۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۶۸۱۰۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۵-۰۲-۱۳۹۵
کد ۴۶۸۱۰۲
انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۵-۰۲-۱۳۹۵

سرگه بارسقیان نهمین جایزه مطبوعاتی «امید» را دریافت کرد

سید محمود دعایی: زیباترین خاطره من از این جلسات تجدید عهد نسبت به بزرگانی است که رهین دانش و معرفت آن‌ها هستیم و پیشاپیش همه آن‌ها مرحوم باستانی پاریزی است

سرگه بارسقیان نهمین جایزه مطبوعاتی «امید» را دریافت کرد  مراسم اهدای نهمین جایزه مطبوعاتی «امید» (یادبود دکتر مهدی سمسار) جمعه ۲۳ اردیبهشت 1395، با حضور جمعی از اهالی مطبوعات و خانواده دکتر سمسار برگزار و این جایزه به سرگه بارسقیان اهدا شد.
 
به گزارش عصر ایران در ابتدای این مراسم، گیتی الهی (همسر دکتر سمسار) ضمن خوش آمدگویی به حضار گفت: خوشحالیم که امروز در جمع کوچکمان، دوستان و روزنامه‌نگاران جوان و استادان قدیمی این حرفه حضور دارند و نهمین دوره جایزه دکتر مهدی سمسار با عنوان «امید» اهدا می‌شود.

۱۳ سال از پیوستن او به نور می‌گذرد و یاد و خاطره همیشگی‌اش همواره با ما و دوستان یکدل و جوان او است. امروز در این جلسه جای زنده یادها دکتر کاظم معتمدنژاد، استاد دکتر باستانی پاریزی، دکتر ظریفی و دکتر احسان نراقی خالی است. آن‌ها در این سال‌ها همواره در این جلسات حضور داشتند و یاد و خاطره دوست قدیمی خود را با سخنرانی‌هایشان گرامی داشتند. یاد و خاطره‌شان گرامی باد!

گیتی الهی در ادامه گزارشی از کارهای انجام شده در ۱۳ سال اخیر ارائه کرد و اظهار داشت: در سال ۱۳۸۴ یادنامه دکتر مهدی سمسار به کوشش آقای علی دهباشی منتشر شد. در سال ۱۳۸۵ کتاب «دنیای تئو» (چاپ سوم) توسط انتشارات نقش جهان و کتاب «ایران در اسپانیا» توسط انتشارات گستره هر دو به مدیریت آقای مجید طالقانی منتشر گردید.

در سال ۱۳۸۷ کتاب‌های «عطر» (چاپ دوم)، «پرستار فرانسوی» (چاپ دوم) توسط انتشارات نشر نو منتشر شد. همچنین در سال ۱۳۸۷، ۶۰ جلد از کتاب‌های همسرم به کتابخانه انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران اهدا شد. در سال ۱۳۸۸ از سه سال مراسم اهدای جایزه امید و شرح حال دریافت‌کنندگان این جایزه در زمینه نشریه کوریه انترنسیونال با عنوان خبرنگاران امید چاپ شد. امیدوارم که با این کار بتوانیم جایزه روزنامه‌نگاری امید را جهانی کنیم.

وی افزود: در سال ۱۳۹۰ با محبت، همت و یاری زنده‌یاد دکتر معتمدنژاد کتابخانه دکتر مهدی سمسار که شامل ۸۰۰ جلد کتاب‌های فرانسه و فارسی بود به دانشکده مطالعات جهان تهران واگذار شد. در سال ۱۳۹۳ کتاب «از کوروش تا اسکندر» (چاپ ششم) توسط نشر علم با مدیریت آقای مهدی علمی منتشر گردید. در سال ۱۳۹۳ چاپ پنجم «دنیای تئو»» توسط نشر نقش جهان وارد بازار شد.

