عصرايران؛ رضاميرمحرابي- در كودكي روزي كه معلم انشا به بچه ها مي گويد دوست دارند در آينده چه كاره شوند عباس برزگر با فانتزي ذهني خود روياي پادشاهي را با معلم و همكلاسي هايش مطرح مي كند و كتك مفصلي هم مي خورد تا بعدها يادش بماند براي تحقق رويايش چه مصائبي كشيده است. پدر عشق جواني اش براي ازدواجشان شرط و شروط هايي مي گذارد و شكست پشت شكست از او مردي مي سازد كه حالا دارد رويايش را عملي مي كند و توريست هاي خارجي براي بازديد از دهكده اش صف مي كشند.
عباس برزگر، كارآفرين نمونه گردشگري كشور است كه با پذيرايي از گردشگران خارجي در دهكده روستايي اش اسم و رسم خود را سر زبان ها انداخته و براي خود روياي راه انداختن ايل در سر دارد. اين موفقيت در كارآفريني در يك روستا با اين حجم نقدينگي، رسانه ها را براي پوشش اين رويداد و اتفاق خوب و از نزديك ديدن اين منطقه به روستاي بزم در بوانات استان فارس كشانده و تاكنون گفت و گوهاي بي شماري از اين مرد و خانواده اش كه اركان موفقيت او هستند در رسانه ها منتشر شده است. حتي شنيده شده و ظاهرا قراردادي هم بسته شده تا از او در هاليوود فيلم بسازند و ابر و باد و مه و خورشيد وفلك دست به دست هم داده اند تا به اين مرد براي تحقق روياي راه انداختن ايل و يكه تازي اش كمك كنند.
فيلم مستند "من مي خوام شاه بشم" به كارگرداني مهدي گنجي كه منتخب جشنواره های سیلور داکس آمریکا، شفیلد انگلستان، جشنواره داک فست مونیخ، جشنواره میلنیوم بلژیک و... است و همچنین جایزه کارگردانی فیلم بلند از سی و سومین جشنواره فیلم فجر را نیز دریافت کرده درباره زندگي اين كارآفرين برتر است.
در خلاصه داستان این مستند آمده است: در یکی از روستاهای ایران، عباس با تلاش و سختی خانه اش را به یک مرکز پذیرایی برای توریست های خارجی تبدیل کرده است. او با کمک همسر و فرزندانش کسب و کار موفقی در گردشگری دارد. عباس آدم بلند پروازی است که آرزو دارد یک ایل جدید با سلیقه خودش تاسیس کند و خان ایل باشد به همین خاطر می خواهد با یک دختر عشایری دوباره ازدواج کند تا رویایش را عملی کند. اما همسر و خانواده اش مخالفان جدی او هستند.
یادداشت کارگردان برای این مستند به این شرح است: تا به حالا فکر کرده اید که می خواستید چه کاره شوید؟ بچه که بودم دلم می خواست غواص شوم. درست همان موقع، عباس دلش می خواسته پادشاه ایران شود. من شدم کارگردان. ولی عباس باز دلش می خواهد شاه شود. با خودمان فکر کرده ایم که برای رسیدن به آرزوهایمان تا کجا باید پیش برویم؟ چقدر رویاهای کودکی در زندگی امروز ما نقش دارند؟
اين مستند از ابتداي مرداد در گروه سينمايي هنر و تجربه به نمايش درآمده است و علاقه مندان مي توانند با مراجعه به سينماهاي تحت پوشش آثار گروه هنر و تجربه اين مستند را تماشا كنند.
اما ماجراي عباس برزگر و دهكده رويايي اش چه بود؟ او در گفت و گويي كه در گذشته با روزنامه شرق داشت گفته بود:« در یک شب بارانی و تاریک در روستایمان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان برخوردم که بینهایت خسته و سرگردان و کلافه بودند. آنها را به خانهمان دعوت کردم. شامی که درخور دو میهمان خارجی و غریبه باشد نداشتیم و مجبور شدم همان سفره فقیرانه خودمان را برایشان پهن کنم و همان دمپختک گوجهفرنگی که همسرم برای خودمان پخته بود، برایشان بیاورم. بعد هم آنها را به یک چای آتشی دعوت کردیم و تنها رختخوابهای خانه را برای میهمانان خارجیمان مهیا کردیم و خودمان روی زمین خوابیدیم. قبل از خواب متوجه شدم یکی از آن خارجیها که پسر جوان ۲۰ سالهای بود بسیار ناراحت و پکر است. از مترجمشان علت ناراحتیاش را پرسیدم و اینکه آیا در خانه ما به او خوش نمیگذرد؟ مترجم جواب داد که فردا تولد این پسر جوان است و او از اینکه از خانه و کشور و خانوادهاش دور است غمگین است. در همین هنگام دختر و پسر کوچکم که شاهد گفتوگوی ما بودند نقشه جالبی کشیدند که باعث شد میهمانانمان بسیار هیجانزده و خوشحال شوند…»
دهکده گردشگری عباس برزگر متشکل از چند خانه روستایی با ۱۲۰۰ متر مساحت است که سه اتاق آن با ۷۰۰ سال قدمت و طراحی به سبک زندگی روستایی ایران در ۷۰۰ سال قبل گرانترین اتاقهای این دهکده به شمار میآیند. غیراز این در این دهکده مزرعه، دامداری، باغ میوه، فروشگاه صنایع دستی عشایر، فروشگاه داروهای گیاهی و عرقیات گیاهی هم وجود دارد و محصولات غذایی میهمانان به صورت مستقیم از این مزارع و دامداریها تامین میشوند.
در مستند "من مي خوام شاه بشم" ما از نزديك شاهد تكاپوي عباس برزگر براي تشريح ابعاد روياي ساختن ايل بزرگش قرار مي گيريم و خود را در مواجهه اي نزديك با اين مرد كه در تلاش است ذهنيات خويش را عملي كند مي بينيم. فاصله ي نزديكي كه روايت اين مستند با قهرمانش دارد ممكن است گاهي آزاردهنده به نظر رسد اما هر چه كه هست حكايت از خواستن مردي است كه مي خواهد مرد اول قصه و قهرمان بلامنازعي باشد كه همه را براي تحقق روياي خود بسيج كند.
قهرماني كه مي خواهد با ماشين زمان به 200 سال پيش برگردد و وقتي اين كار را ناممكن مي داند در فكر تشكيل ايلي هست كه از نژاد خودش باشد و به همين بهانه ازدواج مجددي در سر مي پروراند. او مي خواهد بنيان ايلي را پايه گذاري كند كه خود نفر اولش باشد تا بتواند توريست هاي خارجي را با ماشين زمانش به زندگي 200 سال پيش ببرد. او حالا دارد به روياهاي كودكي اش جامه عمل مي پوشاند. آري او مي خواهد شاه ايلش شود. ماشين زمان منتظر او و توريست هاي خارجي اش است تا آنها را به زندگي عشاير 200 سال پيش ببرد. به قول خود عباس در فيلم كه مي گويد فقط 10 سال زمان مي خواهد تا ماشين زمانش را راه اندازي كند. ما نيز چند سال صبر مي كنيم و دوباره سراغي از عباس خواهيم گرفت تا ببينيم روياهاي كودكي اش او را تا كجا برده است.عجب آدم عجيبي ست اين عباس برزگر..."تحير" تنها كلمه اي ست كه بعد از ديدن فيلم به ذهن مخاطب مي رسد.