استیون هاووکینگ که امروز درگذشت، از تاثیرگذارترین چهرهها در فیزیک نظری بود. علاوه بر این تعدادی از کتابهای او بین مردم دنیا محبوبیت فراوانی دارد.
به گزارش ایسنا، هاوکینگ علاوه بر انقلابی که در فیزیک نظری بهپا کرده است، مجموعهای از موضعگیریهای جالب در مورد زندگی و جهان داشته که البته توضیح خیلیهایشان به سادگی میسر نیست. با این حال، او یک بار در یکی از همایشهای سخنرانی « تد» TED)) در مورد برخی از مهمترین سوالهایی که مردم از او میپرسند صحبت کرده است که میتوانید متن آن را در زیر بخوانید:
«هیچ چیز بزرگتر یا قدیمتر از جهان نیست. اینجا دوست دارم در مورد سه تا از اساسیترین پرسشهایی که درباره جهان وجود دارد، حرف بزنم. سوال اول این است که ما از کجا آمدهایم و جهان چگونه به وجود آمده است؟ مساله بعدی این است که آیا ما در جهان تنها هستیم؟ آیا آن بیرون موجودات فضایی وجود دارند؟ و سوال آخر این است که سرنوشت و آینده نژاد بشر چیست؟
تا دهه ۱۹۲۰ همه فکر میکردند که جهان اصولا ایستا است و با گذشت زمان تغییری در آن رخ نمیدهد. سپس کشف شد که جهان در حال انبساط است. کهکشانهای دور از ما فاصله میگرفتند. این به آن معنی بود که آنها احتمالا در گذشته به هم نزدیکتر بودهاند. اگر به طور فرضی به عقب بازگردیم، میبینیم که حدود ۱۵ میلیون سال پیش، همه آنچه که اسمش را جهان میگذاریم، در کنار هم قرار داشته است. بعد مهبانگ (بیگبنگ یا انفجار بزرگ) رخ داد و جهان آغاز شد.
ولی سوال این است که پیش از مهبانگ چه چیزی بود؟ آیا اصلا قبلا از مهبانگ، چیزی وجود داشته؟ و اگر قبل از مهبانگ چیزی وجود نداشت، چه چیزی جهان را ایجاد کرد؟ چرا جهان به این شکلی که از مهبانگ پدیدار شد به وجود آمده است؟ ما به طور معمول فکر میکردیم که نظریه جهان میتواند به دو بخش تقسیم شود. در بخش اول، قوانین وجود داشتند، قوانین فیزیکی مانند معادلههای ماکسول و نسبیت عام که شیوه تکامل جهان را تعیین میکردند و حالت آن در کل فضا در یک زمان را تعیین میکردند اما در بخش دوم، هیچ پرسشی بر سر حالت آغازین جهان نبود.
ما در بخش اول خوب پیشرفت کردهایم و اکنون دانش «قوانین تکامل» را در مورد تقریبا تمام شرایط به صورت کامل داریم. ولی تا همین اواخر، آگاهی اندکی در مورد شرایط آغازین جهان داشتهایم. هرچند، تقسیمبندی «قوانین تکامل» و «شرایط آغازین دنیا» به این بستگی دارد که زمان و فضا جدا و متمایز باشند. در شرایط مفرط، نسبیت عام و نظریه کوانتوم اجازه میدهند که زمان مانند یک بعد دیگری از فضا رفتار کند. این تمایز میان زمان و فضا را از میان میبرد و این یعنی قوانین تکامل میتوانند حالتهای آغازین را نیز تعیین کنند. یعنی جهان میتواند به طور خود به خود خودش را از هیچ به وجود آورد.
علاوه بر این، ما میتوانیم این احتمال را هم در نظر بگیریم که جهان در حالتهای متفاوت ایجاد شده باشد. این فرضیهها با مشاهدات ماهواره دبلیومپ از تابش ریزموج زمینه کیهانی توافق دارند که شاهدی است از «جهان» در روزگار بسیار ابتداییاش. ما فکر میکنیم که راز خلقت جهان را گشودهایم. شاید ما باید جهان را به ثبت برسانیم و از همه برای وجودشان حق امتیاز بگیریم!
