گفت و گو با سیاستمدار خوش لهجه کرمانی، کار راحتی نیست؛ هم سؤالها و هم سیاست را ساده میکند و به آن جواب میدهد و معتقد است برخی راه حلها و البته برخی صورت مسألهها خیلی سهل و ممتنع است. با این همه، وضعیت امروز ایران را پیچیدهتر و دشوارتر از آن میداند که کنار گود نشست و به دولت فشار آورد که چنین و چنان کند. حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی که به سبب قرابت سببیاش با آیتالله هاشمی رفسنجانی، سیاست آموختهتر از همترازان خودش است و از نزدیک با مسائل ریز و درشت دولت سازندگی و اصلاحات مواجهه داشته تأکید دارد که امروز، روز پشتیبانی از دولت و آقای روحانی است.
ایران نوشت: درباره دونالد ترامپ، رئیس جمهوری تاجر مسلک امریکا هم دیدگاههای قابل تأملی دارد و در عین حال از نمایندگان مجلسی که پرچم امریکا را آتش زدند، میپرسد چرا بهجای پرچم امریکا، عکس ترامپ را آتش نزدند تا هم اعتراضشان را نشان دهند و هم مردم امریکا را که با رئیس جمهوریشان همراه نیستند علیه خود نشورانند. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید.
یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم گذشته است؛ اگر چه دولت دوم آقای روحانی مرداد ماه مستقر شد و هنوز یک سال از استقرار دولت دوازدهم نگذشته است، میزان پایبندی رئیس جمهوری به وعدههایش را چگونه ارزیابی میکنید؟
سؤال سختی است؛ فکر میکنم که امروز هر کسی که دلسوز ایران باشد باید صرفنظر از تعلقش به جناح یا گروه سیاسی خاص و صرف نظر از این که حرفهایی را در نقد عملکرد دولت داشته باشد یا نه، هر حرف دیگری را کنار بگذارد؛ چرا که امروز به دلیل شرایط منطقهای و بینالمللی، روز پشتیبانی از آقای روحانی و دولت است. در مقطعی سراغ من آمدید که زبانم به انتقاد باز نمیشود.
همه با شما هم نظر نیستند. اگر نگوییم مخالفان، خیلی از منتقدان دولت آقایروحانی بعد از خروج امریکا از برجام فرصت را غنیمت شمرده و میگویند در خلال مذاکرات هشدار داده بودند یا سرنوشت توافق هستهای را پیشبینی میکردند و از این رهگذر،زبان به طعن و سرزنش دولت گشودهاند...
من فکر میکنم لازم نیست ما خیلی دنبال دلایل زیادی بگردیم تا ثابت کنیم کار دولت و تیم مذاکره کننده و مسئولانی که برجام را تدوین یا تأیید کردند،درست بود. تعابیر شفاف و بیپرده آقای ترامپ تکلیف ما را روشن کرده است. ترامپ است که میگوید این قرارداد بر امریکا تحمیل شده؛ ترامپ است که میگوید وقتی ظریف را دیدم گفتم مطمئنم کری حریف او نمیشود و او کلاه سر کری خواهد گذاشت؛ ترامپ است که میگوید این بدترین قرارداد تاریخ امریکا است؛ ترامپ است که میگوید این توافق چه فضا و منابعی برای جمهوری اسلامی درست کرده است. اینها شواهد خیلی روشنی است برای این که نشان دهد کار دولت در برجام،کار درستی بود.
از طرف دیگر امریکایی که یک روز قادر بود علیه ایران اجماع جهانی درست کند، امروز تنها مانده است. در خودِ امریکا هم ترامپ تنهاست. الزاماً جمهوریخواهان نیز این مسیر را تأیید نکرده و نمیکنند. امریکا، متحدان اروپایی خودش را از دست داده و ترامپ مانده است و نتانیاهو و بن سلمان؛خیلی با آن وضعیتی متفاوت است که حتی روسیه و چین هم به قطعنامههای علیه ایران رأی میدادند. ممکن بود رأی ممتنع بدهند،اما وتو نمیکردند.
