روزنامه ایران نوشت: پشت چهره جدیاش عمق چند دهه تجربه مدیریتی نشسته و با پشتوانه همین تجربه نگاه منتقدانهای به سیستم مدیریتی کشور دارد. محسن صفایی فراهانی چهره نام آشنایی در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور است که البته به واسطه توان مدیریتیاش دورهای هم ریاست فدراسیون فوتبال را عهده دار بود.
با صفایی فراهانی درباره وضعیت اقتصادی و چشمانداز آینده ایران گفتوگو کردیم که البته بحث به کیفیت سیستم مدیریتی و نارضایتیهای دی ماه هم کشیده شد. نگاه انتقادی او به سیستم مدیریتی کشور - که ریشه نارضایتیهای مردمی را نیز ذیل همین موضوع تحلیل میکند- پیش روی شماست و تحلیلهای اقتصادی او بزودی در ویژه نامه پایان سال روزنامه ایران منتشر خواهد شد.
سال 96 در کنار اتفاقات مثبت و خوشایندی همچون انتخابات، شاهد برخی اعتراضهای مردمی و بگو مگوهای حاد سیاسی بین مسئولان سابق و فعلی بودیم. به نظر شما ریشه برخی نارضایتیها در چیست؟
همه چیز را باید در خودمان و در عملکردهایی که در گذشته داشتهایم جست و جو کنیم. در مقام نقد، همه اپوزیسیون میشوند اما هر وضعیتی را که امروز وجود دارد، باید در کوتاهیهای خودمان جستوجو کنیم که روزی مسئولیتی داشتیم. اگر کوتاهیها و اشتباهات مدام تکرار شود طبیعی است که ماحصل آن تخریب خواهد بود. مثلاً این روزها، نامه سرگشاده رئیس دولتهای نهم و دهم در رسانهها و در بین سیاسیون مطرح است.
نامه از سوی کسی که خودش در انتخابات ریاست جمهوری 88 و 92شرکت و مجلس هشتم و نهم را برگزار کرده است. این سؤال است که چرا همان زمانی که مسئول بود، این حرفها را نزد؟ چرا زمانی که اختیارات و توان داشت و مورد تأیید همه سیستم هم بود و برخی او را معجزه هزاره سوم میدانستند، ادعاهای امروز را مطرح نکرد؟ انباشتی از این ندانمکاریها و این سوءمدیریتها در ارکان مختلف حکومت روی هم جمع شده است.
آقای صفایی فراهانی، با گذشت حدود 4 دهه از عمر انقلاب اما گاهی برخی رویکردها همین حالا هم دیده میشود که در گذشته تجربه شده و به گفته کارشناسان نتایج خوبی هم نداشته است. به نظر شما چه اصراری بر ادامه برخی نگاهها و رویکردهای عمدتاً حذفی همچنان وجود دارد؟
تغییر در دنیا ناشی از دانش و تخصص است. بدون آنها یا درجا زدن است یا تغییر به سمت تخریب! بارها در مصاحبهها بیان شده که اقتصاد ایران در دهه 42 تا 53 درخشانترین دوران خود را داشته است. در این دوره تورم پایینترین میزان را داشته و متوسط رشد اقتصادی و سرمایهگذاری در طول این دوره از تمام سالهای قبل و بعد از آن بالاتر بوده است.
آقایان یگانه، خداداد فرمان فرماییان، عالیخانی، مهدی سمیعی و... که همه در سطح مدیران روز دنیا بودند یکی وزیر اقتصاد، یکی رئیس بانک مرکزی، یکی رئیس سازمان برنامه و... میشود. برایشان مسائل حاشیهای نمیسازند، چرا که اینها را آورده بودند تا تغییرات بنیادین انجام شود. به همین خاطر هم اقتصاد در آن دوره درخشان است. آنها توانستند از بستر کارشناسی توانمند موجود آن روز، بهدلیل شناخت خودشان از کار، استفاده مناسب و مطلوب ببرند، بدون اینکه درآمد نفت بالا رفته باشد. (درآمد نفتی ایران از سال 53 به بعد تغییر میکند).
