سابقه آشنایی و رفاقت سیدرضا اکرمی با حسن روحانی به سالهای پیش از انقلاب باز میگردد. او در گفتوگویی با هفتهنامه مثلث، به تبیین مشی سیاسی رئیسجمهور پرداخته است.
گفتگوی سیدرضا اکرمی با هفتهنامه مثلث در پی میآید:
شما یکی از دوستان قدیمی دکتر روحانی هستید و سالهای فراوانی را در موقعیتهای مختلف با ایشان سپری کردید. میخواهیم کمی در خصوص باورهای ایشان در باب نوع حکومت و آن چیزی که به مردمسالاری موسوم است، برایمان بگویید. حسن روحانی در این خصوص چه تفکری دارد؟
آقای روحانی در کتابهایشان همواره از ارتباط ویژه و مهم دموکراسی و مردمسالاری دینی سخن به میان میآورند که این نشاندهنده لزوم توجه و اهمیت به مقوله حقالناس در نظر ایشان است. اما شاید بهتر باشد پیش از اینکه به این بحث بپردازم کمی ریشه ایتر این مساله را مورد بررسی قرار دهم. در خصوص حقالناس و انسان از منظر قرآن میتوان چندین کتاب نوشت. با اینکه کارلو فرانسوا میگوید: «انسان موجود ناشناخته است.» ولی از منظر قرآن در همین دو واژه میشود انسان را شناخت و شناساند و خصوصیات او را ارزیابی کرد. ما در این واژهنامه دو آیه داریم؛ در یکی از آنها خدای متعال میفرماید: «ما پیامبران را فرستادیم و قانون را در دسترس آنها قرار دادیم و شاخص و میزان و از مردم میخواهیم با پیامبر و شاخص و کتاب، قیام به قسط و عدل بنمایند و جامعه را سرشار از عدالت قسط و داد و انصاف و اخلاق نمایند.» یعنی خدای متعال اعلام میکند، یک نقش من دارم که برای شما پیامبر و قانون و شاخص معرفی کنم و یک نقش هم شما دارید که باید در پرتو این راهنمایی من عدل و داد و انصاف و اخلاق را در جامعه پدیدار و عملیاتی کنید.
آیه دیگری هم داریم که میفرماید: «بدانید فتنه و فساد و تباهی و ناهنجاری و ظلم و آلودگیای که وجود دارد دستپخت خود مردم است، یعنی مردم با عقاید بد و اخلاق و رفتار بد موجب شدهاند در جامعه اخلاق و انصاف نباشد و به جای آن تباهی و گناهآلودگی باشد.» بر اساس این دو آیه هم عدالت بر اساس اراده و تقاضای مردم تحقق پیدا میکند و هم فساد و تباهی بر اساس اعمال و رفتار مردم به وجود میآید. آقای روحانی در این خصوص میگوید که رهنمود قرآن این است، این خواست و اراده مردم است که میتواند مثبت باشد و در جامعه اخلاق و انصاف و اقتصاد سالم و پاکی و سلامت را به وجود آورد و همچنین خواست و اراده مردم است که میتواند موجبات فساد و تباهی را در جامعه پدیدار گرداند. یعنی مردم در این صحنهآرایی نقش کلیدی و اساسی دارند. پس در این موضوع دموکراسی یعنی حکومت مردم، یعنی خواسته مردم، یعنی مردم باید خوب بخواهند و خوب عمل کنند و اگر بد عمل کردند و بد خواستند، بدانند که به زیان خودشان عمل کردهاند.
همانطور که شما اشاره کردید مردم در این صحنهآرایی نقش کلیدی دارند اما در مقابل مساله کارآمدی دولت اسلامی هم وجود دارد؛ مسالهای که دکتر روحانی در کتب و مقالاتشان همواره بر آن تاکید داشتهاند. حال میخواهم نوع ارتباط میان این مردمسالاری، دولت اسلامی و کارآمدی را از نظر دکتر روحانی برایمان شرح دهید.
دولت اسلامی و کارآمدی اسلامی هم بر اساس اراده و خواست آموزش و تعلیم و تعلم خود مردم صورت میپذیرد و کار پروردگار متعال هم فرستادن معلم و قانون و برنامه برای مردم است. خداوند 124 هزار پیغمبر فرستاده، دوازده امام هم برای ما قرار داده و همه اینها نقششان معلمی، هدایت و راهنمایی است. مردم هم عین دانشآموزان یک مدرسه و یک کلاس، اگر درسهای خدا و پیغمبر و اخلاق آنها را عملیاتی کنند، یقینا در جامعه سعادت و خوشبختی پدیدار میشود ولی اگر مانند برخی دانشجویان و دانشآموزان به تعلیم و تعلم و تربیت و تهذیب و تزکیه و عملیاتی کردن دستورات الهی بها ندهند و به سمت گناه و انحراف و اعتیاد و انفعال و ابتذال بروند، طبیعتا برای آنها سعادت و خوشبختی وجود نخواهد داشت.
