عصرایران؛ احسان محمدی- روزهای «چه می شود؟» همچنان ادامه دارد. مردم مدام این سوال را از هم میپرسند. آنها که قصد خرید یا فروش خانه دارند این را از بنگاهیها میپرسند، آنها که طلا دارند یا میخواهند دلار بخرند، آنها که قصد راهاندازی یک کسب و کار دارند، آنها که قصد مهاجرت یا ماندن دارند ... همه میخواهند بدانند «چه میشود؟» تا تصمیم بهتری بگیرند، تا کمتر ضرر کنند.
تقریباً هیچکس پاسخ شفافی نمیدهد یا ندارد و انتهای این بحثها با عبارت «حالا ببینیم چی میشه» به آیندهای نامعلوم حواله داده میشود. طبیعی است که در چنین فضایی امکان رونق زندگی دشوار است، هیچکس روی زمین که نمیداند میلغزد یا ثابت است خانه نمیسازد.
در دو هفته گذشته بحث مذاکره با آمریکا دوباره داغ شد. برخی بر این باورند که یکی از کلیدهای باز کردن این قفل در مذاکره است. اینکه از حالت «نه جنگ، نه صلح» به سمت یک توافق برویم. تجربه هم نشان داد که بعد از توافق هستهای تحرکات مثبتی در بازار شکل گرفت. حتی اگر مخالف صددرصد دولت روحانی باشید باز هم نمیشود منکر شدکه چطور شرکتهای اروپایی برای سرمایهگذاری در ایران تقلا میکردند و هیات میفرستادند تا به قول احمدینژاد «زنبیل بگذارند».
پس از خروج ترامپ از توافق هستهای، همان شرکتها برای جلوگیری از تبعات تحریم، آرام به خانههایشان برگشتند و دوران رکود آغاز شد. قطعاً همه مشکلات کشور ریشه در تحریم و ترامپ ندارد و با مذاکره هم همه چیز حل نمیشود اما بازار معمولاً به آن واکنش مثبت و امیدوارانه نشان میدهد.
سخنان صادق زیباکلام، همواره با دو عنصر صراحت و طنز همراه است. او در آخرین گفتگویش با نامهنیوز گفته «با توجه به هزینههای آمریکاستیزی در 40 سال گذشته آرزو میکنم این مسئله تمام شود بنابراین دعا و نذر می کند که روحانی و ترامپ با هم ملاقات کنند».
چند روز پیش محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان که به همراه همسرش مریم ایمانیه به عنوان مهمان ویژهٔ تدکس امیر کبیر حضور پیدا کرده بود، با روایت دو داستانِ کوتاه از 4 اشتباه بدیهی در روابط و اثر آن بر دنیا صحبت کرد.
او گفت:« من یک دیپلماتم و هیچ حوزهای اندازه سیاست خارجی مناقشهبرانگیز نیست. میدانم وقتی در جو کنونی حرف میزنم در خوشبینانه حالت ممکن 50 درصد پیشذهن مخالف من را دارند و اصلاً به حرف من گوش نمیدهند. مخصوصاً این روزها که در کشور ما همه دکترای روابط بین الملل دارند».
من دکترای روابط بین الملل ندارم اما اینکه یک استاد سرشناس دانشگاه آخرین راه برای گشودن گره در سیاست بینالملل کشور را «دعا و نذر» عنوان کند، استیصال طنزآلودی است.
در همان سخنرانی دکتر ظریف افزود:«یکی از اشتباهات ما در روابط پیشگوییهای خودکامبخش است. اگر پدری مدام پیشبینی کند که پسرش سیگاری میشود. مدام به پسرش میگوید نری سیگار بکشی، پسرم سیگار این ایرادها را دارد. این پسر را نابود میکند. اعصابش را خرد میکند. پسر احتمالاً میرود یک نخ سیگار میخرد. ما با دست خودمان بچه هایمان را به سمت خطر هل میدهیم... وقتی چند روز بعد از برجام یک مقام بالای نظامی ما میآید میگوید کدام آدم عاقلی میآید در ایران سرمایهگذاری کند، نتیجه چه میشود؟ خارجی که این را میشنود میگوید اینها خودشان میگویند آدم عاقل نمیآید اینجا سرمایهگذاری کند ما بیاییم سرمایهگذاری کنیم؟ نتیجه چه میشود؟ هیچکس نمیآید. بعد آن حضرت آقا میگوید ببینید من درست گفتم، ببینیدشما نمیفهمیدید، ببینید شما را سرکار گذاشتند! دیدی هیچکس نیامد سرمایهگذاری کند؟»
تکههای این پازل را کنار هم قرار دهیم. حتی اگر اندک سواد خواندن و نوشتنی داشته باشیم هم به نتایجی میرسیم، لازم نیست حتماً دیپلمات باشیم.