گیتی الهی در پایان سخنانش گفت: در اسفند ۱۳۹۳ چاپ دوم کتاب دوجلدی «هیتلر» نوشته یوآخیم فست و ترجمه دکتر مهدی سمسار توسط نشر چشمه به مدیریت آقای حسن کیائیان منتشر گردید. در ضمن کتاب «هنر جنگ» نوشته سون تزو ترجمه دکتر مهدی سمسار برای چاپ به انتشارات نقش جهان واگذار گردید.
 
پس از این سخنان  سید محمود دعایی (سرپرست موسسه و روزنامه اطلاعات) در سخنانی گفت: این مراسم برای من بسیار خاطره‌انگیز است چون توفیق داشتم دو بار در این جلسه شرکت کنم. برگزارکنندگان این مراسم به قدری با احساس و حسن نیت برخورد کرده‌اند که ما را شیفته کردند و این برای من بسیار ارزشمند است.

 مدتی برای یکی از دوستانی که افتخار دریافت این جایزه را داشتند یک گرفتاری پیش آمد و ایشان [گیتی الهی] به مثابه یک مادر و غمخوار تماس می‌گرفتند و پشت تلفن چنان غمگینانه درباره این موضوع صحبت می‌کردند و می‌دانم که اشک می‌ریختند. زیرا نگران فرزند نازنین این دوست بودند که خوشبختانه الان اینجا نشسته‌اند. آزادی این دوست برای ایشان جشنی بود که به من زنگ زدند و این مساله را به هم تبریک می‌گفتیم.

  نقش منتخبان جایزه «امید»، فرهنگسازی و آزادگی است

دعایی با اشاره به زنده شدن نام و یاد بزرگان فرهنگ در مراسم جایزه «امید»، اظهار داشت: از خاطرات زیبایی که من از این جلسات دارم این است که تجدید عهدی که نسبت به بزرگان و شخصیت‌هایی می‌شود که رهین دانش و معرفت آن‌ها هستیم. پیشاپیش همه آن‌ها هم مرحوم استاد باستانی پاریزی است که یادگارشان امروز در میان ماست و جایشان در مراسم متعدد که برگزار می‌شد بسیار خالی بود.

سرپرست روزنامه اطلاعات و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی با اشاره به همکاری با سرگه بارسقیان گفت:

وقتی مژده دادند که منتخب امروز آقای سرگه بارسقیان هستند، من بسیار خوشحال شدم چون با ایشان همکاری داشتم و همه‌اش لطف و صفا بود. وقتی نام ایشان آمد من یاد خاطراتی افتادم که در مجلس داشتیم.

من چند دوره افتخار داشتم که نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بودم. صندلی‌های مجلس را به قید قرعه انتخاب می‌کنند و هر شش ماه قرعه‌کشی می‌شود و هر کسی برای شش ماه صندلی‌اش مشخص می‌شود که تبعیضی نباشد که همیشه جلو باشند یا عده‌ای عقب بنشینند. در یک دوره شش ماهه اتفاقاً خدمت یکی از هم‌کیشان آقای سرگه بارسقیان بودم. از روز اول با ایشان شوخی می‌کردم. برای اینکه صمیمیت بیشتری با ایشان داشته باشم هر وقت به ایشان می‌رسیدم صلیب می‌کشیدم و او هم پاسخ می‌داد.
 
دعایی در پایان سخنانش انتخاب برگزیدگان جایزه «امید» را جهت‌دار توصیف کرد و گفت: این وفا و این ادبی که این خاندان سمسار دارند و خاطره بزرگ خاندانشان را همیشه با یک مراسم شکوه‌مند فرهنگی و مطبوعاتی گرامی می‌دارند برای من الگو و درس است.

خوشحالم توفیق حضور در اینجا دارم و به عنوان یک خدمتگزار جامعه مطبوعاتی افتخار می‌کنم که در جمع صمیمی کسانی هستم که انتخابشان، انتخاب جهت‌دار است، یعنی کسانی را انتخاب می‌کنند که در جهت آزادی، ارتقای فکری و فرهنگی جامعه ما قدم برمی‌دارند و نقششان فرهنگ‌سازی و آزادگی است.
 
