عصر ایران - نه مردم ایران و نه هیچ مردم دیگری، هیچگاه اجازه نداده اند که کودکان شان در مدارس تحت آزار جنسی سیستماتیک قرار بگیرند؛ اگر هم موردی بوده، استثنایی ناشی از خلاف شخصی بوده است و هیچگاه آموزش و پرورش کودکان را تحت چنین آزاری قرار نداده است.
با این حال، کودک آزاری های دیگر موجود در آموزش و پرورش ما ، با مخالفت و مقاومت مردم و مشخصاً والدین دانش آموزان مواجه نشده است یا با سال ها تأخیر، این اعتراضات شکل گرفته اند.
در تقسیم بندی کودک آزاری، معروف ترین و هولناک ترینش همان کودک آزاری جنسی است که هیچ کس در مخالفت و مقابله با آن، تردیدی به خود را نمی دهد اما سه نوع دیگر از کودک آزاری وجود دارد که در مدارس تجربه شده یا می شود.
دومین نوع از کودک آزاری، کودک آزاری جسمی است که طی آن، کودک توسط بزرگسالان تنبیه بدنی می شود. سال های سال، ترکه، شلنگ یا خط کش چوبی و حتی فلزی جزو ابزار انفکاک ناپذیر معلمان و ناظم ها و مدیران مدارس بود. کودکان هم محکومانی بودند که به هر علتی باید مدام کتک می خوردند، از نمره کم تا دویدن در حیاط مدرسه و از شیطنت های کوچک تا فراموش کردن دفتر مشق.
پدر و مادرها هم مشکلی با این وضعیت نداشتند و حتی گاه از معلمان و مسوولان مدرسه می خواستند که بچه هایشان را تنبیه بدنی کنند تا "آدم شوند"!
سال ها گذشت تا هم آموزش و پرورش فهمید که نباید کودکان و نوجوانان را کتک زد و هم والدین به آن حد از بلوغ رسیدند که در برابر کسانی که فرزندان شان را "آزار جسمی" می کنند، بایستند و حتی شکایت قضایی هم بکنند.
امروزه کودک آزاری جسمی، دیگر در مدارس ایران رسمیت ندارد و اگر آموزش و پرورش متوجه شود که معلمی دانش آموزان را کتک می زند، با او برخورد می کند.
اما نوع سوم کودک آزاری، "کودک آزاری روحی" است. ممکن است کودکی به دلیل دیر رسیدن به مدرسه توسط مدیر یا ناظم تحقیر شود یا معلمی به خاطر نمره پایین یک دانش آموز، شخصیت او را پیش همکلاسی هایش خرد نماید و هزاران مورد مشابه دیگر.
کودک آزاری روحی، هم اکنون در نظام آموزشی ما رواج دارد و کمتر کسی متوجه عوارض ویرانگر این نوع از کودک آزاری در ساختار شخصیتی کودکان است.
نوع چهارم از کودک آزاری که موضوع خاص بحث حاضر است، کودک آزاری آموزشی است. این کودک آزاری به دو نوع تقسیم می شود: "محروم کردن کودکان از آموزش" گونه نخست این نوع از کودک آزاری است که بدان توجه می شود؛ هم حکومت ها در صدد گسترش چتر آموزشی بر سر همه کودکان هستند و هم اکثر قریب به اتفاق والدین، آموزش کودکان و فرستادن آنها به مدرسه را وظیفه خود می دانند.
اما نوع دوم از کودک آزاری آموزشی که رواج بسیار دارد و از طرف سیستم دولتی و خانواده ها به شدت حمایت می شود، "بمباران مغز کودک با انبوه مطالب آموزشی" است.
کودکان بیچاره مان را در نظر بگیرید: آنها در تمام دوران کودکی شان، به جای کودکی کردن و آموختن درس زندگی و مهیا شدن برای زیستن در عصر جدید، ناگزیرند با هزاران آموزه غیرضروری دست و پنجه نرم کنند؛ آنها نیمی از روز را از این کلاس به آن کلاس می روند، از علوم به ریاضی، از ریاضی به جغرافیا، از جغرافیا به ادبیات، از ادبیات به زبان خارجی، از زبان خارجی به دینی و همین طور الی آخر و هر روز و هر سال!
