این یادداشت سال پیش و در 25 خرداد 1393 منتشر شد. با توجه به این که همچنان موضوعیت دارد و به مناسبت 25 خرداد تنها با افزودن یک سال به تاریخ های ذکر شده باز نشر می شود:
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر چهار سال پیش و در دوران ریاست محمود احمدی نژاد بر شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزارت ارشاد دولت او ( به خار این که شورای فرهنگ عمومی زیر مجموعه این وزارتخانه است) «روز ملی گل و گیاه»
از تقویم رسمی حذف نشده بود، امروز و در 25 خرداد 1394 از گل و گیاه گفته
می شد. به تبع آن بخش های مختلف خبری در رادیو و تلویزیون نیز در این باره
برنامه هایی پخش می کردند و در دیگر رسانه ها هم شاهد و خواننده مطالبی در
این باره بودیم.
در سال 1390 اما روز ملی گل را از تقویم رسمی کشور
حذف کردند! در حالی که این روز نه جای کسی را تنگ کرده بود و نه با هیچ یک
از اصول انقلابی، اسلامی و ایرانی تعارضی داشت. شاید تنها به این خاطر که
در دوران اصلاحات در واپسین ماه های
آن دولت، 25 خرداد ماه به عنوان روز ملی گل و گیاه تعیین و به تقویم رسمی
افزوده شده بود.
این روز تا سال 90 برقرار بود اما از 90 به این سو
در روز 25 خرداد هیچ مناسبت رسمی در این روز دیده نمی شود. از این رو
انتظار می رود رییس جمهور روحانی دستور ابقای این روز را صادر کند یا
شورای فرهنگ عمومی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصویب کنند و اگر لازم است مرحله نهایی
را به شورای عالی انقلاب فرهنگی بسپارند. چرا که نه تنها هیچ ضرر و زیانی
برای کسی ندارد و بودجه ای تحمیل نمی کند که سراسر لطف و زیبایی است و از صبغه اقتصادی هم خالی نیست.
هر
چند حذف پاره ای مناسبت ها مانند روز ملی گفت و گوی تمدن ها در دوران
احمدی نژاد مسبوق به سابقه است و می توان به دیدگاه های سیاسی و ایدیولوژیک
نسبت داد اما هیچ دلیل منطقی برای حذف این روز نمی توان یافت جز این که نشانی
دیگر از کج سلیقگی کلی حاکم بر آن سال ها دانسته شود.
هدف از نام
گذاری ها این است که توجه افکار عمومی به یک مناسبت جلب و چالش ها و کاستی
های مربوطه بررسی شود. در این مورد خاص و به این بهانه می توان یاد آور شد
سرانه مصرف گل در اروپا 80 تا 100 شاخه است و در کشوری چون هلند به 150
شاخه نیز می رسد و از مصرف گل به عنوان یکی از نشانه های رفاه و شادابی در
یک جامعه هم یاد می شود. جامعه ای که مردمان آن هم دیگر را دوست دارند به
هم با مناسبت و بی مناسبت گل هدیه می دهند. گل، یک موجود زنده است و یک
تکه پلاستیک با عنوان گل مصنوعی هیچ گاه آن احساس و انرزی را منتقل نمی
کند. هر چند به عنوان یک مصنوع در کنار دیگر مصنوعات ساخت بشر قابل توجه است
اما هیچ چیز جای گل را نمی گیرد.
سرانه مصرف گل در ایران به 10
شاخه نیز نمی رسد. برخی کارشناسان بر این باورند که این عدد هم خوش بینانه
است زیرا در سال های اخیر و خصوصا پس از اجرای قانون هدف مندی یارانه ها
هزینه تولید گل به شدت بالا رفته و گران شده و در نتیجه سرانه مصرف آن به 5
یا 6 شاخه سقوط کرده است. البته این یک واقعیت غیر قابل انکار است که در
وضعیت تورمی و با افزایش هزینه های اجاره مسکن و خوراک و پوشاک یا آموزش و
درمان، موارد دیگر که اولویت و ضرورت حیاتی ندارند از سبد کالای خانوار حذف
می شوند و گل سرآمد اینهاست.
بنا بر این می توان گفت پس از اجرای
قانون هدف مندی یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی تولید گل به شکل بی
سابقه ای گران شد و طبعا بر قیمت عرضه آن نیز اثر گذاشت.
