به گزارش عصرایران، جواد طوسی در "شرق" نوشت: سه ماه بیشتر به برگزاری سیوپنجمین «جشنواره فیلم فجر» باقی نمانده است. باز مثل همیشه، ترافیک فیلمهای در حال فیلمبرداری و تدوین.... با وجود توصیهها و پیشنهاداتی که امثال بنده مبنی بر برنامهریزی در جهت حضور فیلمسازان مطرح و تأثیرگذار نسلهای مختلف در بخش مسابقه جشنواره داشتیم، باز شاهد حضور غالب فیلمسازان جوان در چرخه تولید هستیم.
طبیعتا هر جامعهای زنده و پویا باید از حضور پرانگیزه نسل جوان خود در حوزههای فرهنگی-هنری، علمی-آموزشی، ورزشی و... استقبال کند. جاهطلبی و نگاه خلاقانه این نسل در عرصه رقابت، بیشتر و بهتر جواب میدهد. از طرفی جامعه همچنان ملتهب و بهدور از عدالت اجتماعی، نیاز به دیدگاه جسورانه و بیپروا دارد.
همه اینها را گفتم تا این ذهنیت پیش نیاید که با جوانگرایی مخالفم. اما در قبالش آیا میتوان تجربههای گرانقدر و سخت بهدستآمده فیلمسازان نسل میانی و قدیمی را نادیده گرفت؟ تاریخ فرهنگ و هنر یک سرزمین را ریشههای قرص و محكم تشكیل میدهد. در این نسلهای سرد و گرم چشیده و موسفیدكرده میتوان نیروهای اصیل و افكار عمیقی را دید كه گاه در جایگاه یك ناظر غمخوار، نگران و روشنبین تاریخ قرار میگیرند و گاه فارغ از هر ذوقزدگی و خودشیفتگی و افراطگرایی، به نگاهی تعدیلیافته در فرم و محتوا رسیدهاند.
نمونههای اینگونه فیلمسازان كهنهكار و تاریخساز و صاحبسبك در سینمای جهان كم نبودهاند كه تا سالهای آخر عمرشان تصویر و شمایلی مقبول و دیدنی داشتند. جان فورد، چارلی چاپلین، آكیرا كوروساوا، ژان پییر ملویل، آلفرد هیچكاك، اینگار برگمن، جان هیوستن، بیلی وایلدر، استیون اسپیلبرگ، فدریكو فلینی، فرانچسكو رزی، ژان لوك گدار، مارتین اسكورسیزی، كلینت ایستوود و... در گذر از آن همه سال و كسب تجربههای گوناگون و پربار به این موقعیت شاخص و تثبیتشده در تاریخ سینما دست یافتهاند.
تصور نمیكنم بر پایه این نمونهها و مستندات معتبر بتوان مدعی بود كه هر نسلی قائم به خود است و به گذشتگانش نقطه اتكا ندارد. اینچنین نگرش غلطی، یعنی نفی بخشی از پیکره تاریخ و سبکها و ... اساسا هرگونه نوآوری و شالودهشکنی در فرم و روایت نیاز به فهم و درک درست سینمای کلاسیک و سردمداران و افراد تأثیرگذارش دارد. رعایت این سلسلهمراتب و حرمتنهادن به پشتوانههای فرهنگی و نیروهای استخوانخردکرده و خوشذوق را سینمای آمریکا و آکادمی اسکارش خوب بلد است. مثلا همین مطرحشدن فیلمساز میانسالی مانند ایناریتو در دورههای اخیر اسکار را در نظر بگیریم.
اما ما در این سالها نشان دادهایم که فقط حرف میزنیم و به مناسبتهای هرازگاه فقط بلدیم برای خالینبودن عریضه و ارائه بیلان کار مراسم بزرگداشت و رونمایی راه بیندازیم و زنگی را برای یک آدم قدیمی بزنیم و اصلا به تداوم حضور مؤثر و هدفمند و هویتمندش کاری نداریم. عباس کیارستمی را تازه بعد از مرگ تلخش شناختیم و حلواحلوا کردیم و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی و بهمن فرمانآرا را به امان خدا رها کردهایم و همین امسال فعلا نمایش آخرین فیلم مسعود کیمیایی (قاتل اهلی) در این دوره از جشنواره فیلم فجر محل بحث و تردید است. از فیلمسازان شناختهشده نسل میانی که حرفی برای گفتن داشتهاند، چه تعدادشان در جشنواره امسال شرکت دارند؟ آیا با این پراکندگی و جداافتادگی و یکسویهنگری میخواهیم تنور مهمترین رویداد سینماییمان را گرم نگه داریم؟