نیم دیگر روز را نیز باید به مرور آنچه یاد گرفته اند، انجام تکلیف و آماده شدن برای امتحانات بگذرانند. گویی آنها محکومان به فشار و استرس هستند! این، مصداق بارز کودک آزاری است، کودک آزاری آموزشی.
این نوع از کودک آزاری، هر چند در زمره انواع کودک آزاری ها (جنسی، جسمی،روحی و آموزشی) است اما نه تنها کسی در برابر آن قد علم نمی کند و فریاد نمی کشد، بلکه مجموعه دولت و مردم، یکصدا از آن حمایت می کنند و هر روز ساز و کارهای جدیدی برای تشدید این کودک آزاری تمهید می کنند. به عنوان مثال، مسابقات چهارجوابی در مدارس و به ویژه در دوران ابتدایی، تا چند سال پیش رواج نداشت ولی اکنون با حضور موسسات کنکور در نظام آموزشی و تحمیل انواع کتاب های منتشره توسط آنها به دانش آموزان، فشارهای جدیدی علیه کودکان شکل گرفته است.
همان خانواده هایی که علیه کودک آزاری جنسی، قیام می کنند، کودک آزاری جسمی را پیگیری می کنند و حتی ممکن است از این که معلمی کودک شان را تحقیر کرده، به مدیر مدرسه گلایه کنند، مدارسی را دوست دارند که آموزش های بیشتری بر کودکانشان تحمیل کنند و امتحانات زیادتری بگیرند؛ مهم هم نیست که کودکی کودکان زیر بار این همه آموزه های غیرضروری از بین می رود و هیچ کدام از این آموزش ها، در طول زندگی به دردشان نمی خورد. علت نیز مشخص است: خانواده ها نمی دانند که این هم نوعی از کودک آزاری است.
اینک وقت آن رسیده است که علیه این کودک آزاری سیستماتیک وارد عمل شویم. گام اول هم آگاه کردن مردم نسبت به این نوع از کودک آزاری است. مردم باید بدانند که کودکان شان در نظام آموزشی، تحت آزار مستمر و سیستماتیک اند و عذاب می کشند ولی همانند محکومانی مستأصل، صدایشان به جایی نمی رسد و ناگزیرند دوران محکومیت شان را در مدارس بگذرانند و هر روز آزار ببینند.
باید علیه این کودک آزاری، همانند کودک آزاری جنسی و جسمی، شورید و کودکان را نجات داد.
این البته سیستم دولتیه. سیستم غیر انتفاعی همین کارو با شهریه بالا و رنگ و لعاب بیشتر انجام میده. بالاخره چیزی که تو ذهن دانش آموز نمیمونه حالا چه اینجوری چه اونجوری!!!
متاسفانه خیلی از پدر و مادرا (مخصوصا کسایی که تحصیلات پایینتری دارند ) موافق این رویه هستند و نمیدونن چه بلایی داره به سره بچشون میاد...خواهشا در این زمینه بیشتر مطلب بنویسید بلکه مردم و مسئولین روشن بشن .
از آب و هوای کشور های همسایه تا دیالوگ ابوبکرو ابوسفیان
آخه به من چه ؟ واقعا به من ربط نداره هیچ جای زندگی سی سالم به دردم نخورده
و الان با کلی کم و کسری به این سن رسیدم.
تازه از همه اینا بگذریم هر معلمی روش خودشو داشت مثلااگر مفهوم رو مینوشتی براشون قبول نمیکردن دقیقا مثل کتاب انگار قران خدا بود اون کتاب
یکی از سرگرمیام سوزوندن کتابا بعد خرداد ماه بود واقعا لذت بخش بود
آزار روحی و تحقیر رو تو دانشگاه هم دیدم
سرباز معلم یکی از مشکلات نظام آموزشی ماست.
آیاشما واحدهای مربوط به روانشناسی کودک را پاس کردین؟
آیا شما با نحوه ارائه مطلب آشنا هستید؟
آیا قبلا در مورد آن روستا که هستید اطلاعات کافی از فرهنگ و سنن آن روستا داشتید؟
و در آخر بعد از12 سال و گرفتن ديپلم تنها چيزي كه كسب كرده بوديم يك سري معلومات مقدماتي و ابتدايي به درد نخور ...كه به درد جامعه هم نمي خورد البته به غير از جدول ضرب - تقسيم - و آشنايي مقدماتي با عربي و زبان انگليسي و نامه نوشتن ....كه اينها را هم مي شود در عرض يك يا دو سال آموخت به شرطي كه سيستم آموزش پرورش اصلاح شده باشد.
