۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۷۷۳۴۳
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۹ - ۱۶-۰۴-۱۳۹۸
کد ۶۷۷۳۴۳
انتشار: ۱۲:۴۹ - ۱۶-۰۴-۱۳۹۸

رمز‌گشایی از «هیچ» امام‌خمینی با خاطرۀ احسان شریعتی

خاطره‌ای از احسان شریعتی می تواند پاسخی باشد دربارۀ آن «هیچ» که امام خمینی در 12 بهمن 1357 گفت هر چند این خاطرات را به این قصد بازنگفته است...

عصر ایران- از همان لحظه‌ای که امام خمینی در هواپیما و در 12 بهمن 1357 در پاسخ به این پرسش که «پس از این همه سال که به وطن خود برمی‌گردید چه احساسی دارید» گفتند«هیچ!»، تفسیرهای مختلفی درگرفت و در هر سالگرد  پیروزی انقلاب نیز تکرار می‌شود.

پاسخ رهبر فقید انقلاب چنان غافل‌گیر‌کننده بود که صادق قطب‌زاده هم در مقام مترجم شوکه شد و به جای این‌که «هیچ» امام را ترجمه کند این‌گونه برگرداند: « آیت‌الله نظری ندارند».

مرحوم حاج سید احمد خمینی البته بعد‌ها توضیح داد امام، عارف است و همان‌گونه که فرودگاه خالی از جمعیت استقبال‌کننده در آنکارا در آبان 1343 ودر شروع تبعید او را نومید نکرد، میلیون‌ها استقبال‌کننده در بهمن 57 و در فرودگاه مهرآباد هم ذوق‌زده‌اش نکرد.

به تازگی اما دکتر احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی برای اولین بار خاطرات خود از سه دیدار با رهبر فقید انقلاب در پاریس را در کانال تلگرامی خود بازگفته که هر چند به آن به پاسخ ارجاع نداده اما مفهوم آن «هیچ» هم در آن مستتر است:

رمز‌گشایی احسان شریعتی از «هیچ» امام خمینی

«در ماه مهر ۱۳۵۷، هنگامی‌که در شهر اکس-آن-پرووانس فرانسه، تازه وارد دانشگاه (و رشتهٔ فلسفه) شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیس صدام به اقامتگاه آیت‌الله خمینی ریخته و قصد اخراج ایشان از عراق را دارد، به مقصد یک کشور عربی دیگر مانند کویت یا الجزایر؛ و دوستان نهضت‌آزادی در خارج کشور در حال مذاکره با مقامات فرانسوی‌اند، برای آوردن ایشان به پاریس.

چند روز پس از ورود به پاریس (جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷) و به منزل یکی از دوستان آقای بنی‌صدر، بالاخره ایشان در خانهٔ ویلایی آقای دکتر عسکری، یکی از دوستان جامایی زنده‌یاد دکتر سامی، در شهرک نوفل- لو- شاتو در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آنجا به دیدارشان رفتم و در آن‌ هنگام در این منزل فقط زنده‌ یاد دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرفی کرد و خود از اتاق خارج شد.

در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفت و گوی ساده و صمیمانه‌تری داشتیم: از حال استاد (محمدتقی) شریعتی پرسیدند و از کار خود من، که چه می‌خوانی؟ و گفتم: فلسفه و توصیه کردند که «فلسفه شرق و اسلام را فراموش نکن!» همچنین دربارهٔ تحریکات محافل واپس‌گرا علیه دکتر (علی) شریعتی گفتند: «خیلی‌ها پیش من آمدند که علیه ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم...»

دومین ملاقات، چند ماه بعد، پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصد مصاحبه‌ای با ایشان را داشت برای مطبوعات امریکا، و ما با تعدادی از شخصیت‌های حاضر در آنجا، مانند آقایان لاهوتی، موسوی‌اردبیلی، موسوی‌خوئینی‌ها، دکتر یزدی، صادق قطب‌زاده، و ..، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم.

در ابتدا، دکتر فرهنگ از آقا پرسید: «نقش عرفان در اندیشه و حرکت شما چه بوده است؟» ایشان فرمودند: «هیچ نقشی!»

کمی تعجب کردم و پیش خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکایی دکتر منصور فرهنگ خوش شان نیامده باشد (دکتر فرهنگ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا بود و مدت‌ها در امریکا اقامت داشت و تحت‌تأثیر آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایام کار-و-بارش را در آنجا رها کرده بود و برای خدمت به انقلاب به پاریس آمده بود).

