عصر ایران؛ هومان دوراندیش - شکست سنگین و سخت تیم ملی اسپانیا در برابر برزیل در فینال جام کنفدراسیون
ها، اگر چه می تواند نشانه پایان تیکی تاکا و برتری "سبک فوتبال اسپانیا"
باشد، ولی بیش از هر چیز نشانه گام نهادن "نسل قهرمان" فوتبال اسپانیا، در
سراشیبی زوال و پایان است.
شاید به قول آن فوتبالیست آلمانی،
فوتبال اسپانیا تا سال های متمادی بر جهان فوتبال سلطه داشته باشد. تیکی
تاکا برقرار بماند و درصد مالکیت توپ، کلید اصلی پیروزی بر حریفان باشد و
اسپانیایی ها با پاس های عرضی گلکوچکوار بیش از حدشان، حریفان را تحقیر و
راه دروازه آنها را بالاخره پیدا کنند.
اما حتی اگر این گونه هم
شود، نسل فعلی فوتبال اسپانیا، دیگر به پایان راه نزدیک می شود. کافی ست به
بازی بد و بی طراوت ژاوی در برابر برزیلی ها بنگرید تا دریابید که این نسل
را هم پایانی ست. ژاوی در جام ملتهای اروپا نیز آن بازیکن همیشگی نبود و
فقط در فینال توانست مثل روزهای اوجش بازی کند.
مقایسه نیمار با
فرناندو تورس در بازی دیشب، مقایسه خون تازه و گرم با خونی سرد و فسرده
بود. هر چه نیمار و فرد و اسکار و پائولینو پرفروغ و باطراوت بودند، ژاوی و
اینیستا و تورس و داوید ویا ملال انگیز و بی خلاقیت بودند.
بازیکنان
اسپانیا دیگر سیراب شده اند و پیر شده اند. آنها دو جام ملتها و یک جام
جهانی را برده اند. کاسیاس و ژاوی بالای سی سال سن دارند. این دو در جام
جهانی سال آینده، به ترتیب، 33 ساله و 34 ساله اند. اینیستا البته سال
آینده 30 ساله خواهد بود؛ ولی او هم مشکل ژاوی و کاسیاس را دارد: او همه
افتخارات را کسب کرده است!
در دهه نخست قرن بیست و یکم، ستاره های
برجسته فوتبال برزیل، شمعهایی بودند که زودهنگام خاموش شدند. ریوالدو،
رونالدو، رونالدینیو و کاکا، تقرباً همگی قبل از رسیدن به سی سالگی از رنگ و
فروغ افتادند. حجم چشمگیر موفقیت های فردی و تیمی و ثروت بی شمار و بعضاً
آسب دیدگی های بسیار، آنها را زودتر از حد انتظار از فوتبال سیر کرد. آری،
ستاره های برزیلی ابتدا از موفقیت در فوتبال سیراب شدند و سپس از فوتبال
سیر شدند! البته کاکا در این میان استثنا بود. او با برزیل موفقیت تیمی
نداشت. فقط در سطح باشگاهی خوش درخشید و مرد سال فوتبال جهان شد و ثروت
انبوه بدست آورد. هم از این روست که دو سال است نیمکت نشنیی در مادرید را
به تلاش جدی در هر تیم دیگری ترجیح می دهد.
اسپانیایی ها البته
انگیزه های ملی بیشتری نسبت به برزیلی ها دارند. آنها سالها زیردستی را در
تارخ فوتبال تجربه کرده اند. فقط یکبار قهرمان جام جهانی شده اند. مثل
برزیلی ها نیستند که پنج بار این جام را فتح کرده باشند. آری، آنها انگیزه
های بیشتری برای کسب موفقیت های ملی داشتند و همین موجب شد دو یورو و یک
جام جهانی را از آن خود کنند. ولی هر انگیزه ای سرانجام روزی فروکش می کند.
توانهای در خدمت انگیزهها نیز به تدریج تحلیل می روند. به چهره خسته
کاسیاس و ژاوی و تورس که بنگریم، به خوبی خستگی این نسل پرافتخار را می
بینیم. اسپانیایی ها از این همه افتخارآفرینی خسته شده اند. و کیست که
عَلَم این همه افتخار را بلند کند و بارش را بر دوش کشد و خسته نشود؟ آنها
حق دارند!