نمیدونم این معلمارو از کجا گیر میارن
فرزند من كلاس پنجمه خدا شاهده كه كولهاش رو خودم به زور بلند ميكنم . بهش ميگم پسر مگه برنامه هفتگي كلاسي نداري؟ ميگه معلممون گفته. تحقيق كردم ديدم راست ميگه
يه بار آموزگار محترمشون براي يه پنج شنبه جمعه كلي تكليف نوشتني، يه تحقيق راجع به دايناسور و فسيلها و يه كاردستي از فسيلها بهشون داده بود و گفته بود بايد درست كنند بيارن والا نمره كم ميكنم. وجود پسرم شده بود استرس. خلاصه همه توي خونه بسيج شديم بخشي از مقدمات كار رو بهش كمك كرديم و آخرش كه برده بود مدرسه معلم محترم با صدايي رسا جلوي جمع گفتن كه اين چه فسيله درست كردي بردار ببر به درد نميخوره.
خلاصه رفتم خدمت مدير محترم مدرسه و ماوقع رو در كمال صداقت خدمتشون عرض كردم و اين مطلب رو تأكيد كردم كه پسر بنده نه فسيلشناسه نه ديرينهشناس و خواهش كردم كه آن معلم عزيز محبت كنند اگر نمره كم ميكنند سپاس،حداقل ايجوري تو ذوق پسر بنده نزنه . تازه اين يك نمونه از موارد اين سه چهار ماههست. ببخشيد خيلي حرف زدم.
سیستم آموزشی خراب است و در راستای اهداف بعضی موسسات کمک آموزشی است تا رشد بچه ها
یک معلم
طفلکی ها پارتی وارث بابا ندارند نخبه هم بشن باید ازاینجا کوچ کنند
چکارکنیم چاره چیه
دکتر حسابی خدا بیامرزدش یه حرف حسابی فرموده جهان سوم کشوری که اگر بخوای بسازیش خانه ات نابود میشه و اگر خانه ات را بخوای بسازی برعکس
این یعنی هرز رفتن نیروهای متخصص که ضربه کاری یک دشمن است حالا در کشور ما بطور سیستماتیک کل آموزش همه افراد و نیروها را هرز میدهد این ظلم توسط ساختاری غیر ایرانی و دشمن برنامه ریزی شده است شک نباید کرد
من خودم یه پسر دارم که اول دبستان میره از بس تکالیف و کاردستی انجام داده که دیگه رغبتی به رفتن مدرسه نداره زنگ ورزش رفتن زباله های مدرسه رو جمع کردن و مواردی از این قبیل که پسرم ذوق و شوق رفتن به مدرسه رو نداره ولی چه میشه کرد؟ به کی اعتراض کرد؟ دوبار هم که تذکر میدهیم میبینیم در عمل فشار روی پسرم بیشتر کردن صندلیش و تو کلاس جابه جا میکنن آخر کلاس مینشونن بعدش ما هم نتیجه میگیریم که اصلا" اعتراضی نکنیم بهتره
ممنون از مطالب پر محتوا و تامل برانگیزتون
ممنون كه بالاخره يه رسانه پيدا شد كه اين واقعيت تلخ رو فرياد بزنه
آقاي وزير آموزش و پرورش!
اين كودك آزاري را متوقف كنيد
طي چند وقت گذشته مطالب تند و بعضا عيرمنصفانه اي را بصورت سريالي پيرامون سيستم آموزشي حاكم در اين سايت منتشر كرديد. به عنوان يك معلم در مقايسه با شما انتقادات زيادي به نظام تعليم و تربيت دارم ولي رويه ي شما را نه سازنده ميدانم و نه منصفانه.
مشخص است كه عادت به يك نفره به قاضي رفتن داريد و شك ندارم اگر تجربه ي يك روز تدريس را داشتيد نگاهتان از زمين تا آسمان متفاوت مي شد.