به صحنه سوریه نگاه کنید؛ در سوریه بیش از 500 هزار نفر در جنگهای داخلی کشته شدند، اما هیچ قطعنامهای در شورای امنیت علیه سوریه صادر نشد؛ چون روسیه همه قطعنامههای صادرشده را وتو کرده است. ولی حتی یک قطعنامه علیه ما، توسط چین و روسیه که دوست و متحد ما بودند،وتو نشد. ما امروز از آن فضا به فضایی منتقل شدیم که اروپا بیش از ایران تلاش میکند تا برجام حفظ شود. مسأله امروز اتحادیه اروپا فقط ایران و برجام نیست؛اروپا از سندی دفاع میکند که در فرآیند گفتوگوی بینالمللی بوجود آمده و زاده شده است.
حالا اگر عدهای این شرایط را درک نکنند،یا باید در درکشان تردید کرد یا باید بگوییم آنقدر درونشان بغض، حسد، بخل و کینه حکمفرماست که نمیتوانند این فضا را ببینند.فرض کنیم برجام نواقصی داشته است؛اما باید توجه کنیم اولاً قرار نیست در قراردادی که با 6 کشور قدرتمند دنیا امضا میشود، فقط خواستههای ایران در آن لحاظ شده باشد؛ حتماً طرف مقابل ایران هم انتظاراتی داشته و ما باید به یک راهحلهای میانهای میرسیدیم.مسأله امروز این است حالا به نقطهای رسیدیم که رئیسجمهوری امریکا از برجام خارج شده و حالا ما باید چه بکنیم؟
بهطور قطع و مسلم، هیچ کس نمیتواند رد کند که ما در شرایط جدید بیش از شرایط گذشته به همراهی، هماهنگی و وحدت نیاز داریم. کسی نمیتواند بگوید اگر ما در میانه راه با مکر،حیله و بدعهدی یک شریک بدعهد مواجه شدیم حالا میتوانیم هر گونه دلمان خواست عمل کنیم.
کسی نمیتواند بگوید در این شرایط به جای همراهی و همفکری و خنثی کردن دشمن بدعهد، سر همدیگر داد بزنیم. کدام مجموعه عاقلی این کار را میکند؟ اگر تصمیم نهایی این باشد که از برجام یا NPTبیرون بیاییم،با 1+4 گفتوگو کنیم یا نکنیم یا هر تصمیم دیگر، باید با اجماع حرکت کنیم. امروز ایران بیش از هر روز دیگر به اجماع نیاز دارد.
اگر خرد حاکم باشد و اگر با واقع بینی مصلحت کشور را بخواهیم، بیشتر از هر روز دیگری به این نیاز داریم که پشت سر دولت باشیم تا دولت ضمن بهرهگیری از نظرات مقام معظم رهبری و همکاری قوای دیگر، با شرایط امروز مواجه شود.همان گونه که در مسأله ارز اجماع حاصل شد و همه تصمیم دولت برای نرخگذاری ارز و قطع رابطه بین ارز مورد نیاز اقتصاد کشور با ارز بازار سیاه را حمایت و همراهی کردند. مسأله هستهای که خیلی مهمتر از ارز است. در مسأله هستهای همچنین ادامه برجام نیاز به اجماع داریم.
لذا من فکر میکنم اصلاً وقت دغدغه و کشمکشهای داخلی نیست؛ وقت هو کردن وزیر خارجه نیست. با اطمینان عرض میکنم امروز از آن روزی که امام خطاب به عدهای از منتقدان فرمودند:« شما دل مسئولان را شکستید» حساستر است. هیچ کس نباید دل آقای ظریف را بشکند. اگر ظریف الآن در اروپا، چین یا روسیه پشت میز مذاکره مینشیند، باید احساس کند همه کشور پشت سرش هستند.
همان طور که در سؤال قبلی مطرح شد شماری از مخالفان و منتقدان دولت میگویند ما که از اول گفتیم دلواپسیم؛ الآن چرا باید با شما همراهی داشته باشیم؟
آنها از اول گفتند؛ مذاکره کنندگان هم حداکثر احتیاط را کردهاند. آنها حق داشتند بگویند نگرانند ولی نگرانی آنها نشستن بیرون گود بود. از قدیم گفتهاند خیلی راحت است بیرون گود بنشینید و بگویید لنگش کن؛ کسی که در گود کشتی میگیرد با کسی فرق دارد که از بیرون نشسته و تماشا و اظهار نظر میکند. حتماً دولت دکتر روحانی به همه تذکرات توجه کرده است. کار فوقالعادهای صورت گرفته است.