پس تمام این اتفاقات ناشی از توان مدیریتی و تکنوکراتی بوده است، اما ما بعد از 40 سال هنوز هم به توان تکنوکراسی احترام نمیگذاریم و قبول نداریم که به تکنوکراتها اجازه فعالیت دهیم. همین بحثی که وزیر اسبق اطلاعات در مورد خانم زهرا کاظمی مطرح کرده و گفتهاند که وزارت اطلاعات دو نفر کارشناس ضد جاسوسی را مأمور کرد تا در هتلی با آن خانم مصاحبه کنند.
آن کارشناسان رسماً اعلام کردند که به لحاظ فنی و علمی، زهرا کاظمی جاسوس نیست اما دادستان وقت تهران (آقای مرتضوی) اصرار بر جاسوسی میکند و پرونده را از وزارت اطلاعات گرفته و به اطلاعات نیروی انتظامی میدهد! (من در اینجا وارد بحث اینکه چرا آقای یونسی امروز این حرف را میزند نمیشوم) اما چه کسی پاسخگوی این هزینه سنگین سوءمدیریت به مردم ایران است؟!
صریح بگویم که با روشهای موجود و با این نگاه مدیریتی، امکان ندارد این حجم از مشکلات حل شود. این نگاه دائماً بر اشتباهات قبلی خود اصرار و پافشاری میکند. هر وقت این روش متوقف و پذیرفته شود که برخی تصمیمات اشتباه بوده است و فرآیند تغییرات بر اساس یک استراتژی مشخص تبیین شود، میتوان امید به حرکت جدید داشت.
همین اتفاق محدود خیابان پاسداران! خطیب نماز جمعه که همه را توصیه به تقوا میکند وقتی به این مسأله میرسد از رئیس دستگاه قضایی میخواهد با کسانی که در گلستان هفتم تجمع کردند برخورد قاطعانه شود! ولی در تمامی بحث خود در این مورد صرفاً تأکید بر قلع و قمع دارد!
مگر شما قاضی هستی که حکم میدهی؟ به جای ارائه تحلیل و توصیه و تلاش برای آرامش فضا و اعمال نگاه پدرانه نباید همه را دعوت به خشونت کرد! یا در بررسی بودجه سال 97 در مجلس، مردم توقع داشتند که بعد از برخوردهای دی ماه، حداقل 30 نفر نماینده تهران جدیتر برخورد کنند ولی وقتی آنها هم شناختی از مسائل ندارند نتیجهای برای مردم عاید نمیشود.
یا در مورد اعتراض برخی دختران به موضوع حجاب،به چه حقی با آنها با خشونت برخورد می شود؟ اگر جرمی سر زده است ، دادگاه صالح باید به جرمش رسیدگی کند. کسی حق ندارد کتک بزند . اما به جای پیدا کردن راه حل منطقی برای مساله حجاب ، روی جعبه برق و مخابرات شیروانی درست می کنند. آیا این نوع مدیریت درست است ؟
بعد از همین ماجرا هم بود که بیشتر در فضای مجازی اصطلاحی با عنوان «راه حل شیروانی» شکل گرفت؛ تحلیلهایی که معتقد بودند با شیروانی ساختن روی مشکلات دنبال حل آنها هستیم.
بله اینها نشانه عقلانیت و درایت ضعیف برای اداره کشور است. درست است که همه اینها جوک میشود، ولی مدیر که نباید به جوک گوش کند، باید عمق آن را نگاه کند. این توان عقلانی ما را برای برخورد با مسائل نشان میدهد. به جای آنکه به عمق نگاه کنیم، شیروانی روی سکو بهوجود میآوریم. عکس دیگری را دیدم که پایهای روی همان شیروانی زده بودند. یعنی بیش از این نمیتوانیم برای حل موضوعات درایت به خرج دهیم؟
چرا ما بعد از این همه سال بدترین ترافیک منطقه را داریم؟ بانکداری و ارائه خدمات مناسب نداریم؟ در همین کشور خانمها میتوانند، سینما و تئاتر بروند، ولی به ورزشگاه نمیتوانند بروند. ترک موتور میتوانند بنشینند، ولی بهعنوان نفر جلو ایراد دارد. اگر بد است که بنشینند، صندلی عقب و جلو چه فرقی دارد؟ این موارد نشان دهنده ناتوانی برای مدیریت منطقی است.