لزوم عتاب و تندي در فرآيند آموزش را هيچ نظام آموزشي مدرني رد نكرده است ولي شما با آن چماقي درست كرده ايد و به بهانه هاي مختلف بر سر نظام آموزشي وارد مي كنيد.
مثالي ميزنم:
به عنوان يك پدر انتظار داريد وقتي در مدرسه ي فرزند شما يك دانش آموز به صورت مستمر باعث مختل شدن فرآيند يادگيري فرزندتان مي شود مدرسه چگونه عمل كند؟
اين فقط يك سوال از هزاران موقعيت ممكن در مدارس است كه افرادي چون شما كه در تحليلهايتان فقط و فقط يك نفر را مقابل سيستم مي بينند و به هيچ وجه به كاركرد جمعي و عمومي راه حلها اشراف و آگاهي ندارند از آن غافلند.
اينكه صرفا درمورد نواقص يك پديده صحبت كنيم نه علمي است و نه راهگشا. اگر تجديدنظر در ديدگاهتان را ضروري مي دانيد حاضرم با تجربيات بيست و چند ساله ي كار در مدارس مختلف كشور نقدم را بر اين مطالب در اختيارتان قرار دهم.
اردتمند شما و تمام مردم ايران
حرف های ایشون بیشتر پوپولیستی است. انتقاد بی رویه از سیستم بدون طرح راه حل و بدون تجربه.
اینکه سیستم ایرادات زیادی دارد کسی منکر نیست اما طرح اینگونه هیچ کمکی نمی کند و فقط والدین را نگران تر و کار را پیچیده تر می کند.
واقعا ما هم در عذاب هستیم
این مطالب درسی متناسب با نیاز آنها برای زندگی بهتر در جامعه نیست.
علت عدم وجود اتاق فکر و پژوهش در آموزش و پرورش است. همچنین منابع انسانی درست مدیریت نمی شود
سیاست گزاران نظام آموزشی کشور متاسفانه توجهی به این موارد نداشته و این سبک و سیاق خود را دنبال خواهند کرد . ای کاش کنار این همه تکلیف قسمتی از وقت و عمر فرزندانمان در مدارس صرف آموزش مهارتهای زندگی و چگونه لذت بردن از زندگی هم میشد ولی افسوس از ماست که بر ماست...
درضمن چه کسی قدرت داره به این وضع خاتمه بده هیچ کس
چراکمپینی برای پایان دادن به این وضع ایجادنکنیم
فکر میکنم یکی از بزرگترین دغدغه های فکریه خانواده ها رو مطرح کردین که متاسفانه هیچ دورنمایه روشن و امیدوار کننده هم ازش پیدا نیست.
با شکایت کردن به معلم و مدیر و مدرسه هم چیزی درست نمیشه، چون سیستم نظام اموزشی ناکارآمد و معیوب می باشد و بچه های ما اگه به جایی هم میرسند مدیون نبوغ خودشون هستند و بس.
بنده خودم ذهنم همش درگیر این است که تا یکی، دو سال اینده بچه ام وارد این سیستم اموزشی خواهد شد و متاسفانه هیچ گریزی نیست (داستان اش کشک خاله ست) و چه ملالت ها خواهد کشید در این سیستم به درد نخور.
فرماش شما رو تایید میکنم. عمده مشکلات نظام آموزشی ما به خاطر مافیای آموزشگاهها و شرکت های کمک آموزشیست که با ترغیب معلمین و دانش آموزان آنها را در مسیری میاندازند که چاره ای به جز رقابت سخت و ناسالم و بیهوده و البته خرید کتب کمکی به قیمت گزاف ندارند.
قیمت یک کتاب درسی ریاضی پایه پنجم حدود 3000 تومان و کمکی آن حدود 20000 تومان است. البته معلمین نیز زحمتشان کمتر میشود و نیازی به طرح سوال ندارند و به همین دلیل این کتابها را به بچه ها توصیه میکنند.
