي از شعارهاي انقلاب اسلامي مقابله با فساد اقتصادي و همچنين نشر عدالت بوده است، مي‌بينيم كه به اين شعار كمتر توجه شده و اين مساله نگران كننده است كه تلاش مي‌شود واقعيت‌ها به گونه ديگري جلوه داده شود.

اگر به ظرف متناسب با انقلاب توجه نشود، به مرور به گذشته برمي‌گرديم

وي با تاكيد بر «لزوم توجه به تحول ساختاري به عنوان يك گام اساسي» خاطرنشان كرد: نبايد انقلاب را در بخش‌هايي صرفا به جابجايي افراد تقليل مي‌داديم؛ چراكه انقلاب، هم به جابجايي نيرو مي‌انديشد و هم به تحول ساختاري. من نگران اين مساله هستم كه چون به تحول ساختاري و به بسط ظرف مدني توجه نمي‌شود، همين ظرف به جاي مانده از رژيم گذشته، به تدريج مظروف خود را به انقلاب اسلامي تحميل كند، مگر اين‌كه ما اين ظرف را متناسب با مظروف گران‌سنگ انقلاب اسلامي تغيير دهيم.

افروغ خاطرنشان كرد: انقلاب اسلامي بسيار فراتر از مظروف تاريخي و مدني ما بوده است و اگر به آن توجه نشود، به مرور به گذشته برمي‌گرديم، آن هم با توجيهات ديني و اين يعني هم به دين آسيب وارد كرده‌ايم، هم انگارانقلاب نكرده‌ايم و هم به كليت مطالبات و خواسته‌هاي تاريخي مردم پشت پا زده‌ايم.

در نزد امام(ره)، اختيار، آزادي و كرامت مردم جايگاه بلندي دارد

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي در ادامه گفت‌وگو با ايسنا، به رابطه انقيادي موجود در جامعه اشاره كرد و گفت: اين رابطه انقيادي بالا به پايين، هم جنبه تاريخي - ايراني دارد و هم به درك غلطي كه عده‌اي از انقلاب و اسلام در جامعه مي‌دمدند بر مي‌گردد. اين درك غلط از انقلاب و اسلام معضلي تاريخي در قالب يك نوع رابطه ارباب رعيتي است، گويي مسوولان وكيل مردم نيستند و نبايد به خواسته‌ها و مطالبات آن‌ها توجه كنند. اين مساله مورد تاييد بزرگان دين ما نبوده و با سيره نظري عملي و نظري آن‌ها سازگار نيست.

وي با بيان اين‌كه «در نزد امام(ره)، مردم و نيز اختيار، آزادي، كرامت و عزت آن‌ها جايگاه بلندي دارد» يادآور شد: امام(ره) بحث جمهوري اسلامي را مطرح مي‌كنند و بحث، بحث مردم‌سالاري ديني است. مردم‌سالاري ديني، يك پاسخ دو مولفه‌اي به سوال كهن مشروعيت يا قانونيت است و ‌فقط يك وجه نظري نداشته است، بلكه هم در عمل شاهد توجه به آن بوديم و هم جزو خواسته‌هاي تاريخي ما بوده است و در واقع يكي از ريشه‌ها و عوامل پيدايش انقلاب، همين خواست مردمي بوده كه «با ما مثل برده برخورد نكنيد»، «به حق ما توجه شود» و «به ما صرفا از سر تكليف ننگريد».