 نسل جوان روزنامه‌نگاران ایران «امید» را انتخاب کرده‌اند

 در ادامه داود احمدی مونس «آروین»، (کارتونیست و برنده یکی از دوره‌های جایزه «امید») پیام دکتر شیرین سمسار را قرائت کرد.

در این پیام آمده بود:

 وقتی تصمیم گرفتیم که جایزه روزنامه‌نگاری بدهیم، به دلم افتاد که علاوه بر اسم پدرم یک اسم نمادین به آن بدهیم که هم به پدرم مربوط باشد و هم به روزنامه‌نگاری، به دنبال این اسم به یادنامه پدرم نگاه کردم که شاید دوستان و همکاران پدرم بتوانند مرا کمک کنند.

 دیدم همگی آن‌ها از عشق او به روزنامه‌خوانی که او را به روزنامه‌نگاری کشاند نقل می‌کنند. از طریق مقاله یکی از دوستان فهمیدم که پدرم در ۱۸ سالگی، قبل از اینکه حتی دانشجویی در تهران باشد، در یک مسابقه نظرخواهی شرکت کرده بود، موضوع مسابقه این بود که به نظر شما ایران باید به صورت فدرال اداره شود؟ خبر که به پدرم رسید بلافاصله تا دکه روزنامه‌فروشی دوید، نه تنها دید که یکی از برندگان است بلکه مطلبش در صفحه اول آن نشریه چاپ شده بود.

در این پیام آمده است: بدون تردید این جایزه به پدرم جرات طی کردن راه آینده‌اش را داد. اولین مقاله او چاپ شده بود و آن نشریه امید نام داشت. او جایزه امید را ربوده بود و من آنچه را که باید، پیدا کردم. وقتی چندی بعد در برنامه تلویزیونی فرانسه سردبیر جوان یک روزنامه ایرانی گفت فقط امید برای ما باقی مانده است، انگار این بود که نسل جوان روزنامه‌نگاران ایران نام امید را انتخاب کرده بودند. بی‌شک امید است که می‌تواند شمع‌های خاموش شده عشق دوستی و ایمان و معنویت را روشن نگاه دارد.

پدرم طی زندگی روزنامه‌نگاری‌اش با مشکلات فراوان روبرو شده بود اما با ایمان و اعتقاد به راه خود که همانا حقیقت‌جویی بود زندگی را ادامه داد. او با ترجمه کتاب‌هایی که پیام‌آور امید و آینده بودند به نسل جوان راه زندگی و مبارزه با نادرستی‌ها و کژاندیشی‌ها را نشان داد. به همین دلیل بود که او در زمانی که حس شکست ناشی از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ جامعه را فراگرفته بود کتاب «چه باید کرد؟» تولستوی را منتشر کرد. چه باید کرد؟؛ به این سؤال پدرم نیم قرن پیش پاسخ داد. خواهش دارم توجه داشته باشیم آنچه که من در نوشته پدرم در نیم قرن پیش تا امروز خواندم فشرده‌اش را در کلمه «امید» تصور می‌کنم و شما چه فکر می‌کنید؟

در انتهای پیام دختر زنده‌یاد مهدی سمسار آمده بود: امروز در جمع شما عزیزان آرزو دارم جایزه امید را که به یاد پدرم می‌دهیم، بتواند وسیله‌ای باشد که روزنامه‌نگاران جوان و آینده ایران شمع امید را در دل فروزان نگاه دارند و در راهی که انتخاب کرده‌اند چون پدرم مصمم، حقیقت‌جو، عدالت‌خواه و پیروز باشند.
 
در ادامه مراسم، مژگان جمشیدی، روزنامه‌نگار و برنده دوره سوم جایزه امید، رزومه سرگه بارسقیان (برنده نهمین دوره جایزه امید) را برای حضار قرائت کرد.

