روزنامه آفرینش نوشت:
پيشترها به دليل سادهتر بودن شكل و نوع زندگي، افراد فرصت بيشتري براي با هم بودن داشتند. اما هرچه پيچيدگيهاي زندگي در جامعه ما بيشتر شد، به همان نسبت، چهره روابط در جامعه هم دچار تغيير و تحولاتي شد. مقايسه نوع روابط خانوادگي، همسايگي، خويشاوندي و... در جامعه امروز و صد سال پيش از اين، تفاوتهاي بسياري را نشان ميدهد كه نتيجه طبيعي تغيير در روند زندگي است. حتي نوع روابط در بسياري از روستاها هم ديگر به شكلي كه در گذشته بود، نيست. همين متفاوت شدن نوع انتظارات و سطح توقعات از زندگي و مشغلهها و درگيريهاي مختلفي كه افراد در طول شبانهروز با آن مواجهاند، ميتواند ميزان رابطه آنها را با ديگران دستخوش محدوديتهايي كند.
يكي از اثراتي كه اين شكل از زندگي ميتواند داشته باشد، به وجود آوردن نوعي حس بيتفاوتي نسبت به امور و مسائلي است كه در اطرافمان در جريان است. چيزي كه در جامعهشناسي از آن به عنوان پديدهاي آسيبشناختي ياد ميشود و بهخصوص از پيامدهاي شهرنشيني در دوران مدرن به شمار ميرود. اين مسأله موجب ميشود در حيطهها و موضوعات مختلف، افراد به تماشاگراني تبديل شوند كه به دلايل خودساخته، مايل نيستند نسبت به امور و مسائل، واكنش نشان دهند. حال آن كه اگر انسانها همواره در حالتي خنثي و بيتفاوت نسبت به امور و ديگران، به سر ميبردند، بسياري از تغييرات مثبت اجتماعي اتفاق نميافتاد؛ همان طور كه در بسياري از نزاعهاي خياباني، اگر افراد به جاي تماشاچي صرف بودن، براي خاتمه يافتن نزاع، اقدامي ميكردند، شايد فردي كشته نميشد، در بسياري از تصادفات و سوانح رانندگي، اگر افرادِ پيرامون، به جاي تماشا كردن و عبور، به كمك ميشتافتند، امكان زنده ماندن افراد مصدوم بيشتر ميشد. در بسياري از حوادث ناگوار، اگر افراد به جاي منفعل بودن، كار مفيدي صورت ميدادند، شايد نتايج ماجرا به گونه ديگري رقم ميخورد. بيتفاوت نبودن، به معناي دخالت در كار و امور ديگران نيست، به معني داشتن حس دلسوزانه و انساني براي كمك در موارد ضروري و غرق نشدن در زندگي خود است.
با توجه به اين كه اين گونه مسائل، تاكنون به كرات در جامعه ما اتفاق افتاده، و در شبكههاي اجتماعي نيز بازتاب يافته، به نظر ميرسد امروز، يكي از نقشهاي موثر و مفيد شبكههاي اجتماعي، آگاهيرساني به افراد درخصوص عدم انفعال و بيتفاوت نبودن نسبت به همنوعان است. اين، يكي از اثرات مثبت وارد شدن شبكههاي مجازي است كه با پديده اجتماعي بيتفاوتي كه نوعي بيماري اجتماعي است، مبارزه ميكند. برگزاري جشن گلريزان براي زندانيان نيازمند، حركتهاي خودجوش مردمي براي كمك به نيازمندان، و موارد مشابه آن، همه به نوعي وامدار اين نقش آگاهيدهنده هستند. در كنار همه چالشهايي كه امروز درخصوص شبكههاي مجازي مطرح ميشود، ميتوان اين امتياز را نيز براي آنها قائل شد كه با ارتقاي سطح آگاهي عموم و حساس بودن به مسائل و مشكلات همنوعان، نتايج سودمند اجتماعي را به همراه ميآورند.