مسايلي تبديل به اصل شده‌اند كه اقتضايي بوده‌اند

افروغ با اشاره به اين‌كه «ما همواره عطف به معيارهاي به دست آمده از انقلاب اسلامي بايد يك بازنگري و نگاه اصلاح‌طلبانه داشته باشيم و به برخي از مسايلي كه اتفاق افتاد بنگريم»، افزود: خيلي از مسايلي تبديل به اصل شده‌اند كه اقتضايي بوده و ضروري نبوده‌اند و امروز بايد عوض شوند. مي‌توان اين طور به مساله نگاه كرد كه انقلابي صورت گرفت و هنوز مستقر نشده، از سوي برخي گروه‌ها به آن اعلام نبرد مسلحانه شد و بدين ترتيب فضا امنيتي و به تدريج امنيت نهادينه ‌شد. هنوز با داستان گروه‌هاي مسلح كنار نيامده بوديم كه جنگ تحميل شد و باز هم فضا سخت‌افزاري و نظامي شد و در پس همه اين داستان‌ها، آمريكاي تعريف شده‌اي وجود داشت كه به آزادي و دموكراسي در فضاي داخلي خود تا حدودي تن مي‌دهد ولي در خارج ارادتي به اين مساله ندارد و اين‌ها ابزاري براي استحكام نفوذ بيشتر براي او مي‌شود.

وي افزود: متاسفانه اين اتفاق رخ مي‌دهد و به تدريج به يك اصل تبديل مي‌شود، انگار از ابتدا قرار بوده فضا سخت‌افزاري شود در حالي كه مي‌توانيم به اول انقلاب نگاه كنيم يعني به زماني كه فضا امنيتي نبود و مسوولان ما با دوچرخه سركار مي‌رفتند و مصداق يك ساده‌زيستي انقلابي مثال‌زدني بود. بايد ببينيم چه كساني موجب شدند كه آن فضاي روان، آزاد، شجاعانه و حقيقت طلبانه تغيير كرد.

هميشه در غبطه روزهاي اول انقلاب هستم

وي با بيان اين‌كه «هميشه در غبطه روزهاي اول انقلاب هستم» اظهاركرد: ما با انقلاب تعريف شديم و با انقلاب به دست آمديم. آن زمان مساله آزادي يك معما نبود. شايد برخي شتابزدگي‌ها و برخوردهاي احساسي وجود داشت ولي اين مساله مي‌رفت كه به صورت فرآيندي حل شود ولي به يكباره فضا عوض شد و طبيعي است كه در يك فضاي امنيتي، سخت‌افزاري و جنگي نمي‌توانيم بحث آزادي‌طلبي‌ها و آزادمنشي‌هاي تعريف شده و قانوني خود را داشته باشيم. بحث من اين است كه آيا اين نوع مواجهه يك اصل ضروري بود يا يك اصل اقتضايي؟ فراموش نكنيم كه يك اصل اقتضايي بود، و بايد آن را كنار بگذاريم و به يك دنيا، شرايط و فضاي جديد وارد شويم.

بايد يك نگاه زميني هم به اين انقلاب داشته باشيم

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي با تاكيد بر اين‌كه «بايد رجوعي به انقلاب كنيم» تصريح كرد: بايد هم به ماهيت، جوهره و پيام‌هاي اين انقلاب و هم به عوامل ساختاري و پيدايي انقلاب رجوع كنيم و ببينيم چه شد كه انقلاب شد. اگر ما آزادي و عدالت مي‌داشتيم، اخلاق و استقلال بود، وابستگي به بيگانه نبود و كشور ما يكي از اقمار نظام سرمايه‌داري نبود، انقلاب مي‌شد؟ بايد يك نگاه زميني هم به اين انقلاب داشته باشيم و همواره نگاه آسماني با قرائت خاص نداشته باشيم.

اين استاد دانشگاه افزود: متاسفانه يك عده فقط نگاه آسماني مي‌كنند، آن هم نگاهي خاص كه متاسفانه اين را به رهبران ما هم تسري مي‌دهند. در مقابل، آموزه‌هاي امام(ره) را نگاه كنيد كه همواره مراقب هستند كه اين اتفاق رخ ندهد و همواره پاي ملت و حقوق ملت را به ميان مي‌كشند و حتي وقتي بحث احكام حكومتي مطرح مي‌شود، از حالت شخصي خارج مي‌كنند و سعي مي‌كنند آن را نهادينه كنند.