جمشیدی گفت: آقای سرگه بارسقیان کار مطبوعاتی را از سال ۱۳۷۹ با روزنامه حیات نو آن هم با یادداشت سیاسی آغاز کرد. سپس با روزنامه اعتماد در سال ۸۲ و همزمان با روزنامه یاس نو همکاری داشت. در سال ۸۳ با روزنامه وقایع اتفاقیه و جمهوریت و مجدداً در همان سال خبرنگار سیاسی روزنامه اعتماد نیز بودند. تا سال ۸۴ این همکاری با روزنامه اعتماد ادامه داشت و نهایتاً با گروه جهان روزنامه ایران نیز وارد همکاری شدند.

وی افزود: در سال ۸۴ چند ماهی هم به خبرگزاری آفتاب رفتند و چون از دو سال قبل از آن با طرح شدن پرونده هسته‌ای ایران ایشان حساسیت خاصی به این موضوع پیدا کرده بودند، به‌طور خاص حوزه کاریشان را در پرونده هسته‌ای ایران متمرکز کردند.

در بهمن ۸۴ به روزنامه اعتماد ملی رفتند و تا سال ۸۸ که این روزنامه توقیف شد در سرویس سیاسی این روزنامه مشغول بکار بودند. در همین حین از سال ۸۶ تا ۸۷ هم در هفته‌نامه شهروند امروز به طور مستمر گزارش‌های تاریخی می‌نوشتند و از سال ۸۸ تا ۸۹ مشغول نگارش روزشمار پرونده هسته ایران بودند. در سال ۸۸ با گروه تاریخ ماهنامه مهرنامه نیز همکاری داشتند و در سال ۸۹ سایت تاریخ ایرانی را با مدیریت سید صادق خرازی راه‌اندازی می‌کنند که همچنان نیز فعالیت دارد و ایشان سردبیر این سایت هستند.

     
در ادامه برنامه لوح تقدیر نهمین جایزه مطبوعاتی «امید» با حضور جمعی از حضار و خانواده زنده‌یاد مهدی سمسار به سرگه بارسقیان اهدا شد.
 
در ادامه مریم شبانی (از برنده‌های دوره قبل جایزه «امید») لوح تقدیر را قرائت نمود. در این لوح تقدیر آمده است:

«به نام آفریننده زیبایی‌ها؛ جناب آقای سرگه بارسقیان با یاد و خاطره دکتر مهدی سمسار که همواره مشوق نوآوری و حمایت در همه زمینه‌ها روزنامه‌نگاری برای جوانان بوده است و عمری در راه اعتلای فرهنگ و مطبوعات کشورش کوشیده است، نهمین جایزه امید روزنامه‌نگاری را به نام ایشان به شما تقدیم می‌کنیم. شما یکی از روزنامه‌نگاران جوان امروز ایران زمین هستید و ما معتقدیم شما مطالبی را که در حوزه تاریخ معاصر منتشر می‌کنید، آرمان‌های انسانی، حقیقت‌جویی و تعامل و آشتی را درنظر داشته‌اید. گام‌های ارزنده شما برای آگاهی مردمان امروز و نسل‌های آینده سرزمین ایران که با ایمان، عشق حقیقت و امید همراه است قابل تقدیر و تشویق است/ گیتی سمسار، شیرین سمسار، شهرزاد سمسار»


 از رازهای موفقیت دکتر سمسار تسلط بر زبان‌های خارجی بود

سپس علی دهباشی (روزنامه‌نگار، نویسنده و سردبیر مجله بخارا) در جایگاه حاضر شد و گفت: این افتخار را داشتم که از اولین جایزه تا الان جزو دوستانی باشم که ناظر کوشش‌های خانواده دکتر سمسار بودم. گرچه در ابتدا گرامیداشت، یاد و خاطره دکتر سمسار بود ولی در درون این یاد و خاطره، توجه به روزنامه‌نگاری مؤثر ایران یک امر بسیار مهم است.

در هر جلسه طی صحبت‌هایی که شد علاوه بر آنچه در یادنامه توسط نسل همکاران دکتر سمسار بیان شد، وجه دیگری از زندگی زنده‌یاد مهدی سمسار را بیان کردیم. ممکن است که خیلی‌ها دکتر سمسار را ندیده باشند، صدایش را نشنیده باشند ولی از طریق نوشته‌هایش با او آشنا باشند.
 
