عصر ایران؛ جعفر محمدی* - اگر نگویم "بزرگ ترین" ، قطعاً می توانم بگویم "یکی از بزرگ ترین" فجایعی که در سالیان اخیر در ایران رخ داده، مصیبتی به "اعتبار زدایی" است.
از اشخاص اعتبار زدایی شده است؛ زمانی بود که جامعه ایران، دهها چهره شاخص و مورد وثوق داشت که حرف و حتی اشاره شان برای جامعه سند و حجت بود؛ می توانستند سر بزنگاه ها، جامعه را به سمت مطلوب هدایت کنند و مردم نیز نه از سر اجبار و اکراه که با طیب خاطر پذیرایشان بودند.
اینک اما در تقسیم بندی های خانمان سوز سیاسی، همه چهره های شاخص و حتی شاخصان بالقوه، زیر بار سنگینی از انگ و اتهام و بی احترامی مدفون شده اند و اعتبارشان به شدت مخدوش شده است. برخی از این چهره ها نیز، خود از خویشتن، اعتبار زدایی کرده اند. حتی در درون جریان های گفتمانی اصلاح طلب و اصولگرا نیز، چهره موجهی که اجماع عمومی بر رویش وجود داشته باشد، وجود ندارد، برخلاف همین یکی دو دهه پیش.
آنقدر حرف های بی پایه زده شده و وعدههای بی اساس داده شده، که از قول و سخن نیز اعتبار زدایی شده است، حتی اگر وزیری در حیطه کاری اش سخنی مرتبط بزند نیز حمل بر این است که حرف اش باد هواست مگر آن که خلافش ثابت شود.
آنقدر دانشگاه های بی پشتوانه علمی درست شده است و آنقدر افراد بی سواد و کم سواد به عنوان استاد، کرسی های تدریس در دانشگاه ها را غصب کرده اند که مدارک دانشگاهی که روزگاری سند دانش متقن افراد در رشته تخصصی شان بود، عملاً تبدیل به کاغذ پاره هایی شده است که نه نشان دانش و تخصص دارنده، که بیانگر حضور چند ساله او در یک "مثلاً دانشگاه" است؛ این چنین است که علم و مدارک دانشگاهی نیز مشمول "اعتبارزدایی" شده است.
آنقدر با بودجه بیت المال و با اهداف جناحی "رسانه نما" درست کرده اند و آنقدر عرصه را بر رسانه های مستقل تنگ کرده و از حیّز انتفاع ساقط شان کرده اند که رسانه های داخلی نیز در کشور بی اعتبار شده اند و کانال ها و شبکه های آن سوی آب، تبدیل به منبع خبر و تحلیل شده اند.
افراد نالایق را به سمت های مهم گمارده اند و بدین سان، از مناصب حکومتی و عمومی هم اعتبارزدایی شده است.
با رویکردهای ناکارآمد سیاسی و اقتصادی، ارزش پول ملی را به پایین ترین سطح خود رسانده و از آن اعتبار زدایی کرده اند و هم از این روست که هر که از دستش بر می آید، پول درون جیب اش را به ارز سایر کشورها یا طلا و سکه تبدیل می کند تا دستکم قدرت اقتصادی اش را حفظ کند.
مناسبات اقتصادی چنان در هم ریخته که از بازار - این رکن مهم اقتصاد ایرانی - اعتبار زدایی شده است و کسبه ای که پیش از این، بر اساس اعتبار یکدیگر، داد و ستد می کردند، اینک جز با نقدینگی موجود، کار نمی کنند.
روزگاری چک، چنان سند محکمی بود که مردم آن را به عنوان پول نقد از یکدیگر می پذیرفتند ولی امروز از اسناد هم اعتبار زدایی شده است.
سیاست های خانمانسوز اقتصادی و صنعتی، "ساخت ایران" را نیز بی اعتبار کرده است، چندان که اگر کالایی ساخت ایران باشد، ولو آن که در اوج کیفیت باشد، در وهله نخست، محکوم است به این که لابد جنسی بی کیفیت است که بزک شده!