ممكن است انقلاب با تاريخ انقلاب خلط شود

وي با بيان اين‌كه «بايد يك بازنگري انجام دهيم» اظهار كرد: بايد اتفاقاتي كه در جمهوري اسلامي رخ مي‌دهد را مورد ارزيابي قرار دهيم و سره از ناسره كنيم. بسياري از اين اتفاقات اقتضايي و حسب شرايط بودند و مبادا اين اتفاقات جنبه جوهري پيدا كند. آن چيزي كه در اسلام هم گذشته است همين است و اسلام با تاريخ اسلام خلط مي‌شود و ممكن است انقلاب هم با تاريخ انقلاب خلط شود و ما نفهميم كه خيلي از اتفاقاتي كه افتاده، غلط و يا اقتضايي بوده است. آيا براي اين‌كه بفهميم سياست‌هاي متناقضي داشته‌ايم، بايد صبر كنيم كه زمان بگذرد و آزمون و خطا كنيم يا اين‌كه انقلاب را خوب فهم كنيم، نظريه‌پردازي داشته باشيم و با آن‌ به ارزيابي سياست‌ها و رفتارهاي‌مان بپردازيم و پيشگيري كنيم از اين‌كه حادثه ناگوار ديگري رخ دهد؟

يكي از زمينه‌هاي پيدايش انقلاب، محروميت‌هاي زمان رژيم پهلوي بود

وي در ادامه، به مساله محروميت‌زدايي به عنوان يكي از آرمان‌ها و شعارهاي انقلاب اسلامي اشاره كرد و گفت: محروميت‌زدايي يك شعار نظري، مبنايي و ريشه‌اي انقلاب بود - كه در همين راستا امام(ره) مي‌فرمودند هدف ما بسط عدالت است و ما مي‌خواهيم با هدف بسط عدالت، حكومت تشكيل دهيم- و هم اين‌كه يكي از زمينه‌هاي پيدايش انقلاب، محروميت‌هاي ناشي از سياست‌هاي شبه سرمايه‌داري يا سرمايه‌داري پيراموني رژيم پهلوي بود و حتي عده‌اي معتقدند كه بخش عظيمي از افرادي كه به اين انقلاب پيوستند و وجه بسيج توده‌اي انقلاب را رقم زدند، همين حاشيه‌نشين‌ها و زاغه‌نشين‌ها بودند كه وقتي شعار عدالتخواهي امام(ره) را ديدند به اين انقلاب پيوستند.

اين نماينده پيشين مجلس افزود: خود اين مساله يك تحليل تاريخي ريشه‌دار مي‌طلبد؛ چراكه به اصلاحات ارضي رژيم پهلوي، صنعت مونتاژ، نيروي انساني ارزان قيمت و تحول در بافت سكونت‌گاه‌هاي روستايي بر مي‌گردد و بدين ترتيب جامعه متشكل از روستا و شهر، به جامعه‌اي متشكل از روستا، حاشيه‌نشيني و شهر تبديل شد. ما پيش از پهلوي حاشيه‌نشيني نداشتيم و اساسا حاشيه‌نشيني يكي از عناصر ذاتي نظام سرمايه‌داري است.

وي در برابر اين پرسش كه «تا چه اندازه محروميت‌زدايي شده است؟» پاسخ داد: در طول 30 سال انقلاب اتفاقات مباركي رخ داده است ولي در عين حال نمي‌توانم بگويم كه محروميت كاملا رخت بربسته است. اگر ريشه‌يابي اين محروميت را به نظام سرمايه‌داري پيراموني برگردانيم، بايد گفت كه اگر نتوانسته‌ايم محروميت‌ را محو كنيم به اين دليل است كه هنوز خود را از نظام سرمايه‌داري جدا نكرده‌ايم.

