یک مهندس تعمیر و نگهداری هواپیما در مجله هوایی دنیای زیبای پرواز نوشته است:
من یک مهندس تعمیر و نگهداری هواپیما هستم. حداقل چهار سال تحصیلات آکادمیک در حوزه تخصصی خود دارم و نزدیک به ده سال است در گوشه گوشه این حرفه با نهایت قدرت کسب تجربه کرده ام. به جرات میتوانم بگویم در این مدت حتی یکروز نبوده که یا تحت آموزشهای مسمتر نباشم یا آموزش ندهم یا در رابطه با حرفه، شغلم و مشکلات عدیده هواپیماها مطالعه و تحقیق نکرده باشم. اصلا ماهیت شغل من مطالعه و تحقیق مداوم، کسب تجربه و آموزش مستمر است وگرنه خیلی زود یا عامل حادثه خواهم شد یا قربانی آن!
در تمام طول این مدت میانگین سنی ناوگانی که با آن کار میکنم همواره در حال بالا رفتن بوده است، هر روز بر مشکلات پرنده های زیردستم افزوده میشده و مرزهای ریسک پذیری شغلم هر روز در حال تغییر بوده است. هر سال بیش از سال قبل حس راه رفتن بر لبه تیغ را تجربه کرده ام اما در این میان باز این من بودم که مجبور بودم به دور از چشم قدرنشناس برخی مدیران برحجم مطالعات، تحلیلهای فنی و کسب تجربه های خود بیفزایم تا بلکه همیشه یک قدم جلوتر از ایرادات هواپیماها باشم. ایراداتی که حتی برخی از آنها به واسطه عمر بالای پرنده ها از دایره پیش بینی شرکت سازنده هم خارج بوده است.
حال که در ابتدای دهه دوم کاری خود هستم شاید کمی نفسم بریده باشد ، شاید دیگر رمق و انگیزه سابق را نداشته باشم و کار کردن برایم بیشتر زجرآور باشد تا یادآور شور و شوق سالهای ابتدایی! اما چرا؟ دلیل اصلی آن کاملا واضح است و آن تبعیض فاحشی است که بین شغل من و مشاغل دیگر در صنعت هوانوردی ایران وجود دارد. سالهاست از حقوق و مزایایی در خور شان و منزلت شغلم محرومم. سالهاست رشد مزایای شغلی همکاران خلبان و مهماندار را میبینم اما دریغ از تکانی موثر در جنبه ی اقتصادی زندگی من! انگار مدتهاست من فریز شده ام و علی رغم فعالیتهای موثرم و در اوج کارم نادیده گرفته میشوم. این حس منزجر کننده برایم آزار دهنده ست. در همه جای دنیا حقوق و مزایای مهندسین با یک نسبت معقول نسبت به همکاران پروازی در حال رشد است اما در ایران انگار سهم من از کل ریخت و پاشهای صنعت هوانوردی قناعت است و عمل هر چه بیشتر به اقتصاد مقاومتی! در تمام طول این مدت انگار فشار اقتصادی ناشی از تحریمها بیشتر از آنکه هواپیماها و کل صنعت را هدف گرفته باشد، شغل و حرفه مرا هدف گرفته است چه از لحاظ عدم تامین قطعات کافی و مناسب و چه از لحاظ کاهش حقوق و مزایا به بهانه عدم درآمدزایی شرکتها!
ماههای زیادی بوده است که ساعت پروازی من از برخی خلبانان هم بیشتر بوده، در پروازهایی آزمایشی و بدون مسافر بسیار زیادی حضور داشته ام که هر لحظه امکان بروز سانحه در آن وجود داشته است. در پروازهایی حضور داشته ام که خود مسئولیت سلامت آنها را به عهده گرفته ام، آیا در این شرایط خطر سانحه برای افراد متفاوت است که مزایای آن متفاوت باشد؟!
وقتی با ایراداتی بزرگ در هواپیما مواجه میشوم که ساعتها تحقیق و مطالعه و بحث علمی در رابطه با آن از الزامات اولیه حل آنهاست، وقتی آن ایرادات را حل میکنم و سپس مسئولیت صحت کار خودم را با امضا و مهر قانونی به عهده میگیرم اما در انتهای ماه پایه حقوقی برابر راننده ترانسپورت شرکت دارم! به واقع چند بار میتوانم این تیرهای شلیک شده به انگیزه ام را دوام بیاورم؟
سخن کوتاه کنم، این روزها روزهایی است که بی انگیزگی در شغلم به اوج خود رسیده. متاسفانه برخی مدیران با آگاهی کامل از وضعیت موجود به جای اصلاح و بهبود شرایط سعی میکنند صورت مساله را پاک کنند. جلسه ای را ترتیب میدهند و با هم توافق میکنند تا از جابجایی پرسنل متخصص بین شرکتها جلوگیری کنند. این بدین معنی است که من مجبور هستم با شرایط موجود بسازم و حق جابجایی بین شرکتها به امید پیشرفت کاری بیشتر یا اندکی حقوق بالاتر را ندارم! اما جدا از تمام این بی مهری ها، من به قسمی که در هنگام دریافت مدارکم خورده ام پایبندم و اجازه نخواهم داد این بی انگیزگی ها و بی مهری ها باعث کاهش راندمان کاری من و به خطر افتادن جان خواهران و برادرانم منجر شود بلکه از این به بعد مسیرم را عوض خواهم کرد. اگر تا این لحظه قصدی برای خروج از کشور نداشته ام از این به بعد به دنبال فرصتهای شغلی بهتر در خارج از کشور خواهم گشت یا اگر در حد شرکتهای بزرگ دنیا نباشم سعی میکنم از این صنعت خارج شوم. قطعا آنروز من ضرر نخواهم کرد متضرر اصلی آن مدیری است اکنون مرا نادیده می گیرد!
۲ : وقتی آن ایرادات را حل میکنم و سپس مسئولیت صحت کار خودم را با امضا و مهر قانونی به عهده میگیرم اما در انتهای ماه پایه حقوقی برابر راننده ترانسپورت شرکت دارم!
۳ : از این به بعد به دنبال فرصتهای شغلی بهتر در خارج از کشور خواهم گشت یا اگر در حد شرکتهای بزرگ دنیا نباشم سعی میکنم از این صنعت خارج شوم. قطعا آنروز من ضرر نخواهم کرد!
نتیجه:
اهمیت علم در کشور وقتی میکیم فرار مغزها مگه از کی حرف میزنیم؟؟؟
و اینکه فقط میشه تاسف خورد