تیم ملی فوتبال اسپانیا، دیر یا زود از قله به زیر می
آید؛ ولی آنها چیزی را به جهان فوتبال اضافه کردند که فقط از خودشان برمی
آمد. آنها فوتبال "گلکوچکوار" سرشار از تکنیک را به دنیای فوتبال آوردند.
تا پیش از ظهور و موفقیت این سبک فوتبال در یورو 2008، حداقل صد و سی چهل
سال از عمر ورزش فوتبال گذشته بود و 78 سال نیز از آغاز مسابقات "جام
جهانی"، ولی هیچ تیمی نتوانسته بود با این سبک زیبا توپ و میدان را از آن
خود کند و حریفان را یکی پس از دیگری به زانو درآورد.
این سبک
فوتبال البته ضعف هایی هم دارد: کمبود ضربات سر زیبا، سانترهای فراوان و
پاس های بلندِ قطری و طولی پشت دفاع. ولی هر چه بود، این سبک منحصر به فرد،
زیبا بود و بر زیبایی فوتبال افزود. فوتبال دنیا با ظهور این سبکِ
اسپانیایی، پرگلتر شد. کافیست تعداد رو به تزاید گلهای ستارههای برجسته
فوتبال اروپا را به یاد آوریم. رکوردشکنیهای مسی و رونالدو، پنجاه سال پس
از دوران پوشکاش و پله و دی استفانو، چهل سال پس از جرج بست و اوزه بیو و
گرد مولر.
در دهههای 1980 و 1990، خیلیها میگفتند فوتبال جهان
دفاعیتر شده و راهی هم برای بازگشت به دوران گلزنیهای پله و پوشکاش وجود
ندارد.
همه متفق القول بودند که مدافعان قدیمی، کارایی مدافعان
امروزی را نداشتند؛ و گر نه مارادونا و پلاتینی و فان باستن هم در دهه های
80 و 90 باید به اندازه پله و پوشکاش و گرد مولر گل می زدند. ولی مسی و
رونالدو که در فضای کنونی فوتبال اسپانیا به تکامل رسیدند، نشان دادند که
هنوز هم می توان مثل پوشکاش و پله گلهای بیشمار زد؛ و مشکل کاهش آمار
گلزنی بازیکنان و تیم های بزرگ در دهه های 1980 و 1990، نه از مدافعان
قدیم، که پایین آمدن عیار هجومی تیمهای فوتبال بوده است. مسی رشدیافتهی
فوتبال اسپانیا است و رونالدو هم در اسپانیا به تکامل رسید.
آری،
اسپانیا دیشب به برزیل باخت. بدترین باخت این سالهای قهرمانی را تجربه
کرد. ولی اسپانیا، نقش خودش را بر صحیفهی "تاریخ فوتبال" زده است. آنها
کاری را که باید، کردهاند. و چه کار کارستانی!
نقل
است که مولانا در دو سال آخر عمرش، دیگر در کار سرودن مثنوی، نشاط پیشین
را نداشت. هم از این رو دفتر ششم مثنوی، صلابت و استواری دفترهای اول تا
پنجم را ندارد. در آن سالهای آخر، گنجینهی روح مولانا رو به پایان بود.
او گفتنیها را گفته بود و نقش اساسی خودش را بر جهان انسان کشیده بود.
دیگر خیلی مهم نبود که دفتر ششم هم مثل دفتر اول کمنقص از آب درمیآید یا
نه. مولانا مولانا شده بود دیگر. سفرهاش را گشوده بود و جهانی بر سر
سفرهی او نشسته بود.
حال حکایت اسپانیا هم چنین است. اسپانیا شاید
الان در کار سرودن "دفتر ششم" باشد و دیگر مثل سابق چشمها را خیره نکند.
ولی آنها پنج دفتر نخست را چنان سروده اند که حتی اگر دفتر ششمشان عالی از
آب درنیاید، کسی را باکی نیست! اسپانیا اسپانیا شده است دیگر. سفرهاش را
گشوده است و چندمیلیارد فوتبالدوست جهان، سالهاست که بر سر سفرهی این تیم
نشسته اند و از فوتبال زیبایش لذت بردهاند. چه باک که آخر کار، پای
ماتادورها کمی بلغزد. الکساندر کارلین هم، که برترین کشتی گیر تاریخ بود،
آخرین مسابقه عمرش را واگذار کرد؛ ولی با غرور و افتخار کنار رفت و نامش
جاودانه شد. اسپانیا نیز با غرور و افتخار کنار خواهد رفت و نامش تا ابد،
بر درگاه فوتبال جهان رخشان و فروزان خواهد بود.