دومین پرسش وی این بود که نقش روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و به ويژه شریعتی، در زمینه‌سازی فکری انقلاب چه بوده است؟

باز ایشان گفتند: «هیچ نقشی!» و پس از مکثی افزودند: «حتی برخی از این آقایان را بر سر منابر می‌کوبیدند و پیرامون‌شان اختلاف‌نظرهایی به‌وجودآمده بود، اما امروزه در شهر و روستا شاهد «وحدت کلمه» هستیم که باید مراقب بود از بین نرود.» (نقل به‌مضمون)

پیش خود حدس زدم که احتمالا آمدن اخیر برخی از روحانیون نزد ایشان و بدگویی و سعایت از پیروان شریعتی در موضع‌ ایشان تأثیری گذاشته باشد. در اینجا بود که ناگهان سیداحمدآقا وارد بحث شد و پرسید:

«نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت می‌کنم و اجابت نمی‌کنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی به‌راه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!»

این پاسخ آخر، ارزیابی فلسفی خاص آقای خمینی را نشان می‌داد که در آن زمان به‌نظرم متأثر از نوعی جهان بینی تاریخی-تقدیری ابن‌عربی‌وار می‌آمد (که به‌تعبیر جامی: حقیقت را به هر دوری ظهوری‌است / ز اسمی بر جهان افتاده نوری‌است).

سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیم قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی (و دوستانی چون مرحوم میناچی و ..)، برای دیدار با آیات عظام شریعتمداری و خمینی به بیوت ایشان رفتیم.

در این دیدارهای محترمانه آنچه نظرم را در آن‌زمان بیشتر جلب کرد تفاوت برخورد این دو مرجع با مریدان بود (و به‌ویژه در امر دریافت وجوهات شرعی)، که شرحش در این مجال نمی‌گنجد.

در پاسخ به پرسشی کلی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد، تا آنجا که به خاطر دارم آیت‌الله خمینی به‌طورکلی باز بر ترجیح‌ خود مبنی بر عدم موضع‌گیری له یا علیه حرکت فکری دکتر شریعتی، به‌دلیل امکان سوءاستفاده مغرضان و معاندان، تأکید ‌کرد.

بعدها به این نتیجه رسیدم که از منظر تبارشناسی فکری ، تفکر و موضع فقهی-سیاسی آیت‌الله خمینی در میانهٔ دو مکتب نجف (آخوند خراسانی -ملا محمدکاظم – و ..، شاگردش نائینی، حامیان مشروطه)، و مکتب سامرا (شیخ فضل‌الله نوری، شاگرد میرزای شیرازی، حامی «مشروطهٔ مشروعه»)، قرار داشته و ترکیب و تألیفی از آن دو آبشخور تاریخی و فقاهتی بوده است.

پیش از انقلاب روشنفکران و مردم بیشتر با وجه اول این سنت و میراث در خانوادهٔ فکری روحانیت سیاسی و مبارز آشنایی داشتند، و پس از انقلاب به‌تدریج وجه دوم غلبه یافت و به گفتمان رسمی جناح غالب نظام تبدیل شد، و این دوگانگی تبارشناختی فکری-تاریخی در قانون اساسی فعلی نیز بیش از پیش تجلی بارزتری یافت.

--------------------------------------------

  • توضیح 1: تصویر «هیچ» که در نمایه استفاده شده مجسمۀ مشهوری از «پرویز تناولی» است و به این معنی نیست که الزاما تقارن فکری میان رهبر فقید انقلاب و مجسمه ساز وجود دارد و تنها برای ارایۀ واژه «هیچ» در شکل هنری آن است.

     توضیح 2: دکتر احسان شریعتی این مطلب را در توضیح و توجیه پاسخ امام خمینی در هواپیما «ننوشته» و تنها سه خاطره تعریف کرده و «رمز‌گشایی»، برداشتِ ماست.
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۶۲
غیر قابل انتشار: ۰
م.م
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
22
59
دنیا همه هیچ و
اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ
بر هیچ مپیچ

دانی که پس از عمر
چه ماند باقی

مهر است و محبت است و
باقی همه هیچ
ناشناس
United States of America
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
4
30
البته مجسمه حرف هیچ در کتابخانه کاخ نیاوران میباشد
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ. .......
amir
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
81
25
این سوال چه احساسی داری؟ مثل سوال امروز حالت چطوره؟ غربی ها در فرهنگ ما نبود. و بعد ها اضافه شد. من فکر میکنم امام آمادگی چنین سوالی را نداشته اند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
113
55
از نظر امام همه چیز کار خدا بود و ایشان هیچ کاره! یعنی با این که ایشان به نوعی همه کاره بود خودش را هیچ کاره می دانست! 22 بهمن یوم الله بود. مردم یدالله بودند. جبهه ها با الله اکبر فتح شد. خرمشهر را خدا آزاد کرد. و ... اینها میشه عرفان! ولی باز میگن عرفان هیچ نقشی نداشت چون نمیخواستن بگن من عارفم! و این یعنی عرفان حقیقی!
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
11
30
از این که در پایان مطلب دو توضیح را آورده اید ممنون.