اکنون من به دومین پرسش بزرگ بازمیگردم: آیا ما تنهاییم یا آیا انواع دیگری از حیات در جهان وجود دارد؟ ما باور داریم که حیات به طور خودبهخودی در زمین روی داده، بنابراین باید ممکن باشد که حیات در دیگر سیارههای مناسب هم ظاهر شود و در نظر داشته باشد که به نظر میرسد شمار زیادی از چنین سیاراتی در کهکشان وجود دارند.
ولی ما نمیدانیم حیات در ابتدا چگونه پدیدار شده است. ما دو مدرک مشاهداتی داریم در مورد احتمالهای مختلف پدیدار شدن حیات روی زمین که با ما حرف میزنند. اولین شاهد ما فسیلهای جلبکی از ۳.۵ میلیارد سال پیش از این. زمین ۴.۶ میلیارد سال پیش شکل گرفته و احتمالا برای نیم میلیارد سال نخست بسیار داغ بوده است. بنابراین حیات در بازه نیم میلیارد سالی که برایش ممکن بوده در زمین پدیدار شده که در مقایسه با عمر ده میلیارد ساله یک سیاره مانند زمین عمر کوتاهی محسوب میشود. این حاکی از آن است که احتمال پدیدار شدن حیات در سیارههایی مانند زمین، به طور معقولی بالاست. اگر احتمالش خیلی پایین باشد هم آدم باید انتظار داشته باشد که در بیشتر از ده میلیارد سال وقتی که وجود داشته اتفاقی رخ دهد.
از سوی دیگر، به نظر نمیآید که فضاییها تصمیم گرفته باشند با ما ملاقاتی انجام دهند یا به ما نگاه کنند. من گزارشهای مشاهده یوفوها (اشیای چرخانی که در میان مردم به بشقاب پرنده مشهور هستند) را به حساب نمیآورم و علتم برای زیر سوال بردن گزارش یوفوها این است که آنها همیشه تنها برای مردم خل و عجیب ظاهر شدهاند! اگر یک توطئه حکومتی برای مخفی کردن گزارشهای واقعی در مورد بشقاب پرندهها وجود دارد و این است که دانستنیهای علمی که فضاییها میآورند را برای خودش نگه دارد، به نظر میآید که چنین سیاستی تاکنون باید یک سیاست کاملا بیفایده بوده باشد. به علاوه، علیرغم جستوجوی گسترده توسط پروژه ستی (پروژه دریافت علائم رادیویی از فضا و فرستادن آن به کامپیوترهای خانگی عضو شبکه ستی برای تحلیل اطلاعات و بعد جمعآوری و بررسی اطلاعات تحلیلشده که به صورت گسترده در مورد آن تبلیغ شد و در سرتاسر دنیا کامپیوترهای خانگی بیشماری را درگیر این تحلیل علائم کرد)، ما هیچ برنامه سوال و جواب تلویزیونی با فضاییها نشنیدهایم! این احتمالا نشاندهنده آن است که در این مرحله، حداقل در شعاع چند صد سال نوری اطرافمان که قادر به جستوجوی آن هستیم، هیچ تمدن فضایی وجود ندارد؛ با این وجود، خریدن یک بیمهنامه برای وقتی که فضاییها تصمیم گرفتند روی زمین دست به آدمربایی بزنند، اقدامی خوب و بیخطر به نظر میرسد!
