شرق/ احمد کاظمیموسوی _ استاد مدعو دانشگاه جورج واشنگتن
یادداشت مورخ ٢٤ آبان ٩٤ آقای صادق زیباکلام (استاد دانشگاه) در روزنامه «شرق» با عنوان«همدردی با ملت فرانسه» اینجانب را که قریب به ٣٥ سال از عمر خود را در دانشگاههای کانادا، مالزی، استانبول و آمریکا گذراندهام،
بر آن داشت تبصرهای بر یادداشت ایشان بنویسم. دکتر زیباکلام پس از همدردی با فرانسه، سه مسئله اساسی را مطرح کرد که خلاصه آنها چنین است: به نظر بعضی از طیفهای سیاسی، توطئه غرب در بهراهانداختن گروههای افراطی مثل القاعده، النصره، الشباب و دولت داعش اینک دامنگیر خود غرب شده است.
پاسخ کوتاه آقای زیباکلام این است پس دیگر وقت آن است که خط تولید آنان به دست خود غرب متوقف شود؛ هرچند ذهن توهمطلب و اسرارشناس برخی از ناظران سیاسی به این زودی متوقف نخواهد شد.
مسئله دوم اینکه چرا مسلمانان جوانسالی که در غرب رشد و تحصیل کردهاند به داعش و امثال آن پیوستهاند؟ دکتر زیباکلام در اینجا چند پاسخ کوتاه چون احساس پوچی، بیکاری و خلأ معنویت را به صورت سؤال عنوان میکند.
اینجانب در زیر تبصره کوتاهی بر این سؤالات خواهم افزود. مسئله سوم درباره اهالی و بومیان سنیمذهب عراق، سوریه و عربستان، چچن و افغانستان است که اکثریت و درونمایه اصلی این گروههای رادیکال را تشکیل میدهند.
دکتر زیباکلام عنصر توسعهنیافتگی سیاسی و اجتماعی (و فقدان دموکراسی) را زمینهساز رویآوردن بیشتر اهالی روستایی این کشورها به رادیکالیسم میداند. در اینجا نیز چند نکته خواهم افزود. موضوع رادیکالشدن تزایدی مسلمانان از نیمه دوم قرن بیستم تا به حال، مسئلهای است که بیش از نیمقرن درباره آن مطالعه و بررسی شده و تاکنون پاسخ قانعکنندهای برای آن پیدا نشده است.
فرایند توسعه سیاسی- اجتماعی و درک و اجرای دموکراسی در بیشتر کشورهای مسلمان نشین اگر سیر معکوس نداشته باشد، باید بگوییم پیشرفتی هم نداشته است. البته مالزی، ترکیه، ایران و اخیرا تونس به گونههایی از رشد اجتماعی- فرهنگی و بعضا اقتصادی رسیدهاند، اما هنوز با آنچه که آقای زیباکلام توسعه سیاسی و دموکراسی میخواند، فاصله دارند.
یک نشانهاش همان توهم توطئه پیشگفته و فعالمایشاءپنداری غربیان در امور ماست که با اصول خودباوری و «مسئولیتپذیری» شرقیان فاصله ایجاد میکند. مادامی که ما بهموازات نگاه توطئهشناس خود به خارج، نگاه درونشناس و خطایاب داخل خود را توسعه ندادهایم، از فرافکنی و درجازدن رهایی نخواهیم داشت.
نگارنده در ١٠ سال اخیر که به صورت استاد مدعو در دانشگاههای مریلند و جورجواشنگتن تدریس میکردم، بارها این سؤال را با دانشجویان آمریکایی، عرب، هندی و ایرانی مطرح میکردم که چرا خاورمیانه مسلمان، که در قرن ١٩ و نیمه اول قرن بیستم در برخورد با مدرنیته واکنش شدیدی نسبت به نفوذ غرب و دستاوردهای علمی آن نداشت، اینک بهجای نگریستن به نقاط قدرت حریف، به زخمهزدنهای انتحاری و اعمال خشونت بههر قیمتی که شده اکتفا میکند و به آینده و نتیجه کار خود نمیاندیشد.
پاسخ دانشجویان آمریکایی اغلب «شکست فرایند مدرنشدن در خاورمیانه» بود و گاه «تنبلی و رکود ناشی از پترو دلار» (درآمد سرشار نفت). پاسخ دانشجویان مسلمان «جنگ مزمن عرب- اسرائیل» و تحقیر مستمر اعراب به وسیله اسرائیل را به عوامل مذکور میافزود.
البته آمریکاییها قادر به درک این عامل اخیر نبودند، چون اسرائیل را تنها یار راستین خویش در خاورمیانه میپنداشتند و تصور اینکه این یار راستین، خود و سیاستش موجب بحران در منطقه شده باشد، برایشان دشوار بود.
دانشجویان مسلمان نیز نمیدانستند چرا خاورمیانهای که زمانی امثال سیدجمال اسدآبادی را در خود پرورانده و او مسلمین را تشویق به فراگرفتن علوم جدید میکرد، اینک جوانان خاورمیانه همان علوم را فراگرفته یا فرانگرفته صرف حملات انتحاری میکنند.
درخصوص مسلمانان یا مسلمانزادگان جوانی که با داشتن سابقه رشد و تحصیل در جهان غرب به گروههای تندرو مثل داعش میپیوندند، باید بیفزایم که گذشته از عواملی که آقای زیباکلام برشمردند، نفرت از آمریکا و سیاستهایش در میان اعراب و برخی از مسلمانان آفریقا و آسیا درخور توجه است.
این نفرت فقط بهخاطر حمایتهای آمریکا از اسرائیل نیست بلکه سیاستهای اقتصادی و ادعای رهبری جهانی آمریکا نیز مزید بر علت است. در مالزی استادان عربزبانی را میشناختم که تحصیلکرده آمریکا یا کانادا بودند و بهشدت از آمریکا نفرت داشتند چون این کشور با داشتن چهاردرصد از جمعیت جهان بیش از ٢٠درصد از منابع آن را میبلعد و خود را رهبر جهان میداند.
به نظر اینان در برابر حرص و آزی که سرمایهداری آمریکا میپرورد، احسان و ایثار اسلامی بدیل مناسبی است که باید به آن روی آورد.
دربرابر برخی از استادان ایرانی و ترک در باره این مشکل هشدار میدادند که وقتی شما به یک سنت روی میآورید، باید آن را دربست بپذیرید؛ و نمیتوانید آن را جرحوتعدیل یا بازبینی کنید.