وي افزود: واردات و مصرف ما حكايت از اين دارد كه هنوز به لحاظ اقتصادي نتوانسته‌ايم رابطه مركزپيراموني خود را با نظام سرمايه‌داري دگرگون كنيم. تلاش‌هايي همراه با فراز و فرودهايي شده است ولي هرگاه كه توانستيم وضع واردات خود را عوض كنيم، فرهنگ مصرف را دگرگون كنيم تا كسي در آرزوي استفاده از كالاهاي خارجي نباشد و حمايت‌هاي سياسي ما متوجه خارج نبود آن وقت مي‌توان گفت كه به تدريج بستر براي رفع محروميت و عمدتا رفع محروميت‌هاي نسبي فراهم شده است.

در مورد مردم‌سالاري ديني فراز و فرود داشته‌ايم

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي همچنين، به مردم‌سالاري ديني به عنوان يكي ديگر از اهداف انقلاب اسلامي اشاره كرد و با بيان اين‌كه «در مورد مردم‌سالاري ديني نيز فراز و فرود داشته‌ايم» ‌گفت: ابتدا بايد مردم‌سالاري ديني را معنا كنيم. مردم‌سالاري ديني در واقع يك تعريف جديد از مشروعيت و قانونيت است، يعني هم بايد به ابعاد حقاني و شرعي قضيه توجه كرد و هم به ابعاد معطوف به رضايت و مقبوليت. اين دو مفهوم با هم، مشروعيت يا قانونيت يك نظام سياسي را مي‌سازند و هر كدام قابليت‌هاي و محدوديت‌هايي براي ديگري ايجاد مي‌كند؛ چراكه اگر بپذيريم كه حكومت يك وجه حقاني دارد، پس نمي‌توانيم به دور هر كسي حلقه بزنيم و محتواي حكومت را هر طور كه خواستيم انتخاب كنيم.

قيد اسلاميت بر انتخاب ويژگي‌هاي حكمرانان و محتواي حكومت اثر مي‌گذارد

وي ادامه داد: قيد اسلاميت قيدي است كه بر انتخاب ويژگي‌هاي حكمرانان و محتواي حكومت اثر مي‌گذارد و قيد مردم‌سالاري نيز وضعي ايجاد مي‌كند كه فرد نمي‌تواند به هر طريقي حكومت كند و مثلا نمي‌تواند كودتا كند يا نمي‌تواند به قيمت سلب رضايت از مردم، حكومت موجهي را دنبال كند. به هر حال اگر اين قيدها را پذيرفتيم بايد بدانيم كه التزام‌هايي دارد و بايد به آن‌ها توجه شود.

يك پاي حكومت، مردم هستند

افروغ با اشاره به اهميت نقش و خواسته مردم در سيره بزرگان ديني اظهار كرد: ما رگه‌هايي از اين التزام‌ها را در سيره بزرگان خود داريم به طوري كه وقتي مردم فوج فوج به امام علي(ع) رجوع مي‌كنند ايشان به رغم اين‌كه حقانيت بالايي داشتند، در ابتدا نمي‌پذيرند ولي وقتي مردم مي‌آيند ايشان هم احساس مي‌كنند حجت تمام است. معناي چنين رفتاري اين است كه يك پاي حكومت، مردم هستند و اگر مردم نباشند، تكليفي نداريد و تنها تكليف آگاهي‌بخشي داريد ولي وقتي مردم آگاه مي‌شوند و به دور تو حلقه مي‌زنند، حجت تمام است.