از جمله این که ما توانستیم مسأله گذشته هستهای ایران را ببندیم. آقای نتانیاهو آمد و اسنادی را به درست و غلط ارائه کرد؛کلی CD و سند گذاشت روی میز. چه اتفاق افتاد؟ کار خیلی محکم بود که خللی وارد نشد. دولت توانست همه ابهامات مربوط به گذشته را با یک قطعنامه شورای حکام بعد هم با قطعنامه شورای امنیت تمام کند. گذشتهمان را با تمام شیطنتها و خباثتهایی که منافقان و صهیونیستها کرده بودند به رغم افتراها و تهمتها، پاک کردیم.
از طرفی کسی که رئیس جمهوری امریکا شده فقط برجام را به هم نزده؛ قرارداد آب و هوای پاریس را هم بر هم زده؛ اصول مربوط به سازمان تجارت جهانی را هم بر هم زده؛ موضوع خیلی روشن است.مسأله امروز،ظهور یک ناسیونالیسم افراطی امریکایی است.امریکاییها مدتها با همین تبختر و غرور افراطیشان در دنیا کارهایی پیش بردند. یک مدتی عاقل شدند و پای میزگفتوگو با بقیه کشورها نشستند.
در کنفرانس آب و هوای پاریس شرکت کردند؛ مسئولیت پذیرفتند؛وارد کنوانسیونهای مختلف شدند. حالا یکی آمده همه اینها را به هم زده است. فقط برجام را که به هم نزد. علناً زور میگوید و ما هم در مقابل زورگوییاش میایستیم.
آقای ترامپ به عربستان چندصد میلیارد دلار سلاح پیشرفته فروخته است؛ کل تولید ناخالص داخلی ما 450میلیارد دلار است ما که نمیتوانیم در رقابت با عربستان 400 میلیارد دلار سلاح بخریم.از طرفی نمیتوانیم در توازن قوای منطقهای از عربستان کم بیاوریم. مجبوریم بچههای خودمان را بسیج کنیم و برای توازن قدرت در خاورمیانه چند تا موشک بسازیم.
نمیتوانیم به توازن قدرت نپردازیم. خریدن چند صد میلیارد دلار توسط عربستان، موجه است چون امریکاییها پولش را میگیرند آن وقت ساختن چند تا موشک در ایران که تهدیدی هم برای هیچ کشوری نیست و قدرت بازدارنده است،اشکال دارد؟ یک جنگ هشت ساله به ما تحمیل شده است؛ما که نمیتوانیم اینها را نادیده بگیریم. روزِروشن زور میگوید و ما هم ایستادیم و حرفش را هم گوش نمیکنیم.چه کار باید بکنیم؟
الآن اروپا نه برای دفاع از ما بلکه برای دفاع از خودش تلاش میکند؛ ببینید اروپاییها چقدر تلاش کردهاند؟ امانوئل مکرون دو سفر به امریکا رفت؛ خانم مرکل به امریکا رفت؛ انگلیسها تیم فرستادند با کنگره و ترامپ مذاکره کردند به چارچوبهایی هم رسیدند اما ترامپ یک نفر یا یک کشور را رعایت نکرد. به شرکای امنیتی، اقتصادی، تجاری و همپیمانانش در جهان بیحرمتی کرد.
