«خیلی دوستت دارم، بدون تو نمی تونم زندگی کنم، اگه تو نباشی زندگی من معنایی نداره». بیشتر زوج های جوان در بیان احساساتی از این دست توانایی زیادی دارند اما احساسات ما در یک رابطه دو طرفه به این هیجانات زیبا ختم نمی شود.
در یک رابطه زناشویی احساساتی مانند دلخوری، خشم، بی علاقگی، تحقیرشدگی، خجالت، ترس و نگرانی، ناامیدی، حسادت و هزار جور احساسات ناخوشایند دیگر در افراد به وجود می آید که گاهی بیان آنها سخت به نظر می رسد.
از سوی دیگر بیان نکردن احساسات و نقش بازی کردن هم باعث دور شدن و فاصله گرفتن زن و مرد از هم می شود؛ بنابراین شناخت احساسات و یاد گرفتن نحوه ابراز آنها مخصوصا در اوایل زندگی زناشویی اهمیت ویژه ای دارد.
همه زوج های جوان غالبا زندگی خود را با شور و شوق و آرزوهای بسیار شروع می کنند. افراد خیال می کنند که با پیدا کردن شریک زندگی خود، بزرگترین همدم و محرم اسرار خود را یافته اند و دوره ناراحتی و تنهایی آنها به سر آمده اما واقعیت چیز دیگری است. باید باور کنید که بعد از ازدواج هم تمام احساسات بشری - حتی انواع ناخوشایند آن - همراه شما خواهد بود و قرار نیست با ازدواج کردن تمام زندگی پر از احساسات لطیف و عاشقانه شود.
خیلی از زوج های جوان وقتی با این ناملایمات و احساسات ناخواسته روبرو می شوند سردرگم می شوند و واکنش های ناسازگارانه و حتی عجیب و غریب از خود نشان می دهند.
آموزش ها و انتظارات نادرست اجتماعی و فرهنگی هم گاهی به این سردرگمی افراد دامن می زند. مثلا خیلی از مردان جامعه ما هستند که در طول زندگی خود یاد گرفته اند که مرد نباید غمگین شود؛ یا اینکه مرد نباید بترسد و نگران شود. آنها همیشه این بار سنگین را به دوش می کشند که مرد باید همیشه مثل یک کوه استوار باشد و پشت زن و بچه بایستد. همین پیام ها و آموزش های فرهنگی باعث می شود که مردان جامعه ما فقط یک راه برای بروز هیجانات منفی خود داشته باشند و آن خشم است.
در عرف اجتماعی ما عصبانی شدن و پرخاشگری از طرف مردان مقبول تر از گریه و ناراحتی یا ترس و اضطراب است؛ بنابراین مردان به صورت ناخودآگاه یاد می گیرند که به جای همه این حالات هیجانی، عصبانی شوند. مثلا به جای اینکه به خاطر نوع رفتار همسرشان احساس نادیده گرفته شدن و به طبع آن دلخوری و غم را نشان دهند، شروع به پرخاشگری و بدرفتاری با همسرشان می کنند.
بسیاری از مراجعان ما هستند که تا قبل از مطرح کردن این موضوع در جلسه درمانی، هیچ وقت به آن فکر نکرده بودند و بعد از آن کم کم با بخش هایی از وجودشان آشنا می شوند که غیر از خشم، احساسات دیگری هم در آن وجود دارد.
این مشکل در مورد زنان هم وجود دارد. بسیاری از زنان با بخش هایی از احساسات خود بیگانه اند، مثلا اینکه جامعه می پذیرد که یک زن غمگین و افسرده باشد اما پذیرش عصبانیت و پرخاشگری از طرف زنان در جامعه مقبول نیست؛ همین موضوع باعث سردرگمی و ناتوانی آنها در شناخت و بیان احساسات واقعی شان می شود. آنها در طول زمان به صورت ناخودآگاه یاد گرفته اند که یک زن خوب صدایش را بلند نمی کند اما اجازه دارد هر قدر که دلش می خواهد گریه کند و دل نازک باشد. همین موضوع باعث ایجاد تعارض و سردرگمی در همسرش برای شناخت احس-اسات واقعی او نیز می شود.
حال
این سوال مطرح می شود که برای حل این مشکلات و شناخت و بیان صحیح احساسات
چه باید کرد؟ در ادامه راهکارهایی برای مواجهه با این مشکل ارائه می شود.
احساسات تان را بشناسید
با خودتان در شناخت احساسات اصلی خود روراست باشید. روانشناس ها هیجان را از یک منظر به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می کنند، یعنی اینکه مثلا وقتی در هنگام رانندگی ماشینی با سرعت جلوی ما می پیچد اول می ترسیم و بعد عصبانی می شویم و با بوق زدن به او اعتراض می کنیم. در واقع هیجان اولیه ما ترس است اما غالبا این احساس اولیه را نادیده می گیریم و می گوییم خیلی عصبانی شدم.