نمي‌توانيم به قيمت القاء، مردم‌سالاري را محقق شده بدانيم

وي افزود: بايد توجه كنيم كه مردم‌سالاري فقط يك ظاهر و شكل نيست بلكه بايد با يك محتوا و جوهر پيوند بخورد و تاثيري بر روي مواجهه و تعامل دولت با مردم داشته باشد. ما نمي‌توانيم به قيمت القاء، مردم‌سالاري را محقق شده بدانيم و به قيمت القائات مختلف بگوييم مردم‌سالاري كاملا لحاظ شده است بلكه بايد يك نگاه سيال و منعطف به اين مساله شود و اين امر را در ابعاد مختلف از جمله تضارب افكار، تضارب انديشه‌ها، نظريه‌پردازي‌ها، نظام‌هاي رقابتي، مشاركت در تصميم‌گيري‌ها، اجراها و نظارت‌ها، نگاه حق مدارانه به انسان و توجه به كرامت و عزت انساني ببينيم.

اسلاميت ما با قرائتي در خطر است كه متوجه وجه مردم‌سالاري است

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي در ادامه با بيان اين عقيده كه «اسلاميت ما با قرائت ديگري در خطر است و آن قرائت نيز متوجه وجه مردم‌سالاري است» گفت: عده‌اي امروز با يك قرائت خاص از اسلام سعي مي‌كنند كه آن قرائت ناب معطوف به انقلاب زير سوال برود و اين، همان قرائتي است كه انسان در آن جايگاهي ندارد، يعني همان قرائت منقاد و قرائتي كه نگاه صرف از بالا به پايين را دنبال مي‌كند. اين قرائت با روح اسلام منافات دارد؛ چراكه سيره بزرگان و آموزه‌هاي ديني ما همگي از يك حضور با نشاط و يك حق‌طلبي موجه حكايت مي‌كند.

انقلاب اسلامي، انقلاب جوانان بود

وي در ادامه به وجود نسل‌ جوان در جامعه اشاره كرد و يادآور شد: ابتدا بايد بپذيريم كه انقلاب اسلامي را جوانان رقم زدند و در واقع انقلاب اسلامي، انقلاب جوانان بود و اين مساله محدود به عدد و رقم نمي‌شود بلكه به لحاظ كيفي هم انقلاب جوانان بود به طوري كه خود امام(ره) هم به رغم سن و سالي كه داشتند مثل يك جوان برخورد مي‌كردند. انقلاب براي جوانان است؛ چراكه شرايطي را فراهم كرد كه افراد احساس خوديابي بيشتري كردند و احساس كردند كه با اين انقلاب بهتر مي‌توانند بالقوه‌هاي خود را به فعليت برسانند و بر همين اساس شاهد خلاقيت‌هاي جوانانه زيادي هم بوديم.

در انتقال انقلاب به نسل جديد چندان موفق نبوده‌ايم

وي با بيان اين‌كه «جوانان در بدو انقلاب به پختگي رسيده بودند؛ چراكه خود را باور كرده بودند» افزود: بايد همان انقلاب را با همان بستر، مولفه‌ها و دستاوردها به جوانان منتقل كنيم ولي سوال اينجاست كه اين انتقال چگونه بايد انجام شود؟ آيا صرفا دستوري مي‌خواهيم اين انتقال را انجام دهيم با با عمل خود؟ آيا اين عمل بايد سياسي، ظاهري و براي گرفتن راي باشد يا جوهري و با نيت صادقانه باشد؟

وي ادامه داد: ‌زماني از من سوال شد كه آيا در انتقال انقلاب به نسل جديد موفق بوده‌ايم؟ و من پاسخ دادم كه اگر موفق بوديم كه اين سوال را مطرح نمي‌كرديد، پس در انتقال انقلاب به نسل جديد چندان موفق نبوده‌ايم؛ چراكه عامل به انقلاب و شعارهاي آن نبوديم و به اين آموزه ديني كه مي‌گويد "كونوا دعاة الناس به غير السنتكم" (مردمان را به غير گفتارتان به سوي خوبي‌ها فرا خوانيد) يا اين آيه كه " لِمُ تقولون ما لا تفعلون" يعني چرا چيزي مي‌گوييد كه به آن عمل نمي‌كنيد، توجه نكرده‌ايم.