این موضوع روز است. موضوع روز ما این نیست که آقای جنتی چه فرمودند یا نماینده مجلس چه نطق کردند؟ امروز نمیخواهند بفرمایند مصلحت کشور چیست؟ مصلحت کشور این است وقتی مردم امریکا با ترامپ همراهی نمیکنند، ما در مجلس پرچم امریکا را آتش بزنیم؟ خب عکس ترامپ را آتش میزدید؛ چرا پرچم را آتش زدید؟
نظرسنجیها نشان میدهد 70 درصد مردم امریکا با ترامپ موافق نیستند.در چنین شرایطی چرا در مجلس شورای اسلامی به جای آتش زدن عکس ترامپ، پرچم امریکا را آتش میزنیم؟ عکس ترامپ که برای آتش زدن اولویت داشت. طنز هم ساختند علیه ما؛ گویا پرچم آتش نمیگرفت و به طعنه در رسانههایشان نوشتهاند اینها که نمیتوانند یک پرچم آتش بزنند، چگونه میخواهند بمب اتم بسازند؟
علاوه بر برجام، دولت در سیبل انتقادات دیگری نیز هست؛ تفسیر شما از نقدهایی که به دولت میشود، چیست؟
« رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». گاهی به نظر میرسد دوستان ما در دولت یک جاهایی کُند و یک جاهایی اشتباه حرکت کردند؛ یک جاهایی هم تند رفتند. آنجایی که باید با همپیمانان خودشان همراهی میکردند، کُند رفتند و آنجایی که باید زبان به انتقاد میگشودند، تند رفتند. شاید بخشی از کند رفتنها، بخاطر تند و تیز صحبت کردنها باشد.
خیلی هنرمندی میخواست بعد از انتخابات پرشکوه 29خرداد به حوادث دی ماه برسیم. چطور میشود مردمی با امید و نشاط در 29خرداد 24 میلیون رأی به رئیس جمهوری میدهند، تمام 21 نفر شورای شهر تهران را تغییر میدهند؛ تمام 15 نفر شورای مشهد را تغییر میدهند؛ تمام 15 نفر شورای اصفهان را تغییر میدهند و بعد این مردم امیدوار حاضر در صحنه در اثر برخی عملکردها به خیابان بریزند و اعتراض کنند؟
هیچ وزنی به رقبا و مخالفان نمیدهید؟
رقبا همیشه مخالفت میکنند؛ قرار بوده مخالفت کنند؛ قرار نبوده مخالفت نکنند. اما سؤال اینجاست چگونه به نقطهای میرسیم که هم نتانیاهو، هم مریم رجوی، هم رضا پهلوی، هم بن سلمان و هم برخی تندروهای داخلی فکر میکنند الآن وقت زدن آقای روحانی است؟ چرا باید برای هواداران دولت این شائبه بوجود بیاید که آقای روحانی هوادارانش را رها کرده؟
یعنی نارضایتیها را متوجه دولت آقای روحانی میدانید؟
نارضایتی، نارضایتی انباشتهای است. اما مردم با یک امیدی به آقای روحانی و دوستان اصلاحطلب شان در شورای شهر رأی دادند.
بعد در هشت ماه ناامید شدند؟
بله.
هیچ وزنی به نهادهای مخالف دولت در القای ناامیدی و نارضایتی نمیدهید؟
نیروهای مخالف دولت که پایگاه اجتماعی ندارند.
اما پایگاه قدرت زیادی دارند؟
بله؛ اما هر وقت آنها از پایگاه قدرتشان استفاده کردند، به نفع ما شده است. آنها که خودزنی میکنند؛ در خودزنی هنرمندند. همه پایگاههای قدرت را دارند، اما نمیتوانند مردم را جذب کنند.
نمی توانند مردم را جذب کنند اما میتوانند ناامیدی تزریق کنند؛ برای نمونه در موضوع تلگرام تصمیم گیرنده دولت نبود؛ مخالفت زیادی کرد. با اینکه در نهایت یک قاضی دستور فیلترینگ داد اما هجمهها متوجه دولت شد....
حرفتان درست است؛ اما روحانی چرا اعلام کرد دست ما روی دکمه فیلترینگ نمیرود؟ مگر روابط پیچیده قدرت در ایران را نمیدانست؟ چرا ما باید موضوع تلگرام را برای دولت یک موضوع حیثیتی بکنیم؟ آقای روحانی از همه کسانی که در ایران هستند ساختار جمهوری اسلامی را بهتر میشناخت و میشناسد. ایشان 5 سال رئیس شورای امنیت ملی و 24 سال هم عضو شورای امنیت بود.
از این 24سال،16سال دبیر شورای امنیت ملی بود. دبیر شورای امنیت ملی بعد از رئیس جمهوری بیشترین ارتباط را با رهبری دارد. همه مسائل و مناسبات قدرت را میشناخت. روحانی نباید با آن قاطعیت میگفت دستمان روی دکمه فیلترینگ نمیرود که بعد عدهای بایستند و فیلترینگ را انجام دهند. تلگرام نباید سیاسی میشد.