بر این اساس آقای روحانی هم معتقد است که اگر جامعه و مردم این مفهوم را درک کرده و در این راستا قدم بردارند، میتوانند در جهت دستیابی به سعادت و خوشبختی گام نهند. همانطور که اشاره شد، آقای روحانی بر نقش برجسته مردم تاکید ویژهای دارند و در این مبحث هم میتوان به نگاه آقای روحانی توجه دوبارهای کرد و آن را به این مورد تسری داد. بر این اساس نظر آقای روحانی هم این است که توجه ویژه به نظر مردم میتواند به کارآمدی دولت اسلامی منتج شود. از سوی دیگر پیگیری اصول اسلامی در این حکومتداری اصل دیگری است که سعادت آن جامعه را تضمین میکند.
یکی از مسائلی که همواره از سوی تحلیلگران سیاسی مدنظر قرار میگیرد و آن را با دقت مورد توجه قرار میدهند مساله اعتقاد و باور حسن روحانی به ولایت فقیه است. شما به عنوان کسی که سالهای زیادی را در کنار ایشان بودهاید و از آغاز طرح مساله ولایت فقیه از سوی امام خمینی (ره) با حسن روحانی آشنایی داشتید، شرحی تاریخی در خصوص باور و اعتقاد ایشان به مساله ولایت فقیه برای ما بفرمایید.
موضوع ولایت فقیه مقوله دیگری است که دکتر روحانی از ابتدا با جدیت و علاقه آن را پی میگرفتند. شاید بنده به عنوان کسی که سالهاست در کنار ایشان حضور داشتهام بتوانم گواهیدهنده خوبی برای آنچه در فکر و ذهن ایشان در این خصوص میگذرد باشم. در این خصوص باید اشاره کنم از زمانی که موضوع کتاب ولایت فقیه امام در نجف تدریس شد و نسخههایی از آن به ایران رسید و بین طلاب جوان بیشتر مورد توجه قرار گرفت، آقای روحانی که مجذوب امام بود با جدیت این کتاب را مطالعه کرد و اعتقادی عملی به آن و مفاهیم مطروحه آن توسط حضرت امام خمینی (ره) پیدا کرد.
آقای روحانی از دوران طلبگی و شروع نهضت که من سایه به سایه و قدم به قدم و در عین حال هم ناظر و هم همکار و همراه ایشان بودم، گواهی میدهم، نگرش آقای روحانی نسبت به ولایت فقیه، نگاهی ویژه همراه با اهتمام بوده است. این بدانمعناست که حسن روحانی نهتنها اعتقاد قلبی به آن داشته است، بلکه برای آن تلاش فراوانی کرده است. بعدها هم در سالهای 56 و 57 و پس از درگذشت سیدمصطفی خمینی و سخنرانی آقای روحانی در مسجد ارک و بعد هم آغاز اوجگیری نهضت و عزیمت ایشان به انگستان و فرانسه و سخنرانی در دانشگاههای خارج از کشور و بازگشت به ایران، من وجدانا چیزی جز پذیرش اصل ولایت فقیه و رهبری امام خمینی و رهبری آیتالله خامنهای و گام گذاشتن در این جهت و همراهی کردن ولی فقیه از ایشان ندیدم. به باور من موفقیتهای قابل توجه ایشان در عرصههای مختلف هم مرهون همین اطاعت و حمایت و تبعیت از ولایت فقیه است.
آقای دکتر روحانی بر تلفیق اسلامیت و جمهوریت هم تاکید ویژهای دارند. این تلفیق به چه معناست و از منظر حجتالاسلام روحانی این تلفیق چگونه صورت میپذیرد؟
به گمان من اسلامیت به معنای همین قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و رساله است، جمهوریت هم یعنی شاکله و قالبی که باید آن قلب در این قالب قرار بگیرد و آن محتوا در آن چارچوب معنا مییابد. ما هرگز نمیتوانیم بین جمهوریت و اسلامیت انفکاک و جدایی ببینیم، چراکه اینها داستان روح و بدن هستند. ما نمیتوانیم در بدن بیروح خاصیتی ببینیم و روح بدون بدن هم وجود خارجی ندارد. بدیهی است شناسنامه برای انسانی است که هم قلب دارد و هم قالب. آقای روحانی جمهوریت و اسلامیت را تلفیقی از این دو و داستان ظاهر و باطن میدانند. مردم سعادتشان در پذیرفتن اسلامیت است، اسلامیت هم تحققش در قالب جمهوریت صورت میپذیرد.
بر این اساس روحانی در تمام سالهایی که من با او همسنگر بودهام تاکید ویژهای بر این تلفیق داشته است. ما دفعات زیادی با هم بر سر این مساله به بحث و گفتوگو نشستیم و البته در این خصوص اتفاق نظر کاملی هم میان ما برقرار بوده است. در این خصوص آقای روحانی همواره تاکید کرده که یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست و اسلامیت و جمهوریت دو بال حرکت کشور هستند و باید هر دوی این بالها با یکدیگر و همراه با هم به حرکت درآیند.