كاش وقتي چيزي را عمل نمي‌كنيم، آن را بيان نكنيم

افروغ در تشريح مفهوم اين آيه قرآن اظهار كرد:‌ مفهوم اين آيه اين است كه كاش وقتي چيزي را عمل نمي‌كنيم، آن را بيان نكنيم؛ چراكه وقتي نگوييم، مردم و به ويژه جوانان مي‌گردند و حقيقت را پيدا مي‌كنند ولي وقتي مي‌گوييم و عمل نمي‌كنيم، آن‌ها هم به دنبال حقيقت نمي‌گردند و مي‌گويند آن حرف، اين عمل را هم به دنبال داشته است. جوانان ما در انقلاب، حقيقت انقلاب را پيدا كردند و ما بايد همواره شرايط كشف انقلاب را براي جوانان فراهم كنيم و اين امر زماني ممكن مي‌شود كه به او شخصيت بدهيم و اين‌قدر همه چيز را دستوري و شكلي نكنيم.

بسیاری از آموزهاي ديني خود را شكلي و فرمي كرده‌ايم

وي با بيان اين‌كه «متاسفانه بسياري از آموزهاي ديني خود را شكلي و فرمي كرده‌ايم»، تصريح كرد: ‌بدين ترتيب بيش از آن‌كه جوهر براي ما اصالت داشته باشد، نماد و منسك و رفتار اهميت پيدا كرده است. بايد ببينيم شيوه تربيتي ما چه شيوه‌اي است، آيا شيوه منسكي و رفتاري است يا شيوه شناختاري و ارزشي است؟ اگر شيوه دوم است، راه‌هاي مختص خود را دارد. با برخوردهاي فرماليستي نمي‌توان توقع جوهر داشت. البته چه بسيار كساني كه نماد نامناسب دارند ولي در لايه‌هاي زيرين به جايگاه‌هاي متعالي رسيده‌اند و چه بسا كساني كه ظاهر خوب دارند ولي از جوهر اصلي دور شده‌اند.

وي افزود: بايد ببينيم ما به دليل اين‌كه قدرت داريم چگونه برخورد مي‌كنيم. آيا صرفا رفتارگرايانه و نمادگرايانه برخورد نمي‌كنيم؟ البته منظور من شكل‌گرايي محض است نه بي‌توجهي به شكل. ظاهر و شكل بايد معرف لايه‌هاي زيرين باشد ولي شكل‌گرايي و توجه به شكل دو مقوله متفاوت هستند. به هر حال من معتقدم كه بايد فرآيند كشف انقلاب را براي جوان‌ها فراهم مي‌كرديم ولي اين كار را نكرديم.

وقتي جوانان به انتخاب رسيدند، به انتخاب آن‌ها تن بدهيم

اين استاد دانشگاه با تاكيد بر اين‌كه «بايد همواره به آگاهي‌بخشي توجه كنيم» تصريح كرد: ‌نبايد اين‌قدر عامل به نتيجه باشيم بلكه بايد وظيفه‌گرايانه وارد انقلاب شويم و تا آخر ادامه دهيم. بايد به گونه‌اي فرآيند كشف لايه‌هاي تو در توي انقلاب را براي جوانان خود فراهم كنيم كه خود آن‌ها به انتخاب برسند و وقتي هم كه به انتخاب رسيدند، به انتخاب آن‌ها تن بدهيم و سد راه آن‌ها نشويم.

نمي‌توانيم از يك طرف بگوييم اميد و از طرف ديگر بگوييم سكوت

وي همچنين اظهار كرد: بارها از سوي مقامات و بزرگان ما گفته مي‌شود كه بايد اميد را در جامعه نشر داد. اين حرف كاملا درستي است ولي بايد به لوازم نشر و بسط اميد هم توجه داشت. من احساس مي‌كنم كه نسبتي بين اميد با نظارت و اميد با نقادي وجود دارد. نمي‌توانيم از يك طرف بگوييم اميد و از طرف ديگر بگوييم سكوت. اين دو قابل جمع نيستند؛ چراكه اميد با فرياد همراه است و فرد بايد حرف خود را بزند و آزاد باشد و بعد، بحث و گفت‌وگو كنيم.