از سوی
دیگر سایر اقلام هم گران شدند و قدرت خرید خانوار کاهش یافت و طبعا گل را
از اولویت خارج کرد. هیچ راهی برای تولید کننده و فروشنده باقی نماند جز
افزایش قیمت بیشتر و عملا این اتفاق نیز بر مصرف گل اثر منفی بر جای گذاشت
به گونه ای که می توان گفت این رشته که پایی در کشاورزی و پایی در صنعت
دارد عملا ورشکسته شده است.
اما این واقعیت ها نه تنها از اهمیت گل
و گیاه نمی کاهد که اتفاقا ضرورت احیای روز ملی گل و گیاه را در تقویم
رسمی کشور مضاعف ساخته است.
برای کشوری که با ادبیات هزار ساله ای
شناخته می شود که شعر و نثر آن مالامال از اشارات متعدد و خیال انگیز به گل
ها و گیاهان است و بزرگ ترین و قدیمی ترین هنر و صنعت دستی آن قالی بافی
با طرح گل و گیاه است این تصمیم هرگز زیبنده نیست و می توان پرسید مگر چه
هزینه ای را تحمیل می کرد که تاب نیاوردیدش؟
رضایت تولید کنندگان گل
و گیاه از اختصاص یک روز به عنوان روز ملی گل و گیاه چنان بود که بی یاری
دولتی و به همت تولید کنندگان ایرانی در همان سال بعد از ابتکار روز گل و
گیاه و در سال 1385 بزرگ ترین سبد گل جهان را با 207 هزار شاخه و در محیطی به
اندازه 375 متر عرضه کردند و در رکوردهای جهانی به ثبت رساندند. در سال های
بعد نیز به این بهانه و در 25 خرداد برنامه سازان رادیو و تلویزیون از
فعالان و کارشناسان این رشته دعوت می کردند و آنان مشکلات خود را باز می
گفتند.
چهار سال است اما که این چراغ خاموش شده و دیگر در 25 خرداد
هیچ سخنی از «تجارت/صنعت»ی که سالانه در دنیا 20 میلیارد دلار گردش مالی
دارد، گفته نمی شود.
بر پایه آمارهای قبل از هدف مندی یارانه ها 57
هزار هکتار در ایران به تولید گل و گیاه اختصاص دارد یا داشته است و سالانه
دو میلیارد شاخه گل بریده، 36 میلیون گل گلدانی و 137 میلیون درخت و
درختچه و نیز 840 میلیون بوته گیاهی تولید می شود یا می شده است. البته نصف
گل تولیدی ضایع می شود و هر قدر بتوان از نرخ این ضایعات کاست کمک به
اقتصاد گل و گیاه است.
هر چند حسب ظاهر، گل با تجمل نسبت دارد اما
تولید گل در ایران امری بومی است و اتفاقا اگر «اقتصاد مقاومتی» را روایت
دیگری از «اقتصاد بدون نفت» بدانیم توجه به ظرفیت تولید گل و گیاه در این
گفتمان هم می گنجد. با تاسف اما باید گفت مصرف گل با اسراف برابر دانسته می
شود غافل از این که در جامعه امروز مصرف کالایی را می توان در سطح ملی
اسراف دانست که برای آن ارز به کار رفته باشد و مصرف کالای ایرانی کمک به
اشتغال کارگر و کشاورز ایرانی و کمک به سر پا نگه داشتن یک حرفه ملی است.
جای روز ملی گل و گیاه در تقویم رسمی خالی است و احیای این روز از حیث فرهنگی و اقتصادی یک ضرورت است.
چند سال پیش و در سرمقاله یک روزنامه اقتصادی برای این مناسبت این عنوان را آوردم: «گل، عزیز است غنیمت شمریدش تجارت». اصل شعر البته این است: گل، عزیز است غنیمت شمریدش صحبت.
با آن یادداشت می خواستیم بگوییم هم نشینی و یاد کافی نیست و به جنبه های
اقتصادیِ تجارتی 20 میلیون دلاری هم باید پرداخت که سهم چندانی در تجارت 20
میلیارد دلاری دنیا به حساب نمی آید. اکنون اما نه تنها از آن ارتقا خبری
نیست که با گرانی این کالا از «صحبت» هم خارج شده و باید گفت: غنیمت
شمریدش، مناسبت!