خدا رحمت کند دکتر حبیبی، میگفت:«مردِ آخر بین مبارک بندهای است»؛ زمانی دوستان اصلاحطلب ما میخواستند در مجلس ششم تحصن کنند؛ با من مشورت کردند؛ من گفتم اگر امام(ره) در قید حیات بودند و کسی میخواست در مجلس تحصن کند، تکلیف خیلی روشن بود. امام میگفتند:« احمد؛ بنویس: تحصن در مجلس در حکم محاربه است.» ما مرید امام و مقلد امام بودیم؛ امروز هم سرمایه مان امام است.
گفتم: «رهبری این کار را نمیکند. اما اگر تحصن شما بگیرد و مردم پشت شما قرار بگیرند و پیام بیاید اگر بلند نشوید، حکمتان محاربه است؛ شما مینشینید یا بلند میشوید؟» گفتند:«بلند میشویم.» گفتم:« خب از اول ننشینید.» من قبلاً هم گفتهام آقای دکتر روحانی هم بر اثر تجربیات گذشته خود و هم براساس همین تجربه برجام، باید بداند اگر میخواهد کاری انجام دهد، باید خودش محکم باشد؛ باید بهترین کارشناسان ایران را به کار بگیرد و باید حمایت رهبری را جلب کند.
ما در سال 92 به آقای روحانی رأی ندادیم که آقای روحانی رادیکال بشود؛ ما روحانی رادیکال نمیخواستیم. روحانی محافظه کاری که 24 سال نماینده رهبری در شورای امنیت ملی بود، حمایت کردیم تا زانو به زانوی رهبری مسائل را کارشناسی کند؛ هماهنگ کند و پیش ببرد. کشور ما حوصله درگیری تازه ندارد. اقتصاد ایران توان پرداخت هزینههای جدید ندارد.
کاری که آقای خاتمی با همه محدودیت هایش کرد. آقای سید محمد خاتمی روزی که رئیس جمهوری ایران شد هیچ کدام از سوابق آقای روحانی را نداشت. آقای خاتمی قبل از رئیس جمهوری یک پرونده باز داشت و آن پرونده تهاجم فرهنگی بود. آقای خاتمی یکی از متهمان تهاجم فرهنگی بودند. آقای روحانی چنین پروندههایی نداشت.
بارها گفتهام ما نمیخواستیم روحانی هاشمی بشود؛ نمیخواستیم روحانی کروبی شود؛ نمیخواستیم روحانی مهندس موسوی شود؛ نمیخواستیم روحانی خاتمی شود؛ روحانی، روحانی بوده برای ما. برداشت من این است تشخیص نهادهای حاکمیتی نظام امروز این است با آقای خاتمی خیلی راحتتر میشد کار کرد تا آقای روحانی.
مشخص است انتقادات جدی ای به دولت دارید؛ نا امید و پشیمانید؟
پشیمان نیستم؛ امروز هم انتخابات برگزار شود و آقای رئیسی در صحنه باشد و آقای روحانی، انتخابمان آقای روحانی است.
چون آن طرف آقای رئیسی است؟
به هر حال کس دیگری نبود؛ باید صحنه را میدیدیم. اگر آقای خاتمی بود تشخیص من آقای خاتمی بود. درباره انتخابات گذشته حرف میزنیم.
اما اصلاحطلبان ماهها قبل از اینکه رقیب آقای روحانی مشخص باشد اعلام حمایت کردند؟
فکر میکردیم آقای روحانی با توجه به تجربهای که دارند، بهتر میتوانند کشور را جلو ببرند.
چهار سال دولت اول آقای روحانی هم مؤید این برداشت تان بود؟
بله. این انتقادات هم اگر هست، برای پیشبرد بهتر کار است. به همین دلیل نباید ناامید شد. ما با امید و ناامیدی باید واقعبینانه برخورد کنیم. باید ببینیم امید به نفع ماست یا ناامیدی؟ باید احساساتمان را در استخدام عقلمان بگیریم.
عقلمان باید احساساتمان را کنترل کند. قرار نیست عقلمان در اختیار احساسات ما قرار بگیرد. اگر مردم و سیاستمداران ناامید شوند، دو اتفاق میافتد. یک احتمال این است که جمهوری اسلامی بماند که میماند؛ اما ناامیدی باعث میشود حضور مردم پای صندوقهای رأی کمرنگ شود و در آن شرایط ما کشور را داوطلبانه به پایداریها میدهیم. دیگر رقیب نجیبی مثل ناطق نوری مقابلمان نیست.
رقیب ما در انتخابات بعدی پایداری است؛ ناامید شویم، کشور را دو دستی تقدیم پایداری کردهایم و بعد باید کلی زور بزنیم تا از آنها پس بگیریم؛ آن هم شاید. یا اینکه خدای ناکرده نا امیدی آنقدر گسترده میشود تا پشتوانه اصلی نظام که مردم هستند دچار چالش شوند.آن موقع چه چیز میخواهیم جایگزین نظام کنیم؟ سرنوشت سوریه، لیبی، عراق و افغانستان را نمیبینیم؟
20و چند سال پیش که ناتو وارد افغانستان شد، فکر میکردند گل و بلبل میشود. در حالی که امروز بعد از 22 سال حضور ناتو 70درصد افغانستان در اختیار طالبان است؛ القاعده هم آنجاست. خود کابل امنیت ندارد و میبینید هر هفته چه اتفاقات ناگواری میافتد. بهترین سرنوشت نهضتهای منطقهای، کودتای نظامیها در مصر بود. یک کودتا کردند و اوضاع را جمع کردند. هر جا که این کودتای نظامی نشد، جنگ داخلی، نابسامانی و ناامنی شد.
اگر پشتوانه مردمی نظام، کشور را رها کرده و ناامید شوند، چه کسی میخواهد ایران را جمع کند؟ آن موقع در خوشبینانهترین حالت باید منتظر کودتای نظامی باشیم. آن وضعیت بهتر است؟ ایرانیها سالها و قرن هاست گاهی به جای تکیه بر خِرد به حسشان تکیه میکنند و این از درسهایی است که ما باید از تاریخ بگیریم. عقل به ما حکم میکند امیدوار باشیم.
اشاره داشتید نظام به این نتیجه رسیده که با آقای خاتمی راحت تر از آقای روحانی میشد، کار کرد. اگر همراهی نهادهای قدرت را با دولت آقای خاتمی و شخص ایشان و آقای روحانی مقایسه کنید، به چه نتیجهای میرسید؟
در دوران آقای خاتمی نهادها هنوز اینقدر گلیم شان را پهن نکرده بودند و هنوز اینقدر تجربه نداشتند؛ در دولت آقای روحانی هم جاهایی که دولت با عقل و تدبیر عمل کرد، مشکل ایجاد نشد. در دولت آقای خاتمی بحث شوراها پیش آمد و ما فکر میکردیم کار سختی پیش رو داریم.
سخت بود سنندج و مهاباد را دست شوراییها بدهیم؛ همچنین زاهدان را؛ فکر میکردیم خیلی کار پرخطری است. سالها بود استخاره میشد که میشود تهران را به دست شورای شهر داد؟ میشود بندرعباس و زاهدان را دست شورا داد؟ اما شد.
چون شوراها را مقابل نظام قرار ندادیم. اما در مورد مطبوعات این اشتباه را کردیم؛ درباره احزاب و حتی مجلس این اشتباه را کردیم. مطبوعات و در مقطعی مجلس را در تقابل با نظام قرار دادیم. حتماً موفق نمیشدیم، قابل پیشبینی بود. رئیس جمهوری نباید تلگرام را به موضوع مناقشه تبدیل میکرد.
ولی عدهای معتقدند چون آقای روحانی بر این موضوع پافشاری داشت، طرف مقابل بر فیلترینگ اصرار داشت؟
حتماً اثر داشت. کشورداری پیچیدگیها و مشکلات زیادی دارد. روحانی خیلی در فشار است. معتقدیم دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری منتخب مردم وظیفهاش بسیار سنگین است. باید خیلی نیرومند ظاهر شود. این نیرومندی الزاماً به معنای سخنرانیهای تند و تیز نیست.
در ادامه برجام چنین اجماعی میخواهیم؛ در بحث تلگرام باید بتواند اجماع درست کند. آقای هاشمی رفسنجانی هم در مقطعی به حل و فصل مسائل خارجی به عنوان یک راهکار ایجاد تحول در اقتصاد کشور فکر کرد و به آن هم پرداخت؛ آقای هاشمی هم در یک مقطعی با یک بنبست در روابط خارجی مواجه شد.
آن موقع میدان را عوض کرد و نهضت سازندگی ایجاد کرد. امروز رئیس جمهوری میتواند ایران را به یک کارگاه بزرگ سازندگی تبدیل کند. ایران مشکلات بسیار جدی ای دارد؛ ظرفیتهای زیادی هم دارد. کار بسیار ساده است؛ راهحل این است که راحت برخورد کنید و به تمام کسانی که میخواهند کار کنند، فرصت بدهید. کافی است با هرکس که ایدهای دارد موافقت کنید. در خیلی کارها دولت باید کاغذ بدهد نه پول.
از این حرفها بوی سهم خواهی نمیآید؟
این که انتظار داشته باشیم دولت تحرک داشته باشد، سهم خواهی نیست. سهمخواهی یعنی این که ما آدمها را بچینیم. ما چنین چیزی نخواستیم. آقای روحانی در زمان جنگ تیمی به نام عقلا داشتند. آن زمان، متفاوت از جوانهایی مانند ما که میگفتیم «جنگ جنگ تا پیروزی» درباره پایان جنگ فکر میکردند. آقای روحانی امروز باید همان روحانی باشد.
شما را به سخنان مرحوم هاشمی ارجاع میدهم که بارها اذعان کردند دولت وی در دوران جنگ با مشکلات و کارشکنیهای دولت آقای روحانی رو به رو نبود...
من اشکالات ساختاری را کاملاً میپذیرم و معتقدم چهلمین سال پیروزی انقلاب فرصت خیلی خوبی است که عقلای قوم از جناحهای مختلف بنشینند و گذشته را ارزیابی کرده و آینده را پیریزی کنند. چهلمین سال فرصت خوبی برای این کار است. دهه اول انقلاب متوجه شدیم نمیشود هم رهبر داشته باشیم؛ هم رئیس جمهوری؛ هم نخستوزیر و نخستوزیر را حذف کردیم. اشکالات ساختاری را میفهمیم و درک میکنیم. در قدم اول باید بپذیریم مشکل جدی است و باید روی راه حل هایش بحث کنیم. اذعان دارم که بعد از برجام یک اتفاقاتی افتاد که انگیزههای دولت را گرفت و خیلی نمیتوان دربارهاش حرف زد.
مواضع ترامپ نشان میدهد کار دولت در برجام، کار درستی بود
کسی نمیتواند بگوید اگر ما در میانه راه با مکر، حیله و بدعهدی یک شریک بدعهد مواجه شدیم حالا میتوانیم هر گونه دلمان خواست عمل کنیم
امروز از آن روزی که امام خطاب به عدهای از منتقدان فرمودند:«شما دل مسئولان را شکستید» حساستر است وهیچ کس نباید دل آقای ظریف را بشکند
نتانیاهو آمد و اسنادی را به درست و غلط ارائه کرد؛کلی سی دی و سند گذاشت روی میز اما برجام خیلی محکم بود که خللی وارد نشد
رئیس جمهوری امریکا فقط برجام را به هم نزده؛ قرارداد آب و هوای پاریس را هم بر هم زده؛ اصول مربوط به سازمان تجارت جهانی را هم بر هم زده و زور میگوید
نظرسنجیها نشان میدهد 70 درصد مردم امریکا با ترامپ موافق نیستند؛ در چنین شرایطی چرا در مجلس شورای اسلامی به جای آتش زدن عکس ترامپ، پرچم امریکا را آتش میزنیم؟
چرا ما باید موضوع تلگرام را برای دولت یک موضوع حیثیتی کنیم؟
ما با امید و ناامیدی باید واقع بینانه برخورد کنیم
در دوران آقای خاتمی نهادها هنوز اینقدر گلیمشان را پهن نکرده بودند و هنوز اینقدر تجربه نداشتند.
سهم خواهی یعنی اینکه ما آدمها را بچینیم اما ما چنین چیزی نخواستیم