وي انقلاب اسلامي را يك نرم‌افزار جامع توصيف كرد و گفت: دلم به حال اين انقلاب مي‌سوزد؛ چراكه من انقلاب را نرم‌افزار جامع و فراگيري مي‌بينم كه متاسفانه به خوبي به آن توجه نشده است و اگر خوب توجه مي‌شد، نسبت به صدور و فهم آن تا به امروز گام‌هاي بزرگي برمي‌داشتيم ولي متاسفانه اتفاقات اقتضايي ما را به واقعيتي كشانده است كه فراموش كرده‌ايم اين واقعيت‌ها ضروري نيستند بلكه اقتضايي هستند.

با عصبانيت يا اخلاق‌هاي تند مزاج عده‌اي، جذب انقلاب نشديم

افروغ در ادامه با تاكيد بر اين‌كه «انقلاب يك فرآيند بود نه يك حادثه»، يادآور شد: ما چگونه، توسط چه كساني و با چه منش و خلق و خويي جذب انقلاب شديم؟ ما با عصبانيت يا با اخلاق‌هاي تند مزاج عده‌اي، جذب انقلاب نشديم بلكه با محبت و عشق وارد انقلاب شديم. كسي برخورد شكل‌گرايانه با ما نكرد و ما پيش از انقلاب، جذب انقلاب شديم. با ما برخورد انساني و برخوردي از روي محبت و شفقت شد و ما جذب انقلاب شديم. ما به حساب آمديم، انسانيت ما بارور شد و "خود" واقعي ما مورد عنايت قرار گرفت و فهميديم كه ما لايه‌هاي زيرين و قابليت‌هايي داريم كه بايد به آن‌ها توجه شود.

وي افزود: من در فرآيند انقلاب در خارج از كشور بودم و مي‌ديدم كه بسياري از افراد مذهبي مي‌رفتند و افراد را از محافل غيرموجه بيرون مي‌كشيدند و متحول مي‌كردند و مبادا كاري كنيم كه امروز بچه‌هاي مسجدي به خاطر رفتارهاي ما جذب اين محافل غيرموجه شوند. ما به همان نگاه مردمي و نگاه از روي صداقت، عشق، محبت و ايثاري كه در دفاع مقدس شاهد بوديم نياز داريم. ما بايد رابطه دوستانه با يكديگر داشته باشيم و اين يك راه گرم، اجتماعي و قابل دسترس است. آن زمان وقتي افراد را جذب مي‌كردند منفعت نداشتند و اهل مصلحت هم نبودند، پس منفعت‌گرايي و مصلحت‌گرايي راهي نداشت.

وي با اشاره به اين‌كه «افراد در بدو انقلاب اهل حقيقت و ايثار بودند» اظهار كرد: بين نظر و عمل افراد در آن زمان شكافي نبود و طبيعي است كه وقتي انسان يك چنين تجانس‌ها و هماهنگي‌هايي را مي‌بيند جذب مي‌شود. معتقدم كه امروز هم مردم جذب همين مسايل هستند نه جذب شعارهاي صوري و رفتارهاي كاسب كارانه و سياسي.