من یک پسر دارم کلاس هفتم است . درس علوم این پایه خیلی سخته و اهم مطالب این درس در زیست شناسی پیش دانشگاهی امده این طوری بچه از درک وفهم درس عاجز و زده می شن و عواقب ترک تحصیل هم که معلومه
بحث بسیار خوبیه ولی با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود. یاید دید راه حله چیست
شما همینظور که اظلاع رسانی میکنید بابت روش های اشتباه راه درست را هم به مردم نشان بدهید تا ذهن ها نسبت به این موضوع بازتر شود
فکر کن تا آخر سال روش نمیشد سرشو بلند کنه پیش بچه ها!!
...
معلم ها هم که دیگه هیچ از همین نظام آموزشی تربیت شدن چه انتظاری ازشون دارید
ممنون از روشنگریهای شما به امید فردایی بهتر
بعد از هر امتحان، معلم یه نفر رو می فرستاد از باغ سیبی که کنار مدرسه بود سه چهار تا چوب ببره و بیاره . آ خه یه دونه جواب نمیدهد.
همه ما بخاطر اینکه یه نفر تو کلاس صدای گربه درآورد، جورابامونو در آوردیم و اجبارا حیاط مدرسه رو ،که خیلی هم بزرگ بود، پا برهنه و روی زمین خاکی چند دور دویدیم و بعد خاطرم نیست چند تا چوب نوش جان فرمودیم.
یه احمقی ناظم ما بود که بخاطر یک اشتباه کوچک املایی ، تمام کلاس رو با خط کش زد.
دو تا معلم داشتیم خیلی مهربون بودند یکی اسمش اکبری بود و یکی نیکخو. حدود سال 1366
خاطرات من از مدرسه شهادت شهرستان نقده. آذربایجان غربي
اینا همون اولیای دانش آموزانی هستن که خودشون از بچه شون پر روتر و بی تربیت ترن
والسلام
****
یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها و روستاها خرج شود.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:
ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.
تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست بلکه احساس مسوولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است.
مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشاباشد .
——————
انسان ها نادان به دنيا مى آيند نه احمق
آنها توسط آموزش اشتباه ، احمق میشوند! درپایان سخنی زیبا از فیلسوفی بزرگ:
بزرگترين دشمن سعادت و آزادى انسان ها دفاع کورکورانه از عقايد و باورهاى غلط است.
#برتراند_راسل
بارهاکه کتاب های بچه کلاس دوم خودم رونگاه کردم واقعابه کاربلدنبودن متولیان فرهنگ تاسف خوردم کسی نیست بهشون بگه بچه ۹سال چه لزومی داره چطور وضوبایدبگیره واینقدرمطالب غیرمفید وغیرضرورکه ادم متاسف میشه امروز نظام اموزشی دانش اموزرادرس گریز پرخاشگر بی تحمل ودین گریزکرده .برفرض که بعًضی مباحث لازم باشه تووقت مناسب ان بایداموزش ببینند مثلابچه سوم ابتدایی چه لزومی داره فرضیه سازی روبدونه وخیلی مباحث بی ربط به سن وسال دانش اموز امروزمتاسفانه افرادپرتوقع وبی مسئولیت تربیت میشن درواقع پسرهامرد ودخترها بانوتربیت نمیشن .امروزچرا توده جامعه ماقانون گریز وقانون ستیزهستند چون نظام اموزشی بی هدف است ..دانش اموزبایدبه درک درست ازدرس خواندن وارزش علم برسه نه مانندطوطی حافظه محورباشد.دراین میان ازگناه خانواده ها معلمان ونویسندگان کمک اموزشی نیز نبایدبه راحتی گذشت
من وقتی سختی های دوران دانش آموزی و حتی دانشگاه خودم رو به یاد می آورم و بعد میبینم بچه هام یواش یواش دوران تحصیلشون داره می رسه اولا خودم دچار استرس میشم و بعد هم دلم به حال بچه ها میسوزه که این بدبخت ها چه جوری باید این همه سختی رو تحمل کنند و بعد هم شاید (تاکید می کنم شاید!)برسن به جایی که ما الان هستیم و هیچی نیستیم....
کمی هم از معلم ازاری حرف بزنید. کودکان امروزی بسیار پر توقع و بی نزاکت هستند.
با کارهاشون معلم رو مایوس میکنن.
اگه راه کاری دارین هر دو طرف رو در نظر بگیرین
البته بنده هرگز نه تنبیه نه توهین و نه تحقیری رو نسبت به بچه ها انجام نمیدم.