در زندگی زناشویی هم این مساله به وفور اتفاق می افتد. مثلا مرد وقتی به خاطر عقب افتادن اجاره خانه نگران و مضطرب می شود، این پیام را به همسرش منتقل می کند که حال و حوصله حرف زدن با او را ندارد. زن هم از همه جا بی خبر ممکن است از این رفتار شوهرش برداشت های مختلفی بکند؛ مثلا ممکن است فکر کند همسرش او را به اندازه کافی دوست ندارد یا اینکه نکند با زن دیگری در ارتباط باشد یا اینکه نکند از رفتار دیشب او ناراحت شده است؛ بنابراین شناخت دقیق احساسات، اولین قدم برای بیان آنها است. تا خودتان نفهمید چه حالی دارید، نمی توانید شریک زندگی تان را از احوالات واقعی خود باخبر کنید.
احساسات تان را بپذیرید
بعد از شناخت احساسات گام بعدی پذیرفتن آنهاست. با خودتان مهربان باشید و به خودتان اجازه دهید به حکم انسان بودن، احساسات بشری را تجربه کنید. هیجان های مختلف مانند خجالت، شرم، ترس یا ناامیدی همین احساسات بشری هستند که شم هم مثل هر انسان دیگری حق دارید گاهی آنها را تجربه کنید. پذیرش احساسات تان به شما در مدیریت آنها کمک خواهد کرد. تا وقتی که خودتان با هیجانات تان کنار نیایید، نمی توانید توقع داشته باشید که همسرتان پذیرای احساسات شما باشد.
احساسات تان را بیان کنید
راست و پوست کنده با همسرتان حرف بزنید. زمان مناسبی را انتخاب کنید. به او بگویید که حرف های مهمی برای گفتن دارید و از او می خواهید که به حرف های تان با دقت گوش دهد.
خیلی از آدم ها در جامعه ما از شفاف بودن می ترسند. از اینکه دیگران حتی همسرشان از از احساسات اصیل و واقعی آنها باخبر شوند واهمه دارند و نگران قضاوت طرف مقابل می شوند اما تجربه نشان داده است که افراد غالبا در مواجهه با احساسات صادقانه همسر خود واکنش مناسبی نشان می دهند.
اگر جای داد و بیداد و توهین به همسرتان بگویید که وقتی با دخترخاله اش حسابی گرم می گیرد و خوش و بش می کند، چقدر احساس نادیده گرفته شدن و جذاب نبودن و تنهایی می کنید، مطمئن باشید واکنشی جز محبت و عذرخواهی و تلاش برای جبران نخواهید دید.
آدم ها معمولا وقتی با احساسات صادقانه همسرشان روبرو می شوند، با او همدلی می کنند و درصدد کمک به او برمی آیند. در هنگام بیان احساسات خود حواس تان باشد که همسرتان را مقصر قلمداد نکرده و او را سرزنش نکنید. از کلماتی با ضمیر «من» استفاده کنید و تلاش کنید تا فقط به توصیف احساسات واقعی خود بپردازید.
انتظار درک نشدن را هم داشته باشید
گاهی اوقات ممکن است شما تمام اصول بالا را رعایت کرده باشید اما باز هم همسرتان نتواند شما را خوب درک کند و واکنش هایی نشان دهد که اصلا باب میل شما نباشد. چنین اتفاقی کاملا طبیعی است؛ چرا که شما در مقابل فردی قرار گرفته اید که با دنیای شما فاصله زیادی دارد و شاید در اوایل ازدواج، شناخت احساسات تان و نزدیک شدن به دنیای درونی شما برایش دشوار باشد؛ بنابراین نباید انتظار داشته باشید که با یک بار بیان احساسات، به درستی شما را شناخته و مطابق با شرایط روحی شما عمل کند.
صبور باشید و ادامه بدهید
رابطه زناشویی از آن چیزهایی است که گذر زمان می تواند آن را شیرین تر و دل انگیزتر کند. این اتفاق به این دلیل رخ می دهد که زن و شوهر در طول زمان شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کرده و صمیمیت بین آنها بیشتر می شود. بنابراین از در میان گذاشتن احساسات خود با همسرتان خسته و ناامید نشوید. عمیق تر شدن این صمیمیت و ایجاد همدلی نیاز به گذر زمان، صبوری و ممارست دارد. هر قدر بیشتر تلاش کنید تا از راه صحیح، خود واقعی تان را به همسرتان نشان دهید، همدلی او را بیشتر برانگیخته و به هم نزدیکتر خواهید شد. مطمئن باشید روزی فرا خواهد رسید که او شما را از خودتان بهتر خواهد شناخت و برای بهتر شدن حال و احوال تان هر کاری خواهد کرد
منبع: ماهنامه سپیده دانایی