استقلال برخي نهادهاي ديني ما به وابستگي نزديك شده است

اين نماينده پيشين مجلس با تاكيد بر اين‌كه «به لحاظ نظري بايد بين گفتمان انقلاب اسلامي با جمهوري اسلامي به ويژه سياست‌ها و رفتارهاي آن تفاوت قائل شد» تصريح كرد: من نمي‌گويم كه جمهوري بيگانه با انقلاب است بلكه جمهوري نمود سياسي انقلاب است. هر كدام از سياست‌ها و رفتارهاي جمهوري اسلامي كه منطبق با انقلاب اسلامي و اهداف، شعارها، مباني و لايه‌هاي آن بود بايد مورد تاييد قرار بگيرد و هر جا منطبق نبود بايد نقد شود. اين اتفاق بايد در جامعه رخ دهد و شاهد يك نقد درون گفتماني هم از سوي بخش رسمي قدرت و هم از سوي بخش غير رسمي قدرت باشيم.

وي افزود: براي ضمانت بخشيدن به اين نقد درون گفتماني بايد يك ظرف مدني استوار داشته باشيم و من احساس مي‌كنم يكي از آسيب‌هايي كه وجود دارد همين است كه ظرف مدني ما متناسب با مظروف گران‌سنگ انقلاب اسلامي توسعه پيدا نكرد و حتي استقلالي كه برخي از نهادهاي ديني ما در گذشته داشتند متاسفانه به وابستگي نزديك شد و نقش نظارتي و نظريه‌پردازي، پيش پاي نقش تصدي‌گري – كه يكي از لوازم آن، نوعي توجيه‌گري است- ذبح شد.

وي خاطرنشان كرد: اميدوارم وقتي اين مسايل را مي‌گوييم، توجه شود و متوجه بشوند كه مشكل كار كجاست و مخصوصا نهادهاي ريشه‌دار و سنتي ما اهميت نقد و نظارت را درك كنند تا اين تفكيك ظريف صورت بگيرد.

نبايد نگاه طلبكارانه به مردم داشته باشيم

اين پژوهشگر مسايل سياسي و اجتماعي، نكته قابل توجه ديگر در خصوص انقلاب اسلامي را نوع مواجهه با مردم و جوانان عنوان كرد و گفت: نبايد نگاه طلبكارانه به مردم داشته باشيم؛ چراكه نگاه طلبكارانه آفت انتقال ارزش‌هاي انقلابي به جوانان است.

افروغ تاكيد كرد: اگر جوان احساس كند وكيل و وصي دارد، به حرف‌ها گوش نمي‌دهد و متاسفانه ما انواع و اقسام وكيل و وصي در جامعه داريم. احساس مي‌كنيم ديگران بايد براي ما تصميم بگيرند و به ما بگويند چگونه فكر كن و بدين ترتيب ديگر آزاد نيستيم كه فكر كنيم و حتي راجع به انقلاب حرف بزنيم چراكه ممكن است خوشايند عده‌اي نباشد و در واقع عده‌اي وكيل و وصي مردم شده‌اند.

وي با بيان اين‌كه «ما وكيل و وصي نمي‌خواهيم» اظهار كرد: ما با يك آزادي كرامت و عزت وارد اين انقلاب شديم و مي‌خواهيم با عزت هم ادامه دهيم و با عزت هم از اين دنيا برويم ولي عده‌اي در همين جا دچار تعارض هستند يعني از يك طرف مي‌گويند انقلابي باشيد و از طرف ديگر به محض اينكه خواستيد انقلابي باشيد مي‌گويند چرا انقلابي هستي و يا حتي همين را هم نمي‌گويند و در عوض با فشارهايي تلاش مي‌كنند محدوديت‌هايي ايجاد كنند.

اجازه بدهيد زمينه شجاعت‌ها و صراحت لهجه‌ها فراهم شود

اين استاد دانشگاه در پايان تصريح كرد: ‌اگر لازمه انقلابي بودن، شجاعت و صراحت لهجه است، پس اجازه بدهيد كه زمينه اين شجاعت‌ها و صراحت لهجه‌ها فراهم شود و اين‌قدر با تفسيرهاي غلط يا منفعت‌طلبانه خود به نام انقلاب و اسلام، به جان انقلاب اسلامي، اسلام و جوانان ما نيفتيد.

ارسال به دوستان