با وجود این فکر میکنید راهحلی برای بهبود وجود ندارد؟ به هر حال در همین سیستم شاهد عملکردهای مثبتی از سوی دولت بخصوص در حوزه اقتصادی و سیاست خارجی بودهایم که وضعیت را نسبت به قبل بهتر کرده است؟
مشکلات کشور را نباید در اقتصاد خلاصه کرد و اساساً مشکلات اقتصادی هم ریشه در بقیه مسائل دارد. ما الان در همین حوزه اقتصادی نیاز به سرمایهگذاری داخلی و خارجی داریم اما وقتی نیروی کار بهرهوری مناسب ندارد و مدیریتها قادر نیستند قیمت تمام شده را پایین بیاورند و ... کسی به سرمایهگذاری ترغیب نمیشود.
من زمانی شرکت مپنا را ایجاد کردم و بعد از آن هم شرکت مپنا اینترنشنال شکل گرفت که کارهای ارزی مپنا را انجام میداد. مپنا آن زمان با بانکهای حاضر در امارات همکاری زیادی داشت و از مشتریهای خوبشان بود.
یک روز از یکی از این بانکها تلفنی با من تماس گرفتند و گفتند که از حساب شرکت پولی به امریکا حواله شد و چون هیچ وقت ارتباطی با امریکا نداشتید، اطلاع دادیم. من گفتم که اصلاً امکان ندارد، چون مپنا با امریکا هیچ مراودهای ندارد. گفت که امروز نامهای با امضای شما به بانک آمده، بعد هم کپیاش را برایم فکس کرد. همه اینها ظرف چند دقیقه انجام شد.
فکس رسید و من دیدم که بله، کسی جعل امضا کرده است. تلفنی به بانک گفتم مطمئن باشید که این اشتباه است و جلوی پرداخت این پول را فوری بگیرید. آن بانک با اعتماد به ما این کار را کرد. بلافاصله با بانک امریکایی تماس گرفت که این پول را حق ندارید به فردی که به آن حواله شده بپردازید و مسئولیتش را ما میپذیریم.
من هم بلافاصله مدارکی را که بانک داده بود از تهران برای پلیس امارات فکس کردم، آن زمان مدیر مپنا اینترنشنال هم در تهران بود. به پلیس دوبی مشخصات پاسپورتی کارمندهای دوبی را دادم. پلیس بلافاصله به تمام فرودگاه و بنادر اعلام کرد که این افراد اگر خواستند خارج شوند، ممانعت به عمل آورند. در نهایت ظرف 48 ساعت آن آدم خاطی را گرفتند و آن پول هم برگشت. اگر در ایران بود، چنین چیزی امکان داشت؟
به نظر نمیرسد چنین چابکیهایی در سیستم مدیریتی ما وجود داشته باشد؟
آن سیستم سریع و خارج از بوروکراسی، امنیت ایجاد کرده است. این موضوع اصلاً به دادسرا و قاضی نکشید. سیستمی را تنظیم کردهاند که همه دستگاهها از آن تبعیت میکنند و سرعت عملی دارند که سرمایهگذار احساس ایمنی میکند. آیا اینجا هم همین کار را میکنیم؟ میخواهم بگویم این نیست که تصور کنید دولت روحانی یا هر کس دیگری که 5 سال در رأس قوه مجریه باشد میتواند خیلی مؤثر باشد. حاکمیت در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه ضمن استقلال قوا، از یک سیستم بههم پیوسته تبعیت میکند. اینجا هرازگاهی به خود حق میدهند هر طور با سلیقه شان جور بود عمل کنند، سیستم و قانون و مقررات همواره فرع در رفتارها بوده است! با چنین روشی سازمانها به جای اینکه در امتداد هم حرکت کنند و همافزایی ایجاد کنند، مقابل هم هستند.
این نحوه مدیریت بجز از بین بردن توان و ظرفیتهای کشور نتیجه دیگری ندارد! یک نماینده مجلس، یک قاضی، یک روحانی (امام جمعه)، یک فرمانده نظامی، یک مدیر اجرایی، یک رئیس بانک و... همه اینها موقعی مؤثر هستند که در درجه اول و در همان جایی که قرار گرفتهاند، شناخت کافی و مؤثر از مسئولیت خود داشته باشند و برای حل مسائل و مشکلات، دارای توانایی و دانش و تجربه کافی بوده و بر اساس یک سیستم ارتقای منطقی به آن جایگاه رسیده باشند. وقتی این شرایط نباشد، بدیهی است که رفتار آنها کمتر در امتداد هم قرار میگیرد.