عصرایران؛ احسانمحمدی- میگویند مورچهای روی برگ درختی بود. آب آمد و برگ را بُرد و مورچه فریاد میزد: فرار کنید! دنیا را آب بُرد!
گاهی فکر میکنم این توهم و ترس از اینکه همهچیز خراب است و رو به زوال، ریشه در این جهانبینی مورچهای دارد! اینکه وقتی آب میافتد به دنیای کوچکمان حس میکنیم که دنیا را سیل برداشتهاست در حالیکه مردم شاد و خندان در ساحل نشستهاند و نان و ماستشان را میخورند.
هیچکس با قاطعیت نمیتواند بگوید میداند در آینده چه رخ میدهد. جامعهشناسان و روزنامهنگاران فقط نشانهها را میبینند و فریادشان میزنند. اما نمیتوانند با قطعیت بگویند که همهچیز را میدانند. برخی از جامعهشناسان بر این باورند که این کشور در طول هزارانسال از تلاطمهای بسیاری گذشته است و بر اساس چند نشانه و حدس و گمان نمیتوان حکم کلی صادر کرد و جامعه خاصیت تطابق عجیبی دارد و نباید گزارههای شخصی را به عنوان نسخهملی بیچد. نسخهای که نه تنها درمان نمیکند بلکه ممکن است حال بیمار را بدتر کند!
با این همه پزشکان هم از روی نشانهها، بیماری را تشخیص میدهند. نبض و ضربان قلب و تب را میسنجند و به بیمار میگویند که چه خطری تهدیدش میکند. روزنامهنگار و جامعهشناس، پزشک نیست، چنین ادعایی هم ندارد که درمانگری میداند اما نشانهها را میشناسند، میبیند و آن را به اهل خرد و سیاست میگوید و دردناک است که برخی از سیاسیون نه تنها سپاسگزار این کار نیستند بلکه سنگ در جام این جماعت میاندازند و میگویند شما بدبین هستید و سیاه نمایی میکنید!
بیش از هر زمان دیگری نگرانم. نشانههایی که میبینم دلم را گرم نمیکند. چندساعتی در یک نشست اداری بودم و از حجم تملق مدیران، تصورات و توهماتشان نسبت به جامعه واقعی ترسیدهام. مگر میشود تا این اندازه خیالپردازی های شخصی را به عنوان واقعیات جامعه با صدای بلند توی یک جمع گفت؟
چند روز قبل آذریجهرمی وزیر ارتباطات از گزارش خلاف واقع برخی به یک مقام ارشد و تصمیمگیر نظام خبر داد و گفت عدهای برای پیشبرد مقاصد خود چنین بولتنهایی میسازند و مقامات هم بر اساس آن تصمیم میگیرند. در این نشست فکر میکردم که اتاق فکر یا مشاور این حضرات دقیقاً چه کسانی هستند که چنین خوراک فکری آلوده و کاذبی به آنها میدهند که چنین افسانه هایی میگویند و لابد عدهای باور میکنند!
این کشور به افراد صادق بیش از مجیزگو و کاسهلیس نیاز دارد. به کسانی که با صداقت و صراحت عیبهایش را میگویند،دردهایش را پنهان نمیکنند و به درمانش میکوشند. در عصر حاضر امکان پنهانکردن واقعیتها زیر فرش میسر نیست. مردم میدانند و میبینند. شبکههای اجتماعی به همه امکان دسترسی به اخبار را میدهد و مردم دست به مقایسه میزنند و میگویند اگر دلتان برای معترضان فرانسوی میسوزد، برای کارگران هفت تپه هم بسوزد.
رسول خدا(ص) در نکوهش چاپلوسی دستور دادند: «به صورت ستايشگران چاپلوس خاك بپاشيد». بزرگان مراقب چاپلوسان و کاسهلیسان منفعتطلب باشند. در دلسوز این کشور نیستند، وقتش برسد خاکش را در توبره میکنند و میفروشند!
آنها که تحت هر شرایطی میگویند: «شهر در امن و امان است» اگر غافل نباشند، لزوماً دوست این کشور نیستند. منتقدان اگر زبانشان تلخ است اما ممکن است ثمره شنیدن و عمل کردن به آن شیرین باشد.