عصرایران؛ احسان محمدی- در همه جای دنیای بازی های خیرخواهانه همان گونه که از اسمش آشکار است برای برداشتن گام نیک برگزار می شود اما در ایران انگار این واژه هم نه تنها دوستی نمی افزاید بلکه دل ها را چرکین تر می کند.
از مدت ها قبل خبر برگزاری یک دیدار دوستانه برای خداحافظی جواد نکونام رسانه ای شد. اینکه ستاره های بازنشسته لالیگا به احترام و افتخار او به ایران بیایند و در ورزشگاه آزادی توپ بزنند. حتی در برنامه 90 بعضی از ستاره ها مثل «ژاوی» که مثل یک قدیس در معبد بارسلونا ستایش می شود جلوی دوربین از دوستش «جواد» عذرخواهی کرد که نمی تواند در این بازی حضور یابد.
اسم هایی مثل گایزکا مندیتا، فرناندو مورینتس، کلود ماکلله، مارکوس سنا و ... به اندازه کافی خیره کننده به نظر می رسیدند اما مثل همیشه داستان ایرانی « اگه فلانی باشه من نیستم» یا « همه هستن چرا من نیستم» شروع شد.
بعضی ها در رسانه ها گله کردند که حق شان بازی در این تیم است. جواد نکونام هم لیستی از همبازی های هایش را منتشر کرد. آن ها که دوست داشت در این بازی کنارش باشند. باشگاه هنرمندان اما واکنش نشان داد و لیست را نپسندید و دوباره ماجرای بازی قبل تکرار شد؛ اینکه این تیم را باشگاه هنرمندان دعوت کرده و آنها حق دارند که لیست بازیکنان را بچینند یا چون حریف فوتبالی است، تیم مقابلش را باید فوتبالیست های حرفه ای و بازنشسته تشکیل دهند.
نکونام قهر کرد و گفت نمی آید. علی کریمی هم گفت « چون اون آقا - اشاره به علی دایی- نمیاد من میام»، عابدزاده و فرهاد مجیدی هم نیامدند تا تیم ملی ستارگان فوتبال ایران با حضور کمرنگ ستاره های سینما در ورزشگاه آزادی آماده رویارویی با حریف شود.
چنین بازی یی می توانست با حضور خانواده ها برگزار شود. آیا مشارکت در یک امر خیر هم کاری مردانه - زنانه است؟ همه می دانستند که که این بازی کُری و جنجال های بازی های رسمی را ندارد و از سوی دیگر بازیکنان فربه و موسفید کرده که دیگر ستاره های روی جلد مجلات نیستند هم بسیار بعید است باعث تهییج خلایق شوند، چرا از این بازی برای شکستن تابوی منع ورود زنان به ورزشگاه که یک خواسته است استفاده نشد؟
بازی آغاز شد. علاوه بر اعتراض های علی کریمی به کیفیت لباس تیم ملی که مشخص نشد برای یک مسابقه چقدر اهمیت دارد، شکم های فربه، از نفس افتادن بازیکنان ما و چالاکی تیم ستاره های بازنشسته لالیگا مهمترین چیزی بود که به چشم آمد. ستارگان لالیگا 4 - 1 ستارگان ایران.
بازی تمام شد اما جنجال آغاز! سیدجواد هاشمی در اعتراض به رفتار جواد نکونام برای قهر از این بازی که به قول او به «پراندن اسپانسرها» و «بستری شدن حسین یاریار سرمربی تیم هنرمندان» منجر شد، نامه تلخی نوشت که ستارگان لالیگا گفته اند: «کی هست این آقا؟! .../ - چی بود اسمش؟ نکو چی چی؟! /- این آقا اگر در کشور شما اسطوره است در کشور ما هیچ کس نمی شناسدش!/ - آهان همون ایرانیه که توی تیم دسته پایین و ته جدولی ما بازی می کرد؟»
او همچنین اشاره کرد که نکونام محبوب نیست و بازیکنان و رفقای پیشیناش در رختکن رفتارش را «خاله زنکی» عنوان کرده اند.
برای ما که فکر می کنیم همه در سلف سرویس ناسا فارسی حرف می زنند البته که پذیرش این حرف ها سخت است و گمان می کنیم جواد نکونام یک ستاره تمام عیار در تاریخ لالیگا بود که همه باید او را بشناسند اما لحن این بازیگر که حالا مداحی هم می کند نیز گزنده بود.
خداداد عزیزی مثل همیشه با ادبیات منحصر به فردش گفت:« غلط می کنم بار دیگر در چنین بازی هایی شرکت کنم!»، علی دایی هم که رابطه صمیمانه ای با هاشمی ندارد، گفت که او در حدی نیست که در مورد نکونام حرف بزند.
مهرداد میناوند او را بازیگر درجه دوم لقب داد و احمدرضا عابدزاده هم اظهار داشت: من این شخصی که می گویید را نمی شناسم. در واقع این سیاه لشگری های سینمای ایران را نمی شناسم. آنها در حدی نیستند که درباره من حرف بزنند. فکر می کنم تقصیر رسانه هاست که به این افراد بیشتر از حدشان بها می دهند. هر فردی باید حد خودش را رعایت کند.
جواد هاشمی در گفت و گو با روزنامه خبرورزشی مدعی شده بود که یکی از بازیکنان تیم ستارگان ایران برای بازی کردن در این تیم درخواست 100 میلیون تومان پول کرده بود. با کدهایی که او داد مشخص شد منظورش احمدرضا عابدزاده است. در واقع واکنش عابدزاده به این بخش از حرف های سیدجواد هاشمی بود.
در اینکه عملکرد مالی باشگاه هنرمندان در طول سالهای فعالیتش چندان شفاف نیست کسی تردید ندارد اما این همه بی برنامگی و جنگ و جدل در رسانه ها برای حراج آبروی آدم ها را چطور می شود توجیه کرد؟
چرا هیچ کس در این سرزمین هیچ کس را قبول ندارد؟ هنرمند به فوتبالیست می تازد، فوتبالیست برای سیاستمدار تره خُرد نمی کند، سیاستمدار برای اهل فرهنگ منرلت قائل نیست و ...
این همه قصه مضحک، تلخ و البته شرم آور همه از دل یک بازی «خیرخواهانه» خارج شد! بازی «خبرخواهانه»؟ شوخی تلخی است!