دهباشی با اشاره به ویژگی‌های منحصر به فرد زنده‌یاد مهدی سمسار گفت: اما آنچه که در ارتباط با آقای بارسقیان و در زندگی دکتر سمسار مهم است، این است که نسلی که در آن دوره روزنامه‌نگاری را آغاز می‌کردند از جهاتی بسیار جدی‌تر از روزنامه‌نگاران اکنون بودند. آن‌ها حتماً بر یک یا دو زبان خارجی تسلط داشتند و این تسلط به آن‌ها امکان را می‌داد که با جهان معاصر خودشان ارتباط جدی‌تری برقرار کنند. یکی از رازهای موفقیت دکتر سمسار علاوه بر شور، اشتیاق، استمرار و پشتکار، این بود که از سنین نوجوانی موفق شد یک زبان خارجی را و بعد دو زبان خارجی را به تسلط کامل صحبت کند و بنویسد.
 
سردبیر مجله بخارا افزود: در آن زمان نه اینترنت بود نه رادیوها به این صورت بودند و تنها راه کسب اطلاعات، خواندن روزنامه‌های جدی بود. دکتر سمسار مسلط به زبان فرانسه بودند و اصولاً روزنامه‌نگاری آن زمان در دنیای فرانسه زبان جایگاه خاصی داشت و هنوز هم دارد. این ویژگی به دکتر سمسار امکانی داد تا بتواند با اتکا به دانش جهانی روزنامه‌نگاری مقالات عمیقی را بنویسد. کاری که در نسل ما با کاهلی و بی‌اعتنایی آن را ادامه می‌دهیم، این درسی است که باید از دکتر سمسار بیاموزیم. امروزه تسلط به زبان خارجی برای یک روزنامه‌نگار یک امر بدیهی و مانند اکسیژن است و این امکان را به روزنامه‌نگار می‌دهد که با دنیای بزرگی که در اطرافش هست ارتباط داشته باشد.

 مستند بودن و تسلط به زبان خارجی دو ویژگی اصلی سرگه بارسقیان

دهباشی به ویژگی‌های حرفه‌ای سرگه بارسقیان اشاره کرد و اظهار داشت: آقای سرگه بارسقیان از جهت تسلط به زبان خارجی نمونه هستند و راه دکتر سمسار را طی کرده‌اند.

از روزهایی که من مقالات ایشان را می‌خواندم ایشان را می‌شناسم ولی هرگز ایشان را ندیده بودم و بر حسب اتفاق با ایشان آشنا شدم. به ایشان تبریک گفتم که مقالاتشان در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی با اتکا به دانش سیاسی جهانی بود. ایشان در بیشتر مقالاتشان منابعی داشتند که دست اول بود و در دنیای امروز مطرح می‌شد و ایشان به علت درک نیاز دانستن یک زبان خارجی آن هم در عرصه کار مطبوعاتی موفق شدند مقالاتی را بنویسند که قالب آن‌ها تاریخ مصرفی ندارد.

دهباشی در ادامه سخنانش افزود: اگر مقالات ایشان را جمع کنیم و بخوانیم، خواهیم دید که ایشان دو ویژگی دارند، یکی اینکه مساله جهانی را به دلیل ممارست و درک نیاز دانستن یک زبان خارجی برای روزنامه‌نگار از نوجوانی در خودشان حفظ کردند. ویژگی دومشان مستند بودن کارهای ایشان است. هیچ مصاحبه و مقاله‌ای را از ایشان نداریم که یک تکذیب یا حتی توضیحی به دنبال داشته باشد. این به دلیل دقت کاری ایشان است. آنچه به‌صورت شفاهی و چه به صورت رفرنس از منابع گوناگون نقل می‌کنند همه مستند هستند. حتی نقل از گفتگوی شفاهی در فلان تاریخ را نیز قید می‌کنند که این امانتداری در کار ایشان بسیار مهم است.
 