به نظرم اگر فراخوانی داده شود که صاحب نظران راهکارهای خود را برای اصلاح این مشکل ارایه نمایند و اینکه چگونه مسولین را مجبور به پاسخگویی نمود شاید دغدغه شما ثمری برای جامعه مان داشته باشد، موفق باشید
بچه های ما درس های زیست محیطی را کجا بیاموزند؟ کجا جنب و جوش داشته و با همدیگر گپ بزنند؟
به نظر من در جامعه یک حلقه خشونت وجود دارد که مسبب آن خشونت های دوران مدرسه ، خانواده و جامعه است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد که بایستی این حلقه توسط والدین و معلمان منتقل می گردد.
واقعا والدین جامعه ما از نظر روانی تا چه حد آماده مواجه شدن با مساله تربیت صحیح کودک است.
واقعا معلمان ما تاچه حد در طول سال روانکاوی می شوند
شاید بگویید که در فلان کشور ها مگر معمان روان کاوی می شوند ؟
باید جواب داد خیر چون فلان کشور قبلا این حلقه را شکسته...
به نظر من وزارت بهداشت ، آموزش و پرورش ، بهزیستی، نیروی انتظامی ، وزارت کشور به این امر مهم توجه کنند . مسئولین کشور ما بالاخره به این نتیجه خواند رسید که مساله بهداشت روان نیازمند سرمایه گذاری عظیم است اما انشالا موقعی باشد که کار از کار ........
زمان ما دهه 60 سه تا کتاب دست می گرفتیم می رفتیم مدرسه ناله هم می کردیم
ولی الان بچه طفل معصوم یک کوله با 20 تا کتاب به وزن 50 کیلو باید بره مدرسه انواع کتاب های کمک آموزشی که فقط جنبه تجاری داره و انواع درسهای بیفایده
واقعا کودک آزاری مدرن
حساس شدم دیدم آنچه بچه می نویسد باآنچه صداکشی می کند مغایرت دارد بلافاصله بامدیر موسسه موضوع راپی گیر وجلسه اولیا گذاشته وموضوع رااز وجود کمکهای درسی ، بطوریکه از کتابهای درسی کلا فاصله وفقط شده بود دفاتر مشق کذایی علیحال از نحوه نوشتاری ویا رسم الخط جدید نستعلیقی وعدم تسلط بچه به نوشتنی که برای اولین بار مداددستش می گیرد ، شدیدا انتقادکردم موضوع عمومیت پیداکرد وخصوصی جلسه گذاشتیم وفقط به اینکه برای بچه مبتدی نستعلیق سخت ویادگیر ضعیف ونشناختن حرف در نوشتن سخت ومشکل ودرنهایت نتیجه بدی خواهدداد ، بالاخره الان احساس می کنم کمی بهتر شده وروبه جلو حداقل گذشته را می فهمد نتیجه اینکه واقعا فشار مضاعفی روی دانش اموزان است آنهم با ورود رسم الخط ویا کتابهای اضافی که ماهیت مطالب اطلی کتاب درسی رادارد
مدرسه ها بجای اینکه برای کودکان کلاس بذارند باید برای پدر و مادراشون یک کلاس آموزش با تغذیه ، آموزش ذهن بذارند..
ولی متاسفانه من جاهایی رو میشناسم که مدرسه یا حتی دبیرستان جلسه میذاره تا از بزرگتر ها اجازه بگیره بچه هاشونو کتک بزنند!!!
http://s.pictub.club/2016/12/06/pU5hL.md.png
http://s.pictub.club/2016/12/06/pUfgI.png
این عکس از کتاب زیر که مربوط به بخش کودک آزاریش است.
Encyclopedia of Violence, Peace, & Conflict 2nd ed - Lester Kurtz (AP, 2008)
اگر نتونستید کتابش رو توی نت پیدا کنید .. برام ایمیل بفرستید تا برای شما آپلود کنم
همچنین یکی از تئوری های کودک آزاری، تئوری تراما هستش که منجر به ایجاد ضایع ذهنی پس از حادثه یا ptsd میشود.. که همین کافی است تا همه مدارس رو همین الان تعطیل اعلام کنیم
من فقط خواهش میکنم هرچه زودتر مسئولین رو مجبور کنید مدارس رو برای چند ماه ببندند تا با یه سیستم جدید به سمت جهان بروند و اگه نتونستند هم مدرسه ها رو دیگه هیچ وقت باز نکنند و بذارند بچه ها به کودکی کردن خودشون برسند.