این من را به آخرین پرسش بزرگی که میخواهم در مورد آن صحبت کنم برمیگرداند و آن، آینده نژاد بشر است. اگر ما تنها موجودات هوشمند در کهکشان باشیم، باید اطمینان حاصل کنیم که زنده بمانیم و زندگی را ادامه دهیم. ما در حال ورود به دوره بسیار خطرناکی از تاریخمان هستیم. جمعیت گونه بشر و استفاده ما از منابع محدود سیاره زمین، همگام با دیگر قابلیتهای فنی برای تغییر محیط زیست به صورت خوب یا زیانبار، به صورت روزافزون در حال افزایش است ولی دستورالعمل ژنتیکی ما هنوز غریزههای خودخواهانه و پرخاشگرانهای را حمل میکند که در گذشته مزیت برزیستی ما محسوب میشد و همین ویژگیهای نهفته در ژنتیک ماست که به ادامه زندگی ما کمک خواهد کرد. وقتی دشوار است که در چند صد سال آینده از فاجعه دوری کرد، طبعا جلوگیری از فاجعه در هزار یا میلیون ها سال آینده، جای خودش را دارد.
تنها شانس بقای ما در درازمدت این است که در سیاره زمین در خفا باقی نمانیم، بلکه راه خودمان را به فضا پیدا کنیم. پاسخ به این پرسش در مورد سرنوشت بشر در زمین و پرسشهای بزرگ شبیه آن باعث شده است که ما پیشرفت شگرفی در چند صد سال اخیر در این عرصه داشته باشیم ولی اگر ما بخواهیم ورای چند صد سال آینده به حفظ نژاد بشر ادامه دهیم، آینده ما در فضاست. به همین دلیل است که من طرفدار پروازهای فضایی انساندار هستم.
من در تمام عمرم تلاش کردهام تا جهان را بفهمم و پاسخهایی برای این پرسشها بیابم و خیلی خوشاقبال بودهام که ناتوانیام مانع جدی در راه ادامه کار و پرداخت به سوالاتم نبوده است. قطعا این ناتوانی به من نسبت به خیلیهای دیگر، فرصت بیشتری داده تا جستوجویم برای دانش را دنبال کنم. هدف نهایی من رسیدن به یک نظریه کامل در مورد جهان بوده است و ما داریم در این زمینه خوب پیشرفت میکنیم.»
استیون هاووکینگ که امروز درگذشت، از تاثیرگذارترین چهرهها در فیزیک نظری بود. علاوه بر این تعدادی از کتابهای او بین مردم دنیا محبوبیت فراوانی دارد.
هاوکینگ علاوه بر انقلابی که در فیزیک نظری بهپا کرده است، مجموعهای از موضعگیریهای جالب در مورد زندگی و جهان داشته که البته توضیح خیلیهایشان به سادگی میسر نیست. با این حال، او یک بار در یکی از همایشهای سخنرانی « تد» TED)) در مورد برخی از مهمترین سوالهایی که مردم از او میپرسند صحبت کرده است که میتوانید متن آن را در زیر بخوانید:
«هیچ چیز بزرگتر یا قدیمتر از جهان نیست. اینجا دوست دارم در مورد سه تا از اساسیترین پرسشهایی که درباره جهان وجود دارد، حرف بزنم. سوال اول این است که ما از کجا آمدهایم و جهان چگونه به وجود آمده است؟ مساله بعدی این است که آیا ما در جهان تنها هستیم؟ آیا آن بیرون موجودات فضایی وجود دارند؟ و سوال آخر این است که سرنوشت و آینده نژاد بشر چیست؟
تا دهه ۱۹۲۰ همه فکر میکردند که جهان اصولا ایستا است و با گذشت زمان تغییری در آن رخ نمیدهد. سپس کشف شد که جهان در حال انبساط است. کهکشانهای دور از ما فاصله میگرفتند. این به آن معنی بود که آنها احتمالا در گذشته به هم نزدیکتر بودهاند. اگر به طور فرضی به عقب بازگردیم، میبینیم که حدود ۱۵ میلیون سال پیش، همه آنچه که اسمش را جهان میگذاریم، در کنار هم قرار داشته است. بعد مهبانگ (بیگبنگ یا انفجار بزرگ) رخ داد و جهان آغاز شد.