 بارسقیان از سرمایه‌های ارزشمند و آبروی روزنامه‌نگاری ماست

این نویسنده و ادیب پیشکسوت با اشاره به ویژگی شخصیتی سرگه بارسقیان گفت: ویژگی شخصیتی ایشان هم فروتنی است که باعث شده کمتر شناخته شوند و بیشتر اهل فن ایشان را بشناسند. ایشان اهل ویترین و مطرح کردن خودشان نبوده و نیستند.

من فکر می‌کنم ایشان الان در جایگاه خیلی خوبی در عرصه روزنامه‌نگاری با توجه به سنشان هستند. آینده درخشانی دارند و یکی از سرمایه‌های ارزشمند و آبروی روزنامه‌نگاری ما در شرایط فعلی هستند. خوشبختانه ادبیات مطبوعاتی ما به دلیل حضور یک نسل پویا که همه مدیران و سردبیران جوان هستند که تجربیات خودشان را در این بیست، سی سال اخیر کسب کردند و توانسته‌اند نشریات قابل اعتنایی در سطح جهانی ارائه کنند و از منابع مهم مسائلی باشند که هر کسی در دنیا می‌خواهد درباره ایران، فرهنگ، اجتماع و سیاست تحقیق کند به این نشریات مراجعه می‌کند. من به ایشان تبریک می‌گویم.

 جوهر قلم دکتر سمسار شرافت و کاغذش صداقت بود

در ادامه سرگه بارسقیان (برنده نهمین جایزه مطبوعاتی «امید») با تشکر از دست‌اندرکاران این برنامه و سخنرانان مراسم گفت: من در حد و اندازه‌ای که دوستان گفتند نیستم. از روز اول هم که خانم سمسار گفتند چنین جایزه‌ای قرار است برای من در نظر گرفته شود من گفتم که در شهرستان‌ها کسانی هستند که لایق‌تر هستند و کار بهتری هم انجام می‌دهند. چون وقتی آدم جایزه‌ای را دریافت می‌کند کارش سخت‌تر می‌شود. وقتی جایزه یک فرد نیکنام در عرصه مطبوعات را به شخصی می‌دهند، آن شخص سعی می‌کند خود را لایق آن جایزه نشان دهد.
 
بارسقیان به ویژگی‌های دکتر مهدی سمسار اشاره کرد و اظهار داشت: آقای دکتر سمسار یکی از روزنامه‌نگارانی بود که جوهر قلمش شرافت و صفحه کاغذی که بر آن می‌نوشت صداقت بود. این برای روزنامه‌نگارانی مثل دکتر سمسار در آن زمان بسیار سخت و یک ویژگی بسیار بزرگی است. کسی که مفتخر به دریافت این جایزه می‌شود کارش خیلی سخت‌تر می‌شود. بعد از این جایزه باید سعی کند که یک نما، رنگ و بویی از دکتر سمسار بگیرد.

برنده نهمین جایزه «امید» گفت: روز اول که به من گفتند قرار است این جایزه را دریافت کنم، ترسیدم. وقتی جوایز سال‌های پیش را می‌دیدم، متوجه شدم هر کدم از دوستان در حوزه خودشان سرآمد بودند.

او با اشاره به شروع کار خود در مطبوعات گفت: اولین بار که به روزنامه رفتم و مطلبم را دادم ۱۸ سالم بود، به من گفتند چرا پدر شما همراهتان نیستند و فکر می‌کردند من مطلب پدرم را به روزنامه می‌آورم. بار اول که مطلبم چاپ شد نامم را اشتباه چاپ کردند، ولی کم کم راه افتادم و جا افتادم.

بارسقیان گفت: حتی اینکه از اقلیت مذهبی هستم به نظرم خیلی خوب بود، مثلاً یک بار یکی از مسئولین در باره جامعه اسلامی و مسلمانان در حال سخنرانی بود وقتی چشمش به من افتاد در باره حقوق اقلیت مذهبی هم صحبت کرد که خوشحالم همین قدر تأثیر گذاشتم. حتی جالب است بگویم در سال ۸۶ جایزه حج در جشنواره مطبوعات برنده شدم که آن را هنوز هم دارم. روزنامه‌نگار غیرمسلمان بودن برای من در ایران امتیاز مهم بود. هیچ تبعیضی حسن نکردم و همیشه لطف و دوستی و رفاقت حس کرده‌ام. می‌توانم بگویم خودم را جزئی از خانواده این دوستان می‌دانم، در همه مراسم مذهبی از شام غریبان تا سفره‌های مذهبی همیشه دعوت هستم و می‌روم.

 همکاران مطبوعاتی‌ام برایم مثل خانواده هستند

بارسقیان با اشاره به مشکلات خود در کار روزنامه‌نگاری گفت: این کار برای من کارزار بود. تمام خانواده من با این کار مخالف بودند. من با معدل ۱۹.۳۸ از دبیرستان فارغ التحصیل شدم و همه فکر می‌کردند پزشک می‌شوم و آینده‌ای دارم. یکبار در یک جمع فامیلی این مساله که مطلبی می‌نویسم لو رفت و از آن به بعد دیگر هر کسی به من می‌رسید می‌گفت این کار را انجام نده و مرا منع می‌کردند. هنوز هم امیدوارند که یک روز سرم به سنگ بخورد و سر کار دیگری بروم. خانواده من همکاران من هستند و همه رفت و آمدهای خانوادگی و دوستی‌ها باعث شده که من همکارانم را در سایت‌ها، مجلات و روزنامه‌ها خانواده خودم بدانم. خوشحالم که خانواده‌ای دارم که مرا به این کار تشویق می‌کنند.

این روزنامه‌نگار با اشاره به فعالیت‌هایش در سایت تاریخ ایرانی گفت:

نمی‌توانستیم این را به انجام برسانیم مگر با حمایت آقای خرازی که واقعاً ایستادگی کرد و من می‌دانم که مواجه با شدیدترین ناملایمات بودند که ایشان مردانه ایستادند. چیزی که الان وجود دارد بیشتر یک تلاش است که به این نقطه رسیده و سعی کردیم که ادبیاتی را داشته باشیم که محترم باشد. هر بار که از تاریخ و گذشتگانمان یاد می‌شود، پر از طعن و نفرین است ولی ما سعی کردیم که حداقلی جلوه واقعی‌تری را بتوانیم نشان دهیم. ما در گذشته هم چهره‌های فرهیخته بسیاری در حوزه‌های مختلف داشتیم و آن‌ها بودند که ما امروز به این نقطه رسیدیم. ایستادگی سمسارها، باستانی‌ها، هاتفی‌ها، شمس‌الواعظین‌ها بوده که امروز توانسته‌ایم امروز اینجا بایستیم و روی شانه‌های آن‌ها، ما را در این حد ببینید.

بارسقیان با تاکید بر تبدیل شدن مجلات به یک مکتب گفت: امیدوارم به سمتی برویم که مجلات ما تبدیل به یک مکتب شوند. آن چیزی که امروز مجله بخارا دارد، مکتب تکریم بزرگان ادب و فرهنگ این کشور است که بسیار ارزشمند است. من هم سعی می‌کنم که وقتی در مورد تاریخ صحبت می‌کنم حداقل کارم این باشد که یکسری زوائد، حواشی، دروغ‌ها و تهمت‌ها را کنار بگذارم و تصویر واقعی‌تری از مردمان خودم در سال‌های پیشین را ارائه دهم که این‌ها با چه مشقت‌هایی ایستادند و کار کردند. یکی از صحبت‌هایی که در مورد آقای دکتر سمسار می‌شود این است که ایشان با پول دولتی یک روزنامه ملتی ساخت و این کار بسیار بزرگ است. این است که امروز یاد ایشان را زنده نگه می‌دارند چون این سلامت و صداقت بود که ایشان را نگه داشت وگرنه به راحتی می‌توانستند سناتور، وکیل و وزیر شوند، مثل بسیاری که از روزنامه‌نگاری رفتند و به همه این جاها رسیدند.

او درباره زنده‌یاد دکتر سمسار گفت: ایشان قلم را ترجیح داد و در جایی که نشد کار مطبوعاتی انجام دهد با ترجمه‌های درخشان کار را ادامه دادند. من «دنیای سوفی» با ترجمه ایشان را با ولع بیشتری خواندم و این مزه تسلط بر زبان را انسان در این ترجمه حس می‌کند و فردی که به فارسی این را برگردانده است رنگی به آن پاشیده که مخاطب ایرانی را بتواند جذب کند. این مدل و الگویی است که آیا می‌توانیم مثل ایشان باشیم و این راه را برویم و وقتی به ما امکانات دولتی را بدهند آیا می‌توانیم روزنامه‌ای ملتی بسازیم؟ من نامه‌های ساواک را می‌خواندم که تمام نگرانی‌اش از روزنامه‌ای بود که قرار بود چیزی بشود ولی چیز دیگری شد.
 
 خوشحالم در لیست «امید» جایزه مطبوعاتی حضور دارم

برنده نهمین جایزه مطبوعاتی «امید» گفت: امروز روزنامه‌هایی هستند که با پول بیت‌المال اداره می‌شوند ولی دارند علیه ملت مطلب می‌دهند. خوشبختانه در اینجا روزنامه اطلاعات یک استثنا است و آن هم به‌واسطه آقای دعایی که این روزنامه را نگه داشته‌اند و در صفحات اول‌اش همیشه بزرگان فرهنگ و ادب این کشور حضور دارند و این یک بزرگی و مردانگی و سلامت را می‌خواهد. امیدوارم ما هم تا آخر عمر بتوانیم سلامت خودمان را حفظ کنیم و از امروز سعی می‌کنم. امیدوارم سال آینده که برای جایزه بعدی اینجا می‌آیم بتوانم پیش وجدان خودم راضی باشم که تا حدی به آن کار نزدیک شده‌ام.

سرگه بارسقیان در پایان سخنانش گفت: خیلی خوشحالم که مرا در لیست «امید» آوردید. این لیست امید برای من مهم‌تر از لیست امید بهارستان است. یاد دکتر سمسار را گرامی می‌دارم و ایشان الگوی مبرز جامعه مطبوعاتی و جامعه فرهنگی ایران هستند. کتاب‌های ایشان و تحقیقات در حوزه تاریخ مطبوعات، نه فقط برای اهالی مطبوعات، بلکه برای تمامی افرادی که می‌خواهند تاریخ این کشور را بخوانند یکی از ضروریات است.

پس از این سخنان شهره چلیپا یاد و خاطره دکتر مهدی سمسار را گرامی داشت و اشعاری از حافظ را قرائت کرده و به تفسیر آن پرداخت.
 
در ادامه نیز مهندس باستانی پاریزی (فرزند زنده‌یاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی) گفت: در جایزه امید، هنرمندان و نویسنده‌هایی که در یک طیف سنی هستند و بعداً به یک پختگی می‌رسند، در این مراحل لازم است کسی مشوق آن‌ها باشد. خانم دکتر سمسار چنین جایزه‌ای را شکل دادند و یک امید برای خیلی‌ها ایجاد کرد.

باستانی پاریزی در پایان مراسم به معرفی یک کتاب «آئینه‌دار دوران» پرداخت و گفت: آقای عباس دعایی فرزند حاج آقا دعایی از حدود ۸ ماه پیش طرحی را مطرح کردند و کاری مثل امید دادن و زمینه‌سازی برای جوان‌هاست. طرحی بود که تعدادی جوان نگارگر و نقاش که در حال فعالیت هستند، بیایند کتاب‌های یک نفر را بخوانند و هر برداشتی را که از این کتاب دارند در قالب یک تصویر بیاورند و آن تصویر انعکاس آن‌ها از این کتاب است. در این کتاب ۲۴ نگارگر جوان تابلوهایی تهیه کردند و الان منتشر شده است.

ارسال به دوستان