به گمان من آقای باقری لنکرانی حق مطلب را ادا نکرده. شاید به این علت که تشبیه مناسبی برای کار کردن با احمدینژاد پیدا نکرده است.
لذا لیست زیر را از میان حامیان یا همکاران سابق رئیس جمهور تقدیم میکنم تا اگر دوستان خواستند علت کار نکردنشان را بیان کنند بتوانند با کمک صنعت ادبی تشبیه حق مطلب را مثل «تونی بلر» ادا کنند.
محمد حسین صفار هرندی: کار کردن با احمدینژاد مثل سرمقاله نوشتن برای روزنامه «صبح امروز» است.
شیخ جعفر شجونی: کار کردن با احمدینژاد مثل این است که هر روز مجبور باشی یک دست از لباسهای اشرف پهلوی را در حراجی بفروشی.
مهدی خورشیدی (داماد احمدینژاد): کار کردن با احمدینژاد مثل این است که هر روز دو نوبت مجبور به خواستگاری باشی.
منوچهر متکی: کار کردن با احمدینژاد مثل تاکسی گرفتن جلوی کاخ ریاست جمهوری سنگال است در حالی که نه پول داری و نه کسی زبان تو را میفهمد.
سیدکاظم وزیری هامانه: کار کردن با احمدینژاد مثل این است که مجبور باشی هر روز خودت شخصاً پول نفت را ببری بگذاری سر سفره هفتاد میلیون ایرانی.
صادق محصولی: کار کردن با احمدینژاد مثل خرج کردن از سرمایه است، عوض خرج کردن از سود.
مهرداد بذرپاش: کار کردن با احمدینژاد مثل نیش خوردن است در بازی «مار و پله».
کامران باقری لنکرانی: کار کردن با احمدینژاد مثل ماندن یک هلوی درشت رسیده آبدار وسط یک ظرف پر از خیار چنبر و بادمجان و پیاز و سیر است.
داوود احمدینژاد: کار کردن با محمود احمدینژاد مثل کار کردن با داوود احمدینژاد است.
مصطفی پورمحمدی: شما حضوراً تشریف بیاورید تا بنده دقیقاً برایتان روشن کنم که کار کردن با احمدینژاد مثل چیست.