مساله دیگری که باید در منظر اندیشهشناسی آقای روحانی مورد توجه قرار گیرد، باور عمیق ایشان به شیوه زمامداری امیرالمومنین علی (ع) است. او همواره شیوه حکومتداری امام نخست شیعیان را میستاید و در کتبشان همواره بر لزوم الگوبرداری از حضرت علی (ع) یاد کردهاند. قدری این باور ایشان را برای ما تبیین بفرمایید.
امیرمومنان بر سه اصل آزادی، رعایت عدالت و سرمایه اجتماعی در حکومتداری خود تاکید میکند و آقای روحانی هم با الگوبرداری از حضرت امیر (ع) سعی کرده و خواهد کرد این سه اصل کلیدی که همواره در حکومت امیرمومنان نمود و بروز عینی داشته را در دستور کار خویش قرار دهد. شاید حتی بتوان اینگونه اشعار داشت که آقای دکتر روحانی، حضرت علی (ع) را به عنوان الگویی تمامعیار برای شیوه کار خود انتخاب کرده و پا در این مسیر گذارده و همین مسیر را هم ادامه خواهد داد. شما اگر کارنامه فکری و همچنین عملی او را چه طی این سالها و چه در 100 روز اخیر که به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدهاند مورد کاوش قرار دهید خواهید دید که این سه مولفه نمود عینی در رفتار و کردار ایشان داشته است؛ سه مولفهای که همانطور که شما اشاره کردید برگرفته از مشی امام نخست شیعیان علی (ع) است.
مساله دیگری که میخواهم نظر شما را در این خصوص بدانم مقوله افکارعمومی است. نگرش آقای دکتر حسن روحانی به مساله افکارعمومی چگونه بوده است؟ ایشان چه نقشی را برای افکار عمومی تعریف کردهاند؟
در طول سالهایی که من در کنار حسن روحانی حضور داشتهام، افکار عمومی و لزوم توجه به آن همواره اهمیت فراوانی در منظر فکری حسن روحانی داشته است. ایشان افکار عمومی را انعکاسی از عملکرد مدیریت جامعه و نظام میداند. واقعیت آنجاست که افکار عمومی اگر عملکرد نظام را منطقی ببیند با آن برخورد منطقی خواهد داشت و دست یاری به حکومت و دولت خواهد داد و سعی خواهد کرد در این مسیر پر پیچ و خم همراه و یار و یاور دولت باشد، اما اگر ببیند در نظام مردم به بازی گرفته نمیشوند و به اراده آنها توجهی نمیشود، عکسالعمل نشان داده و به آن اعتراض میکند و این شیوه را نقد میکند. بر این اساس آقای روحانی همواره معتقد است باید به افکار عمومی بها داد و آن را در تصمیمات شریک ساخت تا بتوان با همراهی آن طی مسیر کرد و از مشکلات و مسائلی که قطعا در این مسیر پر پیچ و خم فراوان هست، عبور کرد.
به عنوان آخرین سوال، لطفا کمی هم به مساله اعتقاد آقای روحانی به بحران مشروعیت در نظام سیاسی بپردازید. دکتر روحانی قائل به این بحران هستند؟ اگر چنین است چه راهکاری را برای عبور از این بحران احتمالی مدنظر دارند؟
آقای روحانی با استعانت از قانون اساسی و رهبری بر این باور است همانگونه که در طول این سی و پنج سال گذشته صحنههای مختلف و گوناگون و مشکلات را دیدهایم و توانستهایم از این مسائل و بحرانهایی که برخی از آنها بسیار هم دشوار بودهاند عبور کنیم، باز هم خواهیم توانست با مدیریتی مدبرانه توام با تدبیر و درایت بر این بحرانها فائق آییم. بر این اساس قطعا باید تلاش شود که فشارهای خارجی ما را منفعل نکند و در داخل جامعه، وحدت و همبستگی واقعی به وجود آید و مسئولان نظام خود را خادم مردم بدانند و مردم را ولینعمت خود بشناسند. اگر این روشها و شیوهها عملیاتی شود و تحقق عینی پیدا کند، ما کمتر با بحران مواجه خواهیم شد. اما در مقابل اگر مردم احساس کنند مسئولان با شعار به مسائل نگاه میکنند و در عمل به آنچه مورد نیاز مردم است و باید در اولویت باشد توجهی نمیشود، به طور طبیعی فاصله میان مردم و حکومت ایجاد میشود و مشکلات از این راه و عرصه به بروز و ظهور میرسد.
شاید بیمناسبت نباشد پایان این گفتوگو را با شعری از اقبال لاهوری به پایان برسانم:
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت