عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی هر چند متن لایحه «شفافیت برای مبارزه با فساد» را نخوانده اما در پاسخ به اینکه چرا مسئولان و مردم از شفافیت گریزانند به روزنامه «ایران» میگوید: افراد و نهادهای دولتی که به خودشان و کاری که میکنند اعتماد ندارند یا به دیگری هم بیاعتماد هستند قطعاً با شفافیت مخالفند.
به گفته عبدی، قانون مناسب و نهادهای مدنی قدرتمند و دادگاه مستقل ارکان شفافیت هستند و بدون اینها سخن گفتن از شفافیت بیمعنا است. او با اشاره به تأثیر شفافیتسازی درباره فسادها میافزاید: فساد در ذاتش معنای پنهانکاری را دارد کسی که آشکار دزدی نمیکند یا آشکار رشوه نمیگیرد و اگر کسی گرفت اقرار نمیکند پس به میزانی که شفافیتی باشد فساد رخت میبندد.
وی درباره موانع پیش روی شفافیت میگوید: مانع اصلی پیش روی شفافیت این است که حکومت یا اجزایی از حکومت به عملکرد خودشان اعتماد ندارد. مردم و جامعه هم اعتماد متقابل به آنها ندارند. بنابراین هر دو طرف سعی میکنند کارهایشان را از هم پنهان کنند.
چه در پرداخت مالیات، چه در اخذ مجوز، چه در تخصیص ارز یا هرچیز دیگری که میبینید. وگرنه در صورتی که آدمها کارهایی را انجام میدهند که قابل دفاع است دلیلی ندارد که شفاف نباشد. مگر من و شما گزارش تهیه میکنیم یا یادداشت مینویسیم، شفاف ارائه نمیکنیم.
خب پول هایمان را هم مینویسند، شفاف میگیریم. بنابراین مسالهای نمیماند. فقط وقتی کاری را میخواهیم پنهان کنیم که در واقع یا کارمان نادرست است و یا میترسیم از اینکه مردم محکوم کنند، در این مورد است که مخالف شفافیت میشویم و اسم حقوق ملت را روی آن میگذاریم. مثلاً میگوییم نه ، نباید آبروی آدمها را برد.
مگر آدمها دزدی کردند که میخواهید آبرویشان را ببرید. اگر دزدی کردند که باید شفاف بشود اما اگر دزدی نکردند هیچ مشکلی وجود ندارد باید مشخص شود چه کسانی چقدر دارند ارز میگیرند، چقدر جنس وارد میکنند و چه کسانی چه کالایی را وارد کردهاند. همه جای دنیا باید همه اینها بدون استثنا شفاف بشود و کلی از مشکلات حل خواهد شد و هزینه بسیاری از مبادلات کم میشود. همچنین فساد نیز کاهش پیدا خواهد کرد.
ولی مانعش همین خواستی است که مدیران دولتی و بخشهایی از مردم دارند که نمیخواهند آن چیزی که واقعیت دارد در ملأ عام همه از آن مطلع شوند.عبدی در ادامه میافزاید: قانون به خودی خود هیچ چیزی را حل نمیکند. قانون باید معرف و بیان کننده یک ارادهای باشد، ما بعد از آنکه این اراده را داریم و میخواهیم دنبالش باشیم قانون متناسب آن را مینویسیم. نه اینکه اول قانون بنویسیم بعد یک عده دنبال ارادهاش باشند.
مثلاً لایحه دسترسی آزاد به اطلاعات قبلاً در مجلس نوشته شد و در دولت اصلاحات ارائه شد اما چون دولت بعدی ارادهاش را نداشت لایحه را خراب کرد. بعد از مدتها که تصویب شد از مجلس آمد بیرون هیچ فایدهای هم نداشت. دولت احمدینژاد چند سال معطلش کرد اصلاً به اجرا نگذاشت. در این دولت وقتی به اجرا گذاشتند عملاً هیچ فایدهای نداشت به هیچ جایی نرسید.
شما هیچ نتیجه مثبتی از آن لایحه و آن قانون نمیبینید. بنابراین مسأله اصلی قانون نیست، اراده است ولی وقتی اراده شکل گرفت سعی میکنند در چارچوب قانون درستی آن را اجرا کنند. لذا باید دنبال این اراده بود. عبدی در خصوص استقلال و امنیت رسانهها در بحث شفافیت میگوید: استقلال و امنیت رسانهها در بحث شفافیت حفظ نمیشود، بلکه مقدمه لازم آن است.
اگر این استقلال و امنیت نباشد اصلاً شفافیت شکل نمیگیرد چون آن کسی که ذی نفع است نمیگذارد شفافیت شکل بگیرد. باید قبل از آن امنیت رسانه تأمین شود. این یکی از مصادیق اراده ای است که گفتم. این امنیت باید تأمین شود بعد امیدوار باشیم که شفافیت به جایی برسد.