خلاصه کنم، حتی از میوه ها و سبزی ها نیز اعتبار زدایی شده است(!)؛ زمانی میوه را می خوردیم به هوای این که ویتامین دارد و امروز نگران هستیم که آیا با فاضلاب آبیاری شده اند و آیا سموم شیمیایی غیراستاندارد در پوست و لایه های درونی میوه ها و سبزی ها مانده اند یا خیر؟!
همین بی اعتباریهاست که باعث می شود وقتی کشور دچار بحران ارزی می شود، مردم، دولت منتخب خودشان را همراهی نکنند چرا که عقل معاش می گوید تنها اعتبار باقی مانده، یعنی دارایی شخصی ات را محکم بچسب و پول اعتبارزدایی شده (ریال) را به پول معتبر(مثل دلار و یورو) تبدیل کن!
اما یادمان نرفته است که همین مردم در دهه شصت، نه فقط از دارایی شان که از جان شان هم می گذشتند برای اعتبارهای مهم تری که هنوز موجود بودند.
امروز ایران ما به "بازآفرینی اعتبار" در همه زمینه ها نیاز دارد و اگر این مهم رخ ندهد، هم در داخل و هم در خارج، همانند کسی خواهیم بود که با پول های جعلی لو رفته می خواهد تجارت کند.
راهکارها هم مشخص است؛ پذیرش وجود مشکل، اراده وطن دوستانه برای حل بحران، اصلاح مردم محور ساختار قدرت، تسهیل چرخش قدرت، اداره علمی کشور، استفاده از تجربیات جهانی و عدم اصرار بر اختراع مجدد چرخ.
*صاحب امتیاز و سردبیر عصر ایران
پرهيز از شعارهاي بي اثر بر دشمنان كه سياست خارجي و چهره نظام و ايران هراسي را در دنيا رواج داده و تمامي ثمره ها را بر باد ميدهد.
هرچند که وقتش برسد همین ما مردم عادی هم وارد گود اعتبار زدایی می شویم
از بس طی این چند دهه حرف شنیدیم و حرف گفتیم
ولی عمل !!!
پاراگراف آخر رو مسوولين چندين بار بخوانند.
بحران تعریف دیگری دارد ، آنچه این روزها رخ می دهد کاملا برنامه ریزی شده و عمدی است ،
مردم چرا باید با دولتی همراهی کنند که دروغ حفظ ارزش پولی می گوید و خلافش عمل می کند .
ماجرا خیلی ساده است ، مثل سال 91 که فنر قیمت دلار را رها کردند که از هزار و پانصد به سه هزار و پانصد رسید ، در ابتدای امثال هم دوباره فنر را رها کردند که تا به نرخ واقعی دلار یعنی نه هزار تومان برسیم ، تا اینجا قابل قبول ، مشکل این است که چرا با اعلام ارز چهارهزار تومانی زمینه فساد را ایجاد کردند ،
و بقیه رو یا تایید نکنید، یا اونقدری دیر تایید کنید که دیگه خبر بیات بشه
از جان ایرانیان با پراید!
در حوزه علمیه هم!
ای آنکه مذاکره شعارت
استخر فرح در انتظارت!
و ....
قطعا تامین معیشت قشر کم درامد و حقوق بگیر اگر انجام نشود و در دستور کار قرار نگیرد شاهد گسیختگی شدید اجتماعی خواهیم بود
برای نمونه در دهه سی انقلاب با از بین بردن سازمان برنامه و بودجه همه چی بی حساب و کتاب شد و مملکت به صورت حسینقلی خانی اداره شد. چپ و راست تاسیس بانکهای خصوصی هم به این بلبشو دامن زد. ساست خارخی هم به جای کیّس و زیرک بودن در مناسبات بین المللی به موعظه خوانی و بیانیه خانی تبدیل شد. در داخل هم که آقایان هر یک ساز مخالف خوانی را آغاز کردند. و به جای وحدت در کلمه بیشتر جناحی عمل کردند و تاثیر منفی آن بر مردم این بود که وقتی تقاضای انصراف از دریافت یارانه را دادند حتی مسئولان دولتی و مدیران نظام نیز از این درخواست سرباز زدند.این است که روح جامعه از معنویت تهی شده است.