پارسینه- مهدي ژوله كه اين روزها مشغول نگارش مجموعه
«قهوه تلخ» مهران مديري است، در گفتوگو با «باني فيلم» درخصوص آسيبشناسي
افت فيلمنامهها و تأثير آنها در كاهش سطح كيفي سريالها ميگويد:
نويسندگان كه همانها هستند، چيزهاي بيشتري هم در اين سالها آموختهاند.
تجربه بيشتري هم كسب كردهاند، تحليل كه نرفتهاند! نويسندگان در اين
سالها فيلمهاي بيشتري ديدند و كتابهاي بيشتري خواندند. ايدههاي جديدتري
هم دارند.
موضوع امروز مستقيم بهخود سازمان برميگردد. به مديران سازمان و
سفارشدهندگان، وگرنه ما كه همان آدمها هستيم! موضوع اصلي اين است كه
سفارشدهندگان ما امروز پول ندارند يعني هزارجور دستور و فرمايش دارند، اما
پول ندارند كه دستمزد نويسنده را پرداخت كنند! پول نميدهند بابت تحقيقات
نويسنده، پول نميدهند بابت وقت گذاشتن و كار كارشناسي كردن روي ايدهها،
پول نميدهند تا نويسندگان ايده هايي كه هزينههاي بالاتري را ميطلبند را
ارائه كنند. يكسري بودجه محدود براي يكسري كار در لوكيشن محدود كه بيشتر به
سري كاري ميماند.
در حال حاضر وضع مالي سازمان خراب است. من در حالحاضر
با خود صداوسيما قرارداد بستم. امروز آخر ارديبهشت است و من هنوز پنجاه
درصد از پول سريال نوروزيام را نگرفتهام.
اين جمله معروف كه «پول نيامده
سازمان» خودش روي تمركز هنرمندان تأثير ميگذارد و حتماً روي كار ما هم
تأثيرگذار خواهد بود.
نويسنده سريال «فراموشي» درباره آزادي عمل
نويسندهها ميگويد: نويسندگان بههيچوجه آزاديعمل ندارند. در واقع
نميتوانيم بهسراغ سوژههايي دست نخورده برويم. سوژههايي كه ممكن است
هزينههايي داشته باشد، چه هزينه مادي و چه هزينه معنوي. جالب است بدانيد
همين الان ما نميتوانيم سريالهاي سال گذشته تلويزيونمان را يكبار ديگر
پخش كنيم، چون قابل پخش نيستند. «شبهاي برره»، «مرد هزار چهره»، «ميوه
ممنوعه»، «اغماء» و ... از جمله مجموعههايي هستند كه به دلايل مختلف الان
غيرقابل پخش شدهاند.
سريالهاي رضا عطاران مثل «بزنگاه» الان غيرقابل پخش
هستند. سريالهايي كه با «پدران» خانواده شوخي ميكرده، الان غيرقابل پخش
است. در صورتيكه ما هرجه جلوتر ميرويم، بايد فضا بازتر شود، اما ...
ژوله ميگويد: ما در حال حاضر با فقر سليقه در صدا و سيما روبرو هستيم.
الان كه شما يك طرح را به سازمان ارائه ميدهي، هزارجور كارگروه مينشيند و
طرح را مطالعه ميكند تا تأييد شود، تصويب كند و مجوز بدهد. در حاليكه
اين افراد (افراد كارگروه) را تو نميشناسي، چون هيچ كاري نكردهاند و فقط
آقا جلسهاي هستند! فقط اظهار نظر ميكنند! اين چرا اينگونه است؟ اين چرا
پيام ندارد؟ اين چرا براي خانواده حرفي ندارد؟ در اين كار مردم چقدر
خودشان را ميبينند؟
متأسفانه آن آدمهايي كه بايد ذوق و سليقه
داشته باشند
در ميان اين افراد نيستند كه كارها را تصويب كنند از سوي ديگر، نكتهاي
وجود دارد كه دوستان فكر ميكنند بايد تمام مطالبات جامعه از سوي صدا و
سيما منعكس شود و ظهور پيدا كند! يعني امروز عيد است، صدا و سيما
شاديآفريني كن! و تمام مطالبات را مديران سرازير ميكنند در سريالها!
آن هم در يك مدت كم و كوتاه! من يك روز در همين جلسات به يكي از مديران
سازمان گفتم مسؤولان و مديران نظام يكسري انتظارات از اهالي تلويزيون دارند
كه درست است، ولي اين بندگان خدا (مسؤولان) خودشان اهل فيلم، كتاب و
مطالعه هستند، فرهنگي هستند!
اينها هم معتقد نيستند بايد اهداف ما را به
كارهايتان سنجاق كنيد. آنها معتقد هستند نگاهتان اينگونه باشد. يعني
نگاهتان اميدوارانه باشد به خانواده. ضمن اينكه قرار نيست اين نگاهها
به تمام آثار تزريق شود. نتيجه تمام اين حرفها اين ميشود كه در حال حاضر
بسياري از هنرمندان در صدا و سيما به هر دليلي غيبت دارند، يا آنها قهر
كردهاند يا صداوسيما آنها را نميخواهد يا ...؟!
برآيند تمام اين
حرفها (پول كه نيست، نيروي مستعد هم كه نيست، سليقه هم كه وجود ندارد و
...) ميشود قصههايي شبيه به هم، با بازيگراني شبيه بههم، همان
كارگردانان قبلي كه خودشان نسبت به خودشان افت كردهاند.