دیگر این که. : درقدم اول گروه سنجش را از آموزش جدا کنیم ...افت تحصیلی و جبران عقب افتادگی دانش آموران را به گروه دیگری بسپاریم. نه معلم همان بچه ها ووووکه جای بیان همه اون مسایل در این جا نیست....ولی خواهش می کنم از مسوولین به عرایض بنده بیشتر توجه کنند. ضمنا از معلم ها بخواهید اجالتا از امتحان گرفتن زیادی خودداری کنند زیرا بچه هارا ترسو وبزدل بارمی آورد و روحیه آن هارا تخریب می کند..هدف یادگیری و تخصص همراه با نشاط است...نه امتحان و دلهره....متشکرم
مطلب جالبی بود واز آن جالبتر نظرات در مورد مطلب میباشد
معلمان دوست دارند مثل راهنمایی و رانندگی باشند اسمشان قشنگ باشد ولی زورشان زیاد باشد.
معلمانی که در جواب مطلب شما حتی نوشته هایشان را نگاه نکرده اند که غلط املایی نداشته باشند.
سال چهارم دبیرستان معلم زبان به ما گفت تا حالا هرچه تقلب کرده اید بسه امسال نمره خودتان را بگیرید و من توانستم نمره هشت را خودم بگیرم از این بابت خوشحالم از آن زمان 22 سال گذشته و من بجای نمره های 20 متقلبانه نمره های 10 و 12 خودم را از زندگی گرفتم.
کاش سیستم آموزشی ما هدفدار بودن را به فرزندان ما آموزش میداد تا وقتی بچه ای میخواست دکتر و خلبان بشود راه برایش هموار میشد.
کاش معلمان بجای اعتراض به مجلس و دولت به سیستم آموزشی اعتراض داشتند
اینگونه دولت و مجلس درست میشد.
مشکلات جامعه ما نه تقصیر معلمان نه دانش آموزان نه دولت و... است، بلکه سیستم آموزشی نمیتواند افراد را خوب پرورش دهد این سیستم حتی به دانشگاه ها هم کشیده شده است.
انشاءا... در آینده مقالاتی را از نویسندگان عصرایران شاهد باشیم که بعد از انتقاد پیشنهادات سازنده ای برای تغییر وبهبود سیستم آموزشی داشته باشید.
باتشکر
مطلب جالبی بود واز آن جالبتر نظرات در مورد مطلب میباشد
معلمان دوست دارند مثل راهنمایی و رانندگی باشند اسمشان قشنگ باشد ولی زورشان زیاد باشد.
معلمانی که در جواب مطلب شما حتی نوشته هایشان را نگاه نکرده اند که غلط املایی نداشته باشند.
سال چهارم دبیرستان معلم زبان به ما گفت تا حالا هرچه تقلب کرده اید بسه امسال نمره خودتان را بگیرید و من توانستم نمره هشت را خودم بگیرم از این بابت خوشحالم از آن زمان 22 سال گذشته و من بجای نمره های 20 متقلبانه نمره های 10 و 12 خودم را از زندگی گرفتم.
کاش سیستم آموزشی ما هدفدار بودن را به فرزندان ما آموزش میداد تا وقتی بچه ای میخواست دکتر و خلبان بشود راه برایش هموار میشد.
کاش معلمان بجای اعتراض به مجلس و دولت به سیستم آموزشی اعتراض داشتند
اینگونه دولت و مجلس درست میشد.
مشکلات جامعه ما نه تقصیر معلمان نه دانش آموزان نه دولت و... است، بلکه سیستم آموزشی نمیتواند افراد را خوب پرورش دهد این سیستم حتی به دانشگاه ها هم کشیده شده است.
انشاءا... در آینده مقالاتی را از نویسندگان عصرایران شاهد باشیم که بعد از انتقاد پیشنهادات سازنده ای برای تغییر وبهبود سیستم آموزشی داشته باشید.
باتشکر