ولی سوال این است که پیش از مهبانگ چه چیزی بود؟ آیا اصلا قبلا از مهبانگ، چیزی وجود داشته؟ و اگر قبل از مهبانگ چیزی وجود نداشت، چه چیزی جهان را ایجاد کرد؟ چرا جهان به این شکلی که از مهبانگ پدیدار شد به وجود آمده است؟ ما به طور معمول فکر میکردیم که نظریه جهان میتواند به دو بخش تقسیم شود. در بخش اول، قوانین وجود داشتند، قوانین فیزیکی مانند معادلههای ماکسول و نسبیت عام که شیوه تکامل جهان را تعیین میکردند و حالت آن در کل فضا در یک زمان را تعیین میکردند اما در بخش دوم، هیچ پرسشی بر سر حالت آغازین جهان نبود.
ما در بخش اول خوب پیشرفت کردهایم و اکنون دانش «قوانین تکامل» را در مورد تقریبا تمام شرایط به صورت کامل داریم. ولی تا همین اواخر، آگاهی اندکی در مورد شرایط آغازین جهان داشتهایم. هرچند، تقسیمبندی «قوانین تکامل» و «شرایط آغازین دنیا» به این بستگی دارد که زمان و فضا جدا و متمایز باشند. در شرایط مفرط، نسبیت عام و نظریه کوانتوم اجازه میدهند که زمان مانند یک بعد دیگری از فضا رفتار کند. این تمایز میان زمان و فضا را از میان میبرد و این یعنی قوانین تکامل میتوانند حالتهای آغازین را نیز تعیین کنند. یعنی جهان میتواند به طور خود به خود خودش را از هیچ به وجود آورد.
علاوه بر این، ما میتوانیم این احتمال را هم در نظر بگیریم که جهان در حالتهای متفاوت ایجاد شده باشد. این فرضیهها با مشاهدات ماهواره دبلیومپ از تابش ریزموج زمینه کیهانی توافق دارند که شاهدی است از «جهان» در روزگار بسیار ابتداییاش. ما فکر میکنیم که راز خلقت جهان را گشودهایم. شاید ما باید جهان را به ثبت برسانیم و از همه برای وجودشان حق امتیاز بگیریم!
اکنون من به دومین پرسش بزرگ بازمیگردم: آیا ما تنهاییم یا آیا انواع دیگری از حیات در جهان وجود دارد؟ ما باور داریم که حیات به طور خودبهخودی در زمین روی داده، بنابراین باید ممکن باشد که حیات در دیگر سیارههای مناسب هم ظاهر شود و در نظر داشته باشد که به نظر میرسد شمار زیادی از چنین سیاراتی در کهکشان وجود دارند.
ولی ما نمیدانیم حیات در ابتدا چگونه پدیدار شده است. ما دو مدرک مشاهداتی داریم در مورد احتمالهای مختلف پدیدار شدن حیات روی زمین که با ما حرف میزنند. اولین شاهد ما فسیلهای جلبکی از ۳.۵ میلیارد سال پیش از این. زمین ۴.۶ میلیارد سال پیش شکل گرفته و احتمالا برای نیم میلیارد سال نخست بسیار داغ بوده است. بنابراین حیات در بازه نیم میلیارد سالی که برایش ممکن بوده در زمین پدیدار شده که در مقایسه با عمر ده میلیارد ساله یک سیاره مانند زمین عمر کوتاهی محسوب میشود. این حاکی از آن است که احتمال پدیدار شدن حیات در سیارههایی مانند زمین، به طور معقولی بالاست. اگر احتمالش خیلی پایین باشد هم آدم باید انتظار داشته باشد که در بیشتر از ده میلیارد سال وقتی که وجود داشته اتفاقی رخ دهد.
از سوی دیگر، به نظر نمیآید که فضاییها تصمیم گرفته باشند با ما ملاقاتی انجام دهند یا به ما نگاه کنند. من گزارشهای مشاهده یوفوها (اشیای چرخانی که در میان مردم به بشقاب پرنده مشهور هستند) را به حساب نمیآورم و علتم برای زیر سوال بردن گزارش یوفوها این است که آنها همیشه تنها برای مردم خل و عجیب ظاهر شدهاند! اگر یک توطئه حکومتی برای مخفی کردن گزارشهای واقعی در مورد بشقاب پرندهها وجود دارد و این است که دانستنیهای علمی که فضاییها میآورند را برای خودش نگه دارد، به نظر میآید که چنین سیاستی تاکنون باید یک سیاست کاملا بیفایده بوده باشد. به علاوه، علیرغم جستوجوی گسترده توسط پروژه ستی (پروژه دریافت علائم رادیویی از فضا و فرستادن آن به کامپیوترهای خانگی عضو شبکه ستی برای تحلیل اطلاعات و بعد جمعآوری و بررسی اطلاعات تحلیلشده که به صورت گسترده در مورد آن تبلیغ شد و در سرتاسر دنیا کامپیوترهای خانگی بیشماری را درگیر این تحلیل علائم کرد)، ما هیچ برنامه سوال و جواب تلویزیونی با فضاییها نشنیدهایم! این احتمالا نشاندهنده آن است که در این مرحله، حداقل در شعاع چند صد سال نوری اطرافمان که قادر به جستوجوی آن هستیم، هیچ تمدن فضایی وجود ندارد؛ با این وجود، خریدن یک بیمهنامه برای وقتی که فضاییها تصمیم گرفتند روی زمین دست به آدمربایی بزنند، اقدامی خوب و بیخطر به نظر میرسد!
این من را به آخرین پرسش بزرگی که میخواهم در مورد آن صحبت کنم برمیگرداند و آن، آینده نژاد بشر است. اگر ما تنها موجودات هوشمند در کهکشان باشیم، باید اطمینان حاصل کنیم که زنده بمانیم و زندگی را ادامه دهیم. ما در حال ورود به دوره بسیار خطرناکی از تاریخمان هستیم. جمعیت گونه بشر و استفاده ما از منابع محدود سیاره زمین، همگام با دیگر قابلیتهای فنی برای تغییر محیط زیست به صورت خوب یا زیانبار، به صورت روزافزون در حال افزایش است ولی دستورالعمل ژنتیکی ما هنوز غریزههای خودخواهانه و پرخاشگرانهای را حمل میکند که در گذشته مزیت برزیستی ما محسوب میشد و همین ویژگیهای نهفته در ژنتیک ماست که به ادامه زندگی ما کمک خواهد کرد. وقتی دشوار است که در چند صد سال آینده از فاجعه دوری کرد، طبعا جلوگیری از فاجعه در هزار یا میلیون ها سال آینده، جای خودش را دارد.
تنها شانس بقای ما در درازمدت این است که در سیاره زمین در خفا باقی نمانیم، بلکه راه خودمان را به فضا پیدا کنیم. پاسخ به این پرسش در مورد سرنوشت بشر در زمین و پرسشهای بزرگ شبیه آن باعث شده است که ما پیشرفت شگرفی در چند صد سال اخیر در این عرصه داشته باشیم ولی اگر ما بخواهیم ورای چند صد سال آینده به حفظ نژاد بشر ادامه دهیم، آینده ما در فضاست. به همین دلیل است که من طرفدار پروازهای فضایی انساندار هستم.
من در تمام عمرم تلاش کردهام تا جهان را بفهمم و پاسخهایی برای این پرسشها بیابم و خیلی خوشاقبال بودهام که ناتوانیام مانع جدی در راه ادامه کار و پرداخت به سوالاتم نبوده است. قطعا این ناتوانی به من نسبت به خیلیهای دیگر، فرصت بیشتری داده تا جستوجویم برای دانش را دنبال کنم. هدف نهایی من رسیدن به یک نظریه کامل در مورد جهان بوده است و ما داریم در این زمینه